• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 173

    جُستار: فلسطین

    Hybrid View

    1. #1
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      بدبختی اینجاست که همه آن بقول شما نوابغ و اعجوبه ها خواستند از طریق علم مرده ریگ (بقول حضرت مولانا) خدا را اثبات کنند. حکیم صفا فیلسوف و عارف بزرگ ایرانی بهترین جواب را به همه ی کسانی که بدنبال خدا با علم مادی هستند ،داده است:

      تجلّی گه خود کرد خدا دیده ی ما را
      در این دیده در آیید و ببینید خدا را
      خدا در دل سودا زدگانست بجویید
      مجویید زمین را و مپویید سما را
      گدایان در فقر و فناییم و گرفتیم
      به پاداش سر و افسر سلطان بقا را
      بلا را بپرستیم و به رحمت بگزینیم
      اگر دوست پسندید پسندیم بلا را
      طبیبان خداییم و به هر درد دوائیم
      به جایی که بود درد فرستیم دوا را
      مبندید در مرگ و ز مردن مگریزید
      که ما باز نمودیم در دار شفا را
      گدایان سلوکیم و شهنشاه ملوکیم
      شهنشاه کند سلطنت فقر گدا را
      حجاب رخ مقصود من و ما شمایید
      شمایید مبینید من و ما و شما را
      «صفا» را نتوان دید که در خانه ی فقرست
      در این خانه بیایید و ببینید صفا

      عرفا معتقدند که برای رسیدن بخدا باید به علم عشق آگاه بود
      بشوی اوراق اگر همدرس مایی
      که علم عشق در دفتر نباشد.......
      خب دوست عزیز هزار و یک احتمال میشه داد بله اینا هم قابل توجه ولی غیرقابل اثبات هستن. بازم مگر اینکه کسی بصورت عملی خودش طی طریق کنه تجربه کنه بهش ثابت بشه! و گفتم که تجربه های شخصی من شخصا این راه و باورهای مطمئن رو بهم تجویز نکرده و نمیکنه. شاید من هنوز مرد این راه نیستم. شاید هم اصولا اینا همش توهم و شعار و خیاله. کسی چه میدونه؟ اثباتی وجود نداره! یا خودت باید مستقیم برسی درک کنی یا هیچ!
      بهرحال دردی از امثال من دوا نمیکنه. یک کسی شاید موفق بوده به نتیجه رسیده حال هم میکنه تعریف هم میکنه، خب خوشا بحالش! امیدوارم که اینطور بوده باشه. ما که بخیل نیستیم به همون خدایی که اگر باشه خودش میدونه!

      با حرف و شعارهای قشنگ با احساسات صرف چیزی حل نمیشه. در عمل در واقعیت باید زندگی کرد دید که چی رو میشه واقعا آزمود تحقق داد استفاده کرد.
      من شخصا راه خودم رو پیدا کردم و دنبال میکنم. ساده و روشنه! بقیش هم دیگه مسئولیت و تقصیر خودم نمیدونم چون واقعا نمیتونستم از توان و امکان خودم خارج یافتم. برای چیزی که قدرتی برش نداشتم خودم رو سرزنش نمیکنم. من تلاش خودم رو کردم و میکنم، با توجه به عقل و تجربه و توانی که دارم میزان احتمالاتی که میدم و اولویت بندی که بر اساسش دارم.

      معمولا نوجوان ها اعتقادات پرشوری پیدا میکنن، چون در دورانی هستن که میتونن آرمان پردازی کنن، ولی سرانجام رویارویی تمام عیار با واقعیت زندگی، رویاهای خیلی از اونا رو ویران خواهد کرد.
      ضمنا بستگی به شرایط و تجربه های زندگی هرکسی از کودکی تا بزرگسالی هم داره بالاخره. مثلا شاید شما کودکیت بد نبوده شاید چیزهایی رو که من تجربه کردم نکردی شاید الانم شغل خوب و مطمئنی داری درآمد مکفی داری حداقل از من یکی بهتر. ضمنا مسئلهء هوش و سواد و قدرتهای اصیل و درونی هرکسی هم هست که چطور واقعیت ها رو تفسیر کنه چی نتیجه بگیره.

      شعار دادن خوش خیال بودن آسونه! ولی عمل و واقعیت واقعیه که دشواره! یکی از واقعیت های تلخش هم همینه که نمیتونی خیلی چیزهایی رو که بنظرت درست هستن وجود دارن به دیگران حتی ثابت کنی، چه برسه به اینکه قانعشون کنی بتونی با خودت همراهشون کنی.
      اما مذهبیون بازهم اکثرا از درک و پذیریش این واقعیتهای پایه عاجز هستن!
      مثل همین mbk که وقتی کم میاره عصبانی میشه تهدید میکنه و وعده و وعید آینده میده، که البته با رویهء خود ادیان و کتابهای مقدس خودشون مثل قرآن هم تطبیق میکنه خب چنان دینها و کتابها و خدایی چنین افراد غیرمنطقی و توهم پرداز هم بار بیاره عجیب نیست!
      من شخصا پذیرش واقعیت رو بهتر و کاراتر میدونم. مثلا اگر جایی بهم ظلم بشه که قدرتی بر جلوگیری ازش نداشته باشم، حتی بدونم که حق با من بوده یعنی مطمئن باشم، دیگه به امید خدا و این حرفا نیستم و دم از این چیزا نمیزنم از آخرت و انتقام و حساب و کتاب آیندهء نامعلوم صحبتی نمیکنم چون میدونم حتی اگر وجود هم داشته باشه الان صرفا یک احتمال و غیرقابل اثباته حتی خودم هم شک دارم و مسئله ای رو حل نمیکنه فقط یک توهم و دلخوشی بیهوده است برای آدمهای ضعیف و بزدل.
      البته بازم سعی میکنم خودم ظلم نکنم تجاوز از حد نکنم. مثلا در یک مسئله ای ممکن بود توی فکر بودم بزنم طرف رو چپرچلاق کنم یا بکشم حتی، ولی اصول بنیادین معنویت و عمل به احتیاط در باب مشترکات میان ادیان جلوی منو گرفت!
      ولی آدمهایی مثل mbk باد توخالی هستن و از ضعف و بزدلی خودشونه که دین رو و باورهای شخصی غیرقابل اثبات خودشون رو تکیه گاه میکنن برای تهدید و زدن توی سر دیگران و درواقع فقط خوش کردن دل خودشون! این نشون میده در واقع آنچنان ایمان قوی و مطمئنی هم در کار نیست و در برابر منطق و حرفهای امثال ما متزلزل میشن و همین اونا رو آزار میده به خشم میاره رنج میده منافعشون رو در معرض تهدید قرار میده. کسی که ایمان قوی واقعی داشته باشه با این حرفا تزلزل سراغش نیاد احساس خطر نکنه، به تخمش هم نیست چه نیازی به تهدید و وعده و وعید اثبات نشده آینده داره اصلا چرا وقت و انرژیش رو توی این محیط مجازی اینطوری تلف کنه؟

      خود ادیانی مثل اسلام و موجودات فرضی مثل الله هم به همین دلیل مشکوک هستن چون مثلا وقتی بهش ایمان نمیارن میگه آهان حالا اومدید اونور کونتون رو پاره میکنم تا ابد شکنجه های سخت میکنم شما رو!
      ببخشید ولی من در این جز عجز و عصبانیت از اینکه طرف رو قبول نکردن و بعد هم بخاطرش ظلم کردن و ناحق و یاوه گفته چیزی نمی بینم! حداقل ظاهرش که اینطوره.
      شما بگو اصولا دلیل کافی منطقی کجا چطور هست در این ادیان در منابع و مستنداتشون در قرآن که ما دربست وجود و حقانیت این چیزا رو باور کنیم، تا بعد برسیم به اینکه اگر با این وجود باور نکردیم چرا و چقدر انصافه که مجازات بشیم!
      آخه الله قادر مطلق واسه چی باید براش اینقدر مهم باشه که ما بهش ایمان بیاریم یا نیاریم! مگه ما زورمون بهش رسیده میرسه که صدمه ای بهش بزنیم منافعش رو در خطر قرار بدیم رنجی بهش وارد کنیم؟
      ویرایش از سوی kourosh_iran : 07-25-2015 در ساعت 08:33 AM

    2. #2
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها
      خب دوست عزیز هزار و یک احتمال میشه داد بله اینا هم قابل توجه ولی غیرقابل اثبات هستن. بازم مگر اینکه کسی بصورت عملی خودش طی طریق کنه تجربه کنه بهش ثابت بشه! و گفتم که تجربه های شخصی من شخصا این راه و باورهای مطمئن رو بهم تجویز نکرده و نمیکنه. شاید من هنوز مرد این راه نیستم. شاید هم اصولا اینا همش توهم و شعار و خیاله. کسی چه میدونه؟ اثباتی وجود نداره! یا خودت باید مستقیم برسی درک کنی یا هیچ!
      بهرحال دردی از امثال من دوا نمیکنه. یک کسی شاید موفق بوده به نتیجه رسیده حال هم میکنه تعریف هم میکنه، خب خوشا بحالش! امیدوارم که اینطور بوده باشه. ما که بخیل نیستیم به همون خدایی که اگر باشه خودش میدونه!

      با حرف و شعارهای قشنگ با احساسات صرف چیزی حل نمیشه. در عمل در واقعیت باید زندگی کرد دید که چی رو میشه واقعا آزمود تحقق داد استفاده کرد.
      من شخصا راه خودم رو پیدا کردم و دنبال میکنم. ساده و روشنه! بقیش هم دیگه مسئولیت و تقصیر خودم نمیدونم چون واقعا نمیتونستم از توان و امکان خودم خارج یافتم. برای چیزی که قدرتی برش نداشتم خودم رو سرزنش نمیکنم. من تلاش خودم رو کردم و میکنم، با توجه به عقل و تجربه و توانی که دارم میزان احتمالاتی که میدم و اولویت بندی که بر اساسش دارم.

      معمولا نوجوان ها اعتقادات پرشوری پیدا میکنن، چون در دورانی هستن که میتونن آرمان پردازی کنن، ولی سرانجام رویارویی تمام عیار با واقعیت زندگی، رویاهای خیلی از اونا رو ویران خواهد کرد.
      ضمنا بستگی به شرایط و تجربه های زندگی هرکسی از کودکی تا بزرگسالی هم داره بالاخره. مثلا شاید شما کودکیت بد نبوده شاید چیزهایی رو که من تجربه کردم نکردی شاید الانم شغل خوب و مطمئنی داری درآمد مکفی داری حداقل از من یکی بهتر. ضمنا مسئلهء هوش و سواد و قدرتهای اصیل و درونی هرکسی هم هست که چطور واقعیت ها رو تفسیر کنه چی نتیجه بگیره.

      شعار دادن خوش خیال بودن آسونه! ولی عمل و واقعیت واقعیه که دشواره! یکی از واقعیت های تلخش هم همینه که نمیتونی خیلی چیزهایی رو که بنظرت درست هستن وجود دارن به دیگران حتی ثابت کنی، چه برسه به اینکه قانعشون کنی بتونی با خودت همراهشون کنی.
      اما مذهبیون بازهم اکثرا از درک و پذیریش این واقعیتهای پایه عاجز هستن!
      مثل همین mbk که وقتی کم میاره عصبانی میشه تهدید میکنه و وعده و وعید آینده میده، که البته با رویهء خود ادیان و کتابهای مقدس خودشون مثل قرآن هم تطبیق میکنه خب چنان دینها و کتابها و خدایی چنین افراد غیرمنطقی و توهم پرداز هم بار بیاره عجیب نیست!
      من شخصا پذیرش واقعیت رو بهتر و کاراتر میدونم. مثلا اگر جایی بهم ظلم بشه که قدرتی بر جلوگیری ازش نداشته باشم، حتی بدونم که حق با من بوده یعنی مطمئن باشم، دیگه به امید خدا و این حرفا نیستم و دم از این چیزا نمیزنم از آخرت و انتقام و حساب و کتاب آیندهء نامعلوم صحبتی نمیکنم چون میدونم حتی اگر وجود هم داشته باشه الان صرفا یک احتمال و غیرقابل اثباته حتی خودم هم شک دارم و مسئله ای رو حل نمیکنه فقط یک توهم و دلخوشی بیهوده است برای آدمهای ضعیف و بزدل.
      البته بازم سعی میکنم خودم ظلم نکنم تجاوز از حد نکنم. مثلا در یک مسئله ای ممکن بود توی فکر بودم بزنم طرف رو چپرچلاق کنم یا بکشم حتی، ولی اصول بنیادین معنویت و عمل به احتیاط در باب مشترکات میان ادیان جلوی منو گرفت!
      ولی آدمهایی مثل mbk باد توخالی هستن و از ضعف و بزدلی خودشونه که دین رو و باورهای شخصی غیرقابل اثبات خودشون رو تکیه گاه میکنن برای تهدید و زدن توی سر دیگران و درواقع فقط خوش کردن دل خودشون! این نشون میده در واقع آنچنان ایمان قوی و مطمئنی هم در کار نیست و در برابر منطق و حرفهای امثال ما متزلزل میشن و همین اونا رو آزار میده به خشم میاره رنج میده منافعشون رو در معرض تهدید قرار میده. کسی که ایمان قوی واقعی داشته باشه با این حرفا تزلزل سراغش نیاد احساس خطر نکنه، به تخمش هم نیست چه نیازی به تهدید و وعده و وعید اثبات نشده آینده داره اصلا چرا وقت و انرژیش رو توی این محیط مجازی اینطوری تلف کنه؟

      خود ادیانی مثل اسلام و موجودات فرضی مثل الله هم به همین دلیل مشکوک هستن چون مثلا وقتی بهش ایمان نمیارن میگه آهان حالا اومدید اونور کونتون رو پاره میکنم تا ابد شکنجه های سخت میکنم شما رو!
      ببخشید ولی من در این جز عجز و عصبانیت از اینکه طرف رو قبول نکردن و بعد هم بخاطرش ظلم کردن و ناحق و یاوه گفته چیزی نمی بینم! حداقل ظاهرش که اینطوره.
      شما بگو اصولا دلیل کافی منطقی کجا چطور هست در این ادیان در منابع و مستنداتشون در قرآن که ما دربست وجود و حقانیت این چیزا رو باور کنیم، تا بعد برسیم به اینکه اگر با این وجود باور نکردیم چرا و چقدر انصافه که مجازات بشیم!
      آخه الله قادر مطلق واسه چی باید براش اینقدر مهم باشه که ما بهش ایمان بیاریم یا نیاریم! مگه ما زورمون بهش رسیده میرسه که صدمه ای بهش بزنیم منافعش رو در خطر قرار بدیم رنجی بهش وارد کنیم؟
      از کسی که عاشق است بخواهید برای شما عشق را اثبات کند اگر توانست آنگاه خدا هم قابل اثبات است!
      من با چشم خودم دیدم کسی را که امید به زندگی اش نبود و همه قطع امید کرده بودند . همان علمی که شما مدام ازش دم می زنید در جامه ی پزشکی اش از کمک به او عاجز بود! و در عین ناباوری شفا یافت!
      می دانید هیچ چیزی در عالم زیباتر از آن نیست که مبتلا به بلا شوید و آنگاه نیرویی فراتر از هرکسی و هر علمی شما را شفا دهد. شاید این شعر حکیم صفا فقط برای شما شعر باشد اما برای کسانی که مبتلا شده اند و شفا یافته اند عین حقیقت است. این ها که مولانا و حافظ و عطار و.. گفته اند شعر نیست رموز هستی است!
      دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
      باشد که از خزانه ی غیبم دوا کنند
      این شعر حافظ را من بعینه دیدم.
      راستش را بخواهید ما هر روز داریم معجزه می بینیم ولی چون این معجزات روزمره و تکراری شده اند به چشممان نمی آیند. مثل طلوع خورشید و... بنظرم مشکل از نگاهمان است مشکل از خودمان است . ما هنوز به وحدت با خودمان نرسیدیم حتی در درونمان هم با خودمان در جنگ هستیم . به خاطر همین هم اینقدر نا آرامیم.........






    3. #3
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      از کسی که عاشق است بخواهید برای شما عشق را اثبات کند اگر توانست آنگاه خدا هم قابل اثبات است!
      عاشق عجب موجود کون پاره کن بی رحم ظالمی هم شدن ماشالا!
      من نمیدونم موجودی که اینقدر خودش رو خشن و بیرحم و بی منطق نشون میده اصولا آدم چطور جذبش میشه که بعد بخواد بره نزدیکتر عاشق هم بشه!

      من با چشم خودم دیدم کسی را که امید به زندگی اش نبود و همه قطع امید کرده بودند . همان علمی که شما مدام ازش دم می زنید در جامه ی پزشکی اش از کمک به او عاجز بود! و در عین ناباوری شفا یافت!
      خب که چی؟ به ازای هر چنین موردی هم صدها هزار مورد هست که چنین معجزه ای رخ نمیده و علم درستش میکنه یا علم درست نمیکنه و خدا هم درست نمیکنه طرف با درد و رنج به فاک میره!
      تازه اینا رو میشه حاصل تصادفات کم احتمال و/یا عوامل ناشناخته که هنوز علم کشف نکرده دونست.
      یه چیزی آدم میخواد در زندگی که سرکاری نباشه عملا در تمام یا بیشتر موارد یا حداقل مواردی بیشتری بشه روش حساب کرد جواب بده.
      من الان مثلا چکار کنم منتظر خدا بشم؟ قبلا منتظر شدم ولی جز به فاک رفتن نصیبم نشد! ولی از وقتی واقعگرا و عملگرا شدم و دنبال قدرت و راهکارهایی با استفاده از عقل و هوش و ارادهء خودم و علم رفتم، چیزهای خیلی بیشتر حل شد و خیلی موفق تر شدم زندگی خیلی بهتری نسبت به قبل پیدا کردم. عمرا از ایمان و اعتقاد و دعا و نماز و روزه چنین اثری ندیدم!
      بگم از وقتی من این نگرش و اتکا به نیروهای خود رو بکار گرفتم، البته در کنار اصول بنیادین معنویت و احتیاط در رعایت کردم مشترکات میان ادیان، انگار حتی خدا هم با این مشکلی نداره چون همچنان در جاهایی که از دست خودم خارجه کمک میکنه. بنابراین من بازم اینجا تناقض میان ادعاهای ادیان و مذهبیون با واقعیت و تجربه می بینم.

    4. #4
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها

      من الان مثلا چکار کنم منتظر خدا بشم؟ قبلا منتظر شدم ولی جز به فاک رفتن نصیبم نشد! ولی از وقتی واقعگرا و عملگرا شدم و دنبال قدرت و راهکارهایی با استفاده از عقل و هوش و ارادهء خودم و علم رفتم، چیزهای خیلی بیشتر حل شد و خیلی موفق تر شدم زندگی خیلی بهتری نسبت به قبل پیدا کردم. عمرا از ایمان و اعتقاد و دعا و نماز و روزه چنین اثری ندیدم!
      بگم از وقتی من این نگرش و اتکا به نیروهای خود رو بکار گرفتم، البته در کنار اصول بنیادین معنویت و احتیاط در رعایت کردم مشترکات میان ادیان، انگار حتی خدا هم با این مشکلی نداره چون همچنان در جاهایی که از دست خودم خارجه کمک میکنه. بنابراین من بازم اینجا تناقض میان ادعاهای ادیان و مذهبیون با واقعیت و تجربه می بینم.
      خب معلومه که با نشستن یکجا و متنظر بودن هیچ چیزی عاید آدمی نمی شود حتی یک تکه نان ! چه برسد به خدا!!!!! مگر نشنیدید که عرفا می گویند ما سالک هستیم. سالک یعنی چی؟ یعنی پیماننده ی راه! خب عرفا چه راهی را می پیمایند؟ راه خدا را طی می کنند. راه خدا را چجور می توان پیدا کرد؟ باید اول به طلب برسیدید! شما اگر واقعا با تمام وجودتون بطلب برسیدید . یعنی واقعا مشتاق قرب شوید مشتاق درک حقیقت شوید. بطوریکه از شوقش نه خواب داشته باشید و نه خوراک . خب به طلب رسیدید. بعد از طلب هم منازلی هست ولی خب شما باید به منزل اول برسید بعد. در خود قرآن هم آمده کسی که به آنچه که می داند عمل کند خدا به آنچه نمی داند او را آگاه می کند. با فحش دادن به خدا و ظالم خواندنش هیچ اتفاقی نمی افتد. همه ی ما به این مراحل رسیدیم که اگر خدایی وجود داشته باشد به یقین ظالم ترین موجود است . خیال کردید که من همچین فکری راجع به خدا نکرده ام . چرا اگر شما اهل فکر باشید و دغدغه هستی و وجود را داشته باشید به چنین کفرهایی به چنین نا امیدی هایی می رسیدید.
      اگر واقعا دغدغه ی خدا را دارید . یک کتاب پیشنهاد می کنم تذکره الاولیا عطار و بعد از آن کتاب منطق الطیر عطار . برای رسیدن، باید خیلی زجر کشید و حرکت کرد آنهم نه بیرونی که درونی . حرکت درونی خیلی سخت تر است خیلی . بخصوص اگر اطرفیان شما همه اهل دنیا باشند. خیلی احساس تنهایی خواهید کرد خیلی . نه می توانید از احوالاتتان به کسی بگویید و اگر هم بگویید کسی شما را درک نخواهد کرد . شروعش خیلی سخت است خیلی فقط باید صبور بود.






    5. #5
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      خب معلومه که با نشستن یکجا و متنظر بودن هیچ چیزی عاید آدمی نمی شود حتی یک تکه نان ! چه برسد به خدا!!!!! مگر نشنیدید که عرفا می گویند ما سالک هستیم. سالک یعنی چی؟ یعنی پیماننده ی راه! خب عرفا چه راهی را می پیمایند؟ راه خدا را طی می کنند. راه خدا را چجور می توان پیدا کرد؟ باید اول به طلب برسیدید! شما اگر واقعا با تمام وجودتون بطلب برسیدید . یعنی واقعا مشتاق قرب شوید مشتاق درک حقیقت شوید. بطوریکه از شوقش نه خواب داشته باشید و نه خوراک . خب به طلب رسیدید. بعد از طلب هم منازلی هست ولی خب شما باید به منزل اول برسید بعد.
      اوه اوه نه تو رو خدا نمیخوام کونم پاره شه!
      طلب چی داریم ما. والا به یه زندگی ساده راضی هستیم همینکه الکی کونمون رو پاره نکنه تهدید عذاب ابدی بخاطر بهانه های دوزاری نکنه راضی هستیم.
      ضمنا آدم اول باید واقعا به وجود و حقانیت چیزی اونقدری مطمئن بشه بعد بره کلی هزینه کنه سرمایه گذاری کنه خطر کنه توی راه سخت و طولانیش بره. درحالیکه من اصولا در درجهء اول به وجود و کیفیت خدا و قصد و غرضش از این کارها شک دارم. شاید باور نکنید اما واقعا شک دارم. چون من یاد گرفتم به تجربه دریافتم که تصورات و شهود ما اونقدرها هم قابل اطمینان نیست، بلکه باید به عقل و علم و خرد و وجدان خودت رجوع کنی و به توصیه هاشون عمل کنی.
      ما خیلی خیالات میکنیم خیلی دلمون خوشه، اما هیچ تضمینی هیچ دلیل روشنی وجود نداره که خیالات و خوشایندها و خواسته های ما حقیقت هم داشته باشه یا حقیقت/تحقق پذیر باشه.

      در خود قرآن هم آمده کسی که به آنچه که می داند عمل کند خدا به آنچه نمی داند او را آگاه می کند. با فحش دادن به خدا و ظالم خواندنش هیچ اتفاقی نمی افتد. همه ی ما به این مراحل رسیدیم که اگر خدایی وجود داشته باشد به یقین ظالم ترین موجود است . خیال کردید که من همچین فکری راجع به خدا نکرده ام . چرا اگر شما اهل فکر باشید و دغدغه هستی و وجود را داشته باشید به چنین کفرهایی به چنین نا امیدی هایی می رسیدید.
      اگر واقعا دغدغه ی خدا را دارید . یک کتاب پیشنهاد می کنم تذکره الاولیا عطار و بعد از آن کتاب منطق الطیر عطار . برای رسیدن، باید خیلی زجر کشید و حرکت کرد آنهم نه بیرونی که درونی . حرکت درونی خیلی سخت تر است خیلی . بخصوص اگر اطرفیان شما همه اهل دنیا باشند. خیلی احساس تنهایی خواهید کرد خیلی . نه می توانید از احوالاتتان به کسی بگویید و اگر هم بگویید کسی شما را درک نخواهد کرد . شروعش خیلی سخت است خیلی فقط باید صبور بود.
      منکه شروع کردم تاحدودی ولی بعد سرد و پشیمون شدم. خیلی پیچیده بود خیلی سخت بود. و خیلی تردیدها اومد سراغم دیدم نه این نه سر و تهش معلومه نه کاری که جز از رستم بربیاد! فهمیدم این راه من نیست. عاقلانه نیست.
      البته الانم بقول مادرم شاید بنوعی دارم سلوک معنوی میکنم!! مادرم که خیلی اصرار داره بگه اینطوره. چون من بچه خیلی خوبی هستم آزارم به هیچکس نمیرسه. مگر این بحثهای توی نت رو بگی

      من با روش خودم با راه فعلی خودم بقدر کافی، یا درواقع شاید حداقلی، راضی هستم. بیشتر از اینم میدونم که خارج از توانمه طبق تجربه ای که داشتم. یک اشتباه رو چند دفه نباید تکرار کرد!

      علم و خرد و واقعیت گرایی و عملگرایی و کنار گذاشتن ترسهای بیهوده امیدهای بیهوده رو کنار گذاشتم، زندگیم خیلی بهتر شد. ولی در کنارش یه معنویت و اصول و مشترکات حداقلی دارم.

      بنظر من اگر خدا خدای درست و حسابی باشه واقعا کمال مطلق و خیرخواه و مهربان باشه، باید افرادی مثل منو هم قبول کنه، جهنم نبره عذاب نکنه، چون واقعا روا نیست. حتی بیش از این، باید در نهایت ما رو هم کمک کنه کند و خورده خورده هم که شده طی مسیر و سیر و سلوک کنیم به سعادت و خوشبختی بزرگ ابدی برسیم. من جز این نمیتونم برای تعریف چنین موجودی تصور کنم. این رو عقل و وجدان من تایید میکنه. نظرات دیگران یا یک سری کتاب و نوشته این وسط اگر متضاد با اینها باشه، چی حاصل میشه؟ یا سردرگمی (که من تا مدتها داشتم)، یا اینکه اون کتاب و نوشته ها و گفته ها رو رد کنی یا حداقل بگی معلوم نیست اصالتش شاید تحریف شده شاید تفسیر دیگری داره شاید خواستن صرفا مردم رو بترسونن در سطح عوام بوده و خلاصه از اینطور فرضیه ها.

      خدا باید خدای درست و حسابی باشه!
      بنظر شما آخه این خدایی که توی ادیان توی کتابهای مقدس مثلا همین قرآن خودمون تعریف کرده، اصلا قابل قبوله؟ تناقض نداره؟ بچه گانه نیست؟ احمقانه نیست؟ مسخره نیست؟ بنظر منکه هست! دلایلش رو هم گفتم. اگر خواستید و تونستید جواب بدید خب بگید مشکل کجاست!

      ضمنا توی همین زندگی سختی و رنج و محرومیت بقدر کافی هست، من نمیدونم این خدا میخواد اون دنیا هم بابت چی دیگه ما رو عذاب کنه از بدبختی و رنج و عذاب خیلی خوشش میاد مثل اینکه!

    6. #6
      سخنور یکم
      Points: 6,082, Level: 50
      Level completed: 66%, Points required for next Level: 68
      Overall activity: 99.4%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mbk آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2014
      نوشته ها
      637
      جُستارها
      2
      امتیازها
      6,082
      رنک
      50
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 76 بار در 73 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      4 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان "و لا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده و اوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا و أفوا الكیل اذا كلتم وزنوا بالقسطاس المستقیم ذالك خیر و احسن تاویلا و لا تقف ما لیس لك به علم ان السمع و البصر والفؤاد كل اولئك كان عنه مسئولا و لا تمش فی الارض مرحا انك لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا""هم نه نزدیك می شوید داراییِ پدرمردهُ جز به همان اوست نیکوتر تا می رسد تنومندی اش هم رسا کنید به پیمان چون پیمان بود پرسنده گشته ای هم رساکنید فروش را گداری فروختید هم ارز دهید به سهم دهندهء خیلی پابرجا خواسته گشته آن بهتریست هم نیکوتر انجامگاهی هم نایست چه نیست تا برایت بهش دانشی چون شنوایی هم بینایی هم دل همگی آندسته بود باره اش پرسنده گشته ای هم نباشد می گذری در زمین آسوده ای چونی نمی شکافی زمینُ هم نمی رسی کوهها درازایی"
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها
      اوه اوه نه تو رو خدا نمیخوام کونم پاره شه!طلب چی داریم ما. والا به یه زندگی ساده راضی هستیم همینکه الکی کونمون رو پاره نکنه تهدید عذاب ابدی بخاطر بهانه های دوزاری نکنه راضی هستیم.ضمنا آدم اول باید واقعا به وجود و حقانیت چیزی اونقدری مطمئن بشه بعد بره کلی هزینه کنه سرمایه گذاری کنه خطر کنه توی راه سخت و طولانیش بره. درحالیکه من اصولا در درجهء اول به وجود و کیفیت خدا و قصد و غرضش از این کارها شک دارم. شاید باور نکنید اما واقعا شک دارم. چون من یاد گرفتم به تجربه دریافتم که تصورات و شهود ما اونقدرها هم قابل اطمینان نیست، بلکه باید به عقل و علم و خرد و وجدان خودت رجوع کنی و به توصیه هاشون عمل کنی.ما خیلی خیالات میکنیم خیلی دلمون خوشه، اما هیچ تضمینی هیچ دلیل روشنی وجود نداره که خیالات و خوشایندها و خواسته های ما حقیقت هم داشته باشه یا حقیقت/تحقق پذیر باشه.منکه شروع کردم تاحدودی ولی بعد سرد و پشیمون شدم. خیلی پیچیده بود خیلی سخت بود. و خیلی تردیدها اومد سراغم دیدم نه این نه سر و تهش معلومه نه کاری که جز از رستم بربیاد! فهمیدم این راه من نیست. عاقلانه نیست.البته الانم بقول مادرم شاید بنوعی دارم سلوک معنوی میکنم!! مادرم که خیلی اصرار داره بگه اینطوره. چون من بچه خیلی خوبی هستم آزارم به هیچکس نمیرسه. مگر این بحثهای توی نت رو بگی من با روش خودم با راه فعلی خودم بقدر کافی، یا درواقع شاید حداقلی، راضی هستم. بیشتر از اینم میدونم که خارج از توانمه طبق تجربه ای که داشتم. یک اشتباه رو چند دفه نباید تکرار کرد!علم و خرد و واقعیت گرایی و عملگرایی و کنار گذاشتن ترسهای بیهوده امیدهای بیهوده رو کنار گذاشتم، زندگیم خیلی بهتر شد. ولی در کنارش یه معنویت و اصول و مشترکات حداقلی دارم.بنظر من اگر خدا خدای درست و حسابی باشه واقعا کمال مطلق و خیرخواه و مهربان باشه، باید افرادی مثل منو هم قبول کنه، جهنم نبره عذاب نکنه، چون واقعا روا نیست. حتی بیش از این، باید در نهایت ما رو هم کمک کنه کند و خورده خورده هم که شده طی مسیر و سیر و سلوک کنیم به سعادت و خوشبختی بزرگ ابدی برسیم. من جز این نمیتونم برای تعریف چنین موجودی تصور کنم. این رو عقل و وجدان من تایید میکنه. نظرات دیگران یا یک سری کتاب و نوشته این وسط اگر متضاد با اینها باشه، چی حاصل میشه؟ یا سردرگمی (که من تا مدتها داشتم)، یا اینکه اون کتاب و نوشته ها و گفته ها رو رد کنی یا حداقل بگی معلوم نیست اصالتش شاید تحریف شده شاید تفسیر دیگری داره شاید خواستن صرفا مردم رو بترسونن در سطح عوام بوده و خلاصه از اینطور فرضیه ها.خدا باید خدای درست و حسابی باشه!بنظر شما آخه این خدایی که توی ادیان توی کتابهای مقدس مثلا همین قرآن خودمون تعریف کرده، اصلا قابل قبوله؟ تناقض نداره؟ بچه گانه نیست؟ احمقانه نیست؟ مسخره نیست؟ بنظر منکه هست! دلایلش رو هم گفتم. اگر خواستید و تونستید جواب بدید خب بگید مشکل کجاست!ضمنا توی همین زندگی سختی و رنج و محرومیت بقدر کافی هست، من نمیدونم این خدا میخواد اون دنیا هم بابت چی دیگه ما رو عذاب کنه از بدبختی و رنج و عذاب خیلی خوشش میاد مثل اینکه!
      برخی راهی کار سخت می کنند در باور به خداوند برخی اینگونه می باورانند که آیین آشتی اسلام سخت گیرست که هر چند نماز خواندنش که زمانشان هدر می رود ،سراسر گریز است ،چرا بد اندیشه دارند چرا روز واپسین را باور ندارند چرا تنها زمان سختی صدایش می زنند هم زمان آسانی فراموشش می کنند او می تواند مردم را چند دسته کند همانند سوریه عراق مردم به خون همدیگر تشنه باشند که از خداوند رویگردانیدند،خداوندا مرا نشسته در میان ناباوران مگذار که چیزی ازشان دستم نگیرد
      اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبدوایاک نستعین اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین پناه می برم به خداوندازسرکش خیلی رانده به نام خداوندمهرگسترخیلی مهربان پسندیده گفتن براخداوندپرورنده جهانیان مهرگسترخیلی مهربان دارای روزی آییندار آره ای تورا بنده ایم هم آره ای تورایاوری می خواهیم نشان بده مان راستراه خیلی پابرجاشده راستراه کسانی سراسر بخشانيشان دیگری خشمهاشده برشان هم نه گمراهان

    7. #7
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها
      طلب چی داریم ما. والا به یه زندگی ساده راضی هستیم
      منظورم طلبکاری نبود که:) طلب در اینجا یعنی خواستن ! یعنی واقعا بخواهی که به قرب به لقا برسی. حافظ می گوید که :
      دست از طلب ندارم تا کام من برآید
      یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
      چقدر قشنگ حافظ این طلب را بیان کرده! در حقیقت حافظ در این بیت می گوید که یا در همین دنیا با همین جسم خاکی (تن) به لقایش می رسم و یا از شدت طلب جان از تنم بدر می آید و با مرگ به لقایش می رسم.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها
      منکه شروع کردم تاحدودی ولی بعد سرد و پشیمون شدم. خیلی پیچیده بود خیلی سخت بود. و خیلی تردیدها اومد سراغم دیدم نه این نه سر و تهش معلومه نه کاری که جز از رستم بربیاد! فهمیدم این راه من نیست. عاقلانه نیست.
      همین دیگه! واقعا شیر خدا و رستم دستان می تواند از پس سختی هایش بر بیاید. از عهده ی همه بر نمی آید بخاطر همین فقط تعداد بسیار بسیار اندکی وارد این حلقه می شوند. خود عرفا هم با دو بال حرکت می کنند خوف و رجا! یعنی هم در ترس و تردید و هم در امید و یقین به رحمت.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها
      مبنظر من اگر خدا خدای درست و حسابی باشه واقعا کمال مطلق و خیرخواه و مهربان باشه، باید افرادی مثل منو هم قبول کنه، جهنم نبره عذاب نکنه، چون واقعا روا نیست. حتی بیش از این، باید در نهایت ما رو هم کمک کنه کند و خورده خورده هم که شده طی مسیر و سیر و سلوک کنیم به سعادت و خوشبختی بزرگ ابدی برسیم. من جز این نمیتونم برای تعریف چنین موجودی تصور کنم. این رو عقل و وجدان من تایید میکنه. نظرات دیگران یا یک سری کتاب و نوشته این وسط اگر متضاد با اینها باشه، چی حاصل میشه؟ یا سردرگمی (که من تا مدتها داشتم)، یا اینکه اون کتاب و نوشته ها و گفته ها رو رد کنی یا حداقل بگی معلوم نیست اصالتش شاید تحریف شده شاید تفسیر دیگری داره شاید خواستن صرفا مردم رو بترسونن در سطح عوام بوده و خلاصه از اینطور فرضیه ها.
      ببینید عرفا معتقدند که ما همه در عالم الست یک کارایی کردیم که الان در این دنیا هر کدام بر طبق آنچه که در عالم الست کردیم دارای ویژگی هایی شدیم. این قضیه داستانش مفصل است حالا بکنار. یک عده ی بسیار اندکی از آدمها انگار فقط برای عشق ورزیدن بدنیا آمده اند فقط برای اینکه بپرستند . یکروز را نمی توانند بدون عشق سر کنند . عرفا جز این دسته ی افراد می شوند. آدمهایی که از لحاظ روحی بسیار قدرتمند هستند .از همان بچگی دارای درک معنوی بالایی هستند. شما اگر تذکره الاولیا عطار را بخوانید با اینجور آدمها آشنا می شوید;) خدا فقط از اینا توقع داره که سالک باشند وگرنه از بقیه می خواهد که در حد نرمال باشند یعنی کار نیک انجام بدهند و بدیگران بدی نکنند و.. اینجور چیزها.

      حافظ فرموده:
      هاتفی از گوشه ی میخانه دوش
      گفت ببخشند گنه می بنوش
      بخشش او بیشتر از جرم ماست
      نکته ی سر بسته چه دانی خموش

      ببینید در این شعر هاتف یعنی سروش غیبی، ندا دهنده ای که صدایش می آید ولی خودش نا پیداست از غیب ، می گوید گناه بخشیده خواهد شد هر چه خواهی کن ! چرا که لطف و مهربانی و کرم خدا بیشتر از خطایای ما است . ولی در مصرع آخر هم می گوید نکته ی سر بسته چه دانی خموش!! یعنی نباید این قضیه را هم فاش کرد چون دگر سنگ روی سنگ بند نمی شود:)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها
      خدا باید خدای درست و حسابی باشه!
      بنظر شما آخه این خدایی که توی ادیان توی کتابهای مقدس مثلا همین قرآن خودمون تعریف کرده، اصلا قابل قبوله؟ تناقض نداره؟ بچه گانه نیست؟ احمقانه نیست؟ مسخره نیست؟ بنظر منکه هست! دلایلش رو هم گفتم. اگر خواستید و تونستید جواب بدید خب بگید مشکل کجاست!

      ضمنا توی همین زندگی سختی و رنج و محرومیت بقدر کافی هست، من نمیدونم این خدا میخواد اون دنیا هم بابت چی دیگه ما رو عذاب کنه از بدبختی و رنج و عذاب خیلی خوشش میاد مثل اینکه!
      ببینید اشو که از عرفای هند است و البته نا مسلمان هم هست حرف خوبی راجع به قرآن می گوید . او می گوید قرآن کتابی است که نباید آن را خواند بلکه باید آن را سرود! من واقعا با این حرفش موافقم . می دانید باید طوری قرآن را بخوانیم که انگار بر ما نازل شده انگار ما داریم اولین بار آیه ها را برای جهان می خوانیم. اینطوری گاهی هفته ها سرگردان و مبهوت یک آیه خواهیم بود. عرفای مسلمان قرآن را اینطور خواندند. از مولانا جلال الدین در مورد خدا بپرسید فکر می کنید چه می گوید :
      منم آن عاشق رویش که جز این کار ندارم
      که بر آنکس که نه عاشق بجز انکار ندارم
      هیچ جواب نمی دهد چون اینقدر در عشق خدا است که به خاموشی رسیده است .
      مولانا در جایی گفته
      آن معنی قرآن که خدا در همه قرآن
      کردش صفت عصمت و بستود علی بود
      خب شما در قرآن آیا کلمه ی علی را دیده اید؟؟ خب بقول خود مولانا علت عاشق ز علت ها جداست ، میشه گفت عرفا نگاهشان و دنیایشان انگار خیلی با ما فرق می کند. خب هر چیزی در دنیا یک ظاهری دارد و باطنی ، قرآن هم همینطور! عرفا باطن قرآن را می بینند .
      می گویند عارفی بوده که وقتی می خواسته قرآن را بخواند تا شروع بخواندن می کرده نمی توانسته بسم الله الرحمن الرحیم را تمام کند ! ازش علت را جویا می شوند . می گوید وقتی به کلمه ی رحمن می رسم دری برایم انگار از بهشت باز می شود و وارد باغی می شوم که دلم نمی خواهد از آن بیرون بیایم! یعنی اینقدر رحمانیت خدا بی انتها است.






    8. #8
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      منظورم طلبکاری نبود که:) طلب در اینجا یعنی خواستن !
      منظور منم همون بود.
      میگم بذاره زندگیمون رو بکنیم. چه این دنیا چه اون دنیا چه کار داره به کار ما که میخواد کونمون رو پاره کنه اینجا اون دنیا هم به بهانه های دوزاری مثل ایمان نداشتن و نماز نخوندن و روزه نگرفتن ما رو عذاب کنه!
      آزار داره؟

      یعنی واقعا بخواهی که به قرب به لقا برسی.
      نمیخوایم آقا جان. نمیخوایم. اینقدر کونمون رو پاره کرد که چی میگن ... عطایش را به لقایش بخشیدیم؟
      اصلا کدوم خدا کدوم لقا و قرب؟ مسئله اینه اینا خودش هنوز جز فرضیه های اثبات نشده چیزی نیست.


      ببینید عرفا معتقدند که ما همه در عالم الست یک کارایی کردیم که الان در این دنیا هر کدام بر طبق آنچه که در عالم الست کردیم دارای ویژگی هایی شدیم. این قضیه داستانش مفصل است حالا بکنار. یک عده ی بسیار اندکی از آدمها انگار فقط برای عشق ورزیدن بدنیا آمده اند فقط برای اینکه بپرستند . یکروز را نمی توانند بدون عشق سر کنند . عرفا جز این دسته ی افراد می شوند. آدمهایی که از لحاظ روحی بسیار قدرتمند هستند .از همان بچگی دارای درک معنوی بالایی هستند. شما اگر تذکره الاولیا عطار را بخوانید با اینجور آدمها آشنا می شوید;) خدا فقط از اینا توقع داره که سالک باشند وگرنه از بقیه می خواهد که در حد نرمال باشند یعنی کار نیک انجام بدهند و بدیگران بدی نکنند و.. اینجور چیزها.
      خب دیگه منم نرمالم.
      ولی خدا خودش نرمال نیست مثل اینکه
      حافظ فرموده:
      هاتفی از گوشه ی میخانه دوش
      گفت ببخشند گنه می بنوش
      بخشش او بیشتر از جرم ماست
      نکته ی سر بسته چه دانی خموش

      ببینید در این شعر هاتف یعنی سروش غیبی، ندا دهنده ای که صدایش می آید ولی خودش نا پیداست از غیب ، می گوید گناه بخشیده خواهد شد هر چه خواهی کن ! چرا که لطف و مهربانی و کرم خدا بیشتر از خطایای ما است . ولی در مصرع آخر هم می گوید نکته ی سر بسته چه دانی خموش!! یعنی نباید این قضیه را هم فاش کرد چون دگر سنگ روی سنگ بند نمی شود:)
      شعر خوