• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 10

    جُستار: نوشته‌های اسلاوی ژیژک (Slavoj Žižek)

    Threaded View

    1. #7
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      بازگردان بخش‌هایی از کتاب «زندگی در پایان زمانه‌ها[1] (Living in the End Times)»

      بنیاد شالوده‌یِ کتاب پیش رو ساده است: سرمایه‌داری جهانی به یک تیل[2] صفر آپوکالیپتیک پیش می‌رود. «چهار سوار آپوکالیپس» آمیخته[3] از آشفتگی اقتصادی (global crisis)، پی‌آمد‌های آشوبناکِ زیستزادی (biogenic revolution)، ناهمسنگی‌های درونیِ خود سیستم (دشواری‌های کنونی با مالکیت معنوی (copyright)؛ کشمکش بر سر بُن‌مایه‌های خام زیستی چون آب و خوراک) و رشد سرسام‌آورِ «بخشش و بی‌بهرگی».

      در بازنمود واپسین[4] باره، در هیچ کجایی مگر دولت‌های نفت‌خیر میانباختری این جدایی[5] بساویدنی نیست – کویت، عربستان سعودی، دوبی. پنهان و در گوشه و کنار‌های شهرها، چه بسا پشت دیوارها، ده‌ها هزار کارگر مهاجر «ناهویدا» سرگرم انجام و رسیدگی به همه‌یِ کارهای کثیف میباشد، از خدمات‌دهی تا ساخت‌وسازهایِ ساختمانی، جدا از خانواده‌‌هایِ خود و بی‌بهره از هرگونه بهره‌وری[6].

      چنین وضعیتی بروشنی یک خفتگی و توند[7] سهمگین در خود دارد، گرچه اکنون بهره‌کشیده از سوی بنیاد‌گراهای دینی بوده، و می‌بایستی تاکنون از سوی نیرویِ چپ در کشکمش دربرابر بهره‌کشی به آن پرداخته میشده است. کشوری مانند عربستان سعودی براستی «آنسوی فساد» جای دارد: نیازی برای فساد نیست چراکه مافیای فرمانگر[8] (خانواده‌یِ همایونی) همه ثروت را در دست دارد و می‌تواند آن را آزادانه و هر آنگونه که درست می‌بیند هزینه کند. در چنین کشورهایی، تنها دگرگزین[9] به واکنش‌های بنیادگرایی، ریختی از دولت همبودین-مردمی آسایشیک (social-democratic welfare state) میباشد. اگرکه این وضعیت به جای بماند، آیا ما می‌توانیم دگرسانی‌ای[10] در "روان گروهی" غرب بیانگاریم هنگامیکه (نه اگر، بساکه بدرستی هنگامیکه) برخی از «ملت‌های سرکش» یا گروهک‌ها به جنگ‌افزارهای هسته‌ای، زیستی یا شیمایی دست یافته و "نابخردی" خود در آمادگی‌ِ ریسک کردن همه چیز در بکارگیری آنها را آشکار کردند؟

      ریزترین هم‌پایه‌هایِ[11] هشیاری ما می‌بایستی دگرانیده[12] شوند، تاکنون و اکنون ما در یک جایِ افسونگرانه‌یِ همه‌گیر, در ورسورش[13] زیسته‌ایم: ما بسیار خوب می‌دانیم که این یک زمانی رخ خواهد داد، با این همه نمی‌توانیم به خودمان باورانیم که براستی نیز رخ خواهد داد. تکاپویِ آمریکا در پیشگیری از چنین رویدادی با کوشش‌های پیشگیرانه خود جنگی است که پیشاپیش در آن باخته است: تنها ملتی که می‌تواند پیروز این میدان باشد بر نگرشی پندارین[14] می‌لمد.

      یک گونه استانده دیگر از «بخشش بی‌بهرگی» محلات کثیف هستند — بخش‌هایِ بزرگِ بیرون از کنترل دولت. اگرچه این بخش‌ها بیشتر بمانند اِسپاش‌هایی که مافیا و دسته‌های دینی در جنگ در مهار و کنترل آن هستند دیده می‌شوند، ولی همچنان اِسپاشی[15] برای سازماندهی‌های سیاستهای تندرویانه نیز می‌باشند، نمونه آن هِند، جاییکه جُنبش مائویستی Nexalites در سازماندهی گسترده‌یِ یک دگرگزین اِسپاشیکِ[16] همبودینی[17] است. در گفت‌آوردی از یک کارگزار رسمی دولتی داریم: «واقعیت این است که اگر شما جایی را کنترل نمی‌کنید براستی از آن شما نیست، مگر تنها روی نقشه» و دست‌کم نیمی از هند امروز کنترل دولتی نمی‌شود.

      اگرچه نشانه‌های همانند از «آشوب بزرگ زیر پردیس» فراوانند، فرهود[18] آزاردهنده است و ما ناامیدوارانه در کوشش در چشم‌پوشیِ آنها هستیم. برای بازنمود چگونگی فرآیند می‌توانیم به یک راهنمایِ دیگر روی بیاوریم. روانشناس سوئیسی «الیزابت کوبلر راس (Elisabeth Kübler-Ross)» پنج رده‌یِ نامیِ اندوهش[19]، برای نمونه هنگامی که کس دریافته که بیماری‌ای مرگ‌آور دارد را اینگونه در میان می‌گذارد: ناباوری (کس به سادگی از پذیرش فربود[20] رویگردانی می‌کند «این نمی‌تونه راست باشه، واسه من نه»)؛ خشم (زمانیکه نمی‌توانیم از واقعیت برویگردانیم می‌پُکد: «چرا آخه سر من باید بیاد؟»)؛ چانه‌زنی (در این امید که بتوانیم به گونه‌ای فربود را کاسته یا پسافکنیم[21]: «می‌خوام اون اندازه زنده بمونم که بزرگ شدن بچه‌هامو ببینم»)؛ افسردگی: «من دارم می‌میرم، چی دیگه واقعا اهمیت داره؟»)؛ و پذیرش («من نمیتونم باهاش بجنگم, پس بهتره که خودمو آماده کنم»).

      دیرتر کوبلر-راس همین شالوده را روی هرگونه باختِ ناگوارِ خودین[22] (بی‌کاری، مرگ نزدیکان، جدایی[5]، ...) و با نماره بر اینکه پنج رده‌یِ نامبرده ببایست پشت سر یکدیگر نمی‌آیند و نه همه‌یِ آنها را بیمار آروینیده[23], می‌گستراند.




      The underlying premise of the present book is a simple one: the global
      capitalist system is approaching an apocalyptic zero-point. Its "four riders
      of the apocalypse" are comprised by the ecological crisis, the consequences
      of the biogenetic revolution, imbalances within the system itself
      (problems with intellectual property; forthcoming struggles over raw
      materials, food and water), and the explosive growth of social divisions
      and exclusions.

      To take up only the last point, nowhere are the new forms of apartheid
      more palpable than in the wealthy Middle Eastern oil states — Kuwait,
      Saudi Arabia, Dubai. Hidden on the outskirts of the cities, often literally
      behind walls, are tens of thousands of "invisible" immigrant workers
      doing all the dirty work, from servicing to construction, separated from
      their families and refused all privileges.' Such a situation clearly embodies
      an explosive potential which, while now exploited by religious fundamentalists,
      should have been channeled by the Left in its struggle against
      exploitation and corruption. A country like Saudi Arabia is literally
      "beyond corruption": there is no need for corruption because the ruling
      gang (the royal family) is already in possession of all the wealth, which it
      can distribute freely as it sees fit. In such countries, the only alternative
      to fundamentalist reaction would be a kind of social-democratic welfare
      state. Should this situation persist, can we even imagine the change in the
      Western "collective psyche" when (not if, but precisely when) some "rogue
      nation" or group obtains a nuclear device, or powerful biological or chemical
      weapon, and declares its "irrational" readiness to risk all in using it?
      The most basic coordinates of our awareness will have to change, insofar
      as, today, we live in a state of collective fetishistic disavowal: we know
      very well that this will happen at some point, but nevertheless cannot
      bring ourselves to really believe that it will. The US attempt to prevent
      such an occurrence through continuous pre-emptive activity is a battle
      that has been lost in advance: the very notion that it might succeed relies
      on a fantasmatic vision.

      A more standard form of "inclusive exclusion" are the slums--large
      areas outside of state governance. While generally perceived as spaces
      in which gangs and religious sects fight for control, slums also offer the
      space for radical political organizations, as is the case in India, where the
      Maoist movement of Naxalites is organizing a vast alternate social space.
      To quote an Indian state official: "The point is if you don't govern an area,
      it is not yours. Except on the maps, it is not part of India. At least half of
      India today is not being governed. It is not in your control . . . you have
      to create a complete society in which local people have very significant
      stakes. We're not doing that . . . And that is giving the Maoists space to
      move in. "

      Although similar signs of the "great disorder under heaven" abound,
      the truth hurts, and we desperately try to avoid it. To explain how, we
      can turn to an unexpected guide. The Swiss-born psychologist Elisabeth
      Kiibler-Ross proposed the famous scheme of the five stages of grief,
      which follow, for example, upon learning that one has a terminal illness:
      denial (one simply refuses to accept the fact: "This can't be happening.
      not to me"); anger (which explodes when we can no longer deny the fact:
      "How can this happen to me?"); bargaining (in the hope that we can somehow
      postpone or diminish the fact: "Just let me live to see my children
      graduate"); depression (libidinal disinvestment: "I'm going to die, so why
      bother with anything?"); and acceptance ("I can't fight it, so I may as well
      prepare for it"). Later, Kiibler-Ross applied the same scheme to any form
      of catastrophic personal loss (joblessness, death of a loved one, divorce,
      drug addiction), emphasizing that the five stages do not necessarily come
      in the same order, nor are they all experienced by every patient.



      ----
      1. ^ Zamâne || زمانه: دوران Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ Era; times
      2. ^ Til || تیل: نقطه; تیله Ϣiki-En Point
      3. ^ Âmixtan || آمیختن: مخلوط کردن To mix mischen || آمیختن: یکی کردن To merge
      4. ^{pišvand}+pas+in{pasvand}::Vâpasin || واپسین: آخرین Ϣiki-En Last
      5. ^ آ ب Jodâyidan || جداییدن: جدا کردن To separate
      6. ^ Bahrevari || بهرهوری: امتیاز Privilege
      7. ^ tav+and::Tavand || توند: پتنسیال Potential
      8. ^ Farmângar || فرمانگر: حاکم Ϣiki-En Governor
      9. ^ Degargozin || دگرگزین: آلترناتیو Alternative
      10. ^ Degarsâni || دگرسانی: تفاوت Difference
      11. ^ ham+pây+e::Hampâye || همپایه: برابر; همارزِ ریشه‌ای Ϣiki-En Tantamount
      12. ^ Degarânidan || دگرانیدن: تغییر دادن To change
      13. ^ var+suridan::Varsuridan || ورسوریدن: انکار کردن To deny
      14. ^ pendâr+in{pasvand}::Pendârin || پندارین: خیالی Imaginary
      15. ^ Espâš || اسپاش: فضا Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org Space
      16. ^ Espâšik || اسپاشیک: فضایی Spatial
      17. ^ Hambudin || همبودین: اجتماعی Ϣiki-En Social
      18. ^ far+hud::Farhud || فرهود: فرهوده; هوده=حق; حقیقت Ϣiki-En Truth
      19. ^ Anduhidan || اندوهیدن: اندوهگین شدن Dehxodâ To grief
      20. ^ far+bud::Farbud || فربود: فرابود; آنچه فرای ما هست; واقعیت Ϣiki-En Reality
      21. ^ pas+afkanidan::Pasafkanidan || پسافکنیدن: دست روی دست گذاشتن; اهمال کردن; به دیرتر انداختن Ϣiki-En, Dehxodâ To procrastinate
      22. ^ xod+in{pasvand}::Xodin || خودین: شخصی Personal
      23. ^ Ârvinestan || آروینستن: تجربه کردن; آروین کردن To experience
      ویرایش از سوی Mehrbod : 03-30-2013 در ساعت 03:33 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (03-11-2012),Russell (03-11-2012),sonixax (03-11-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •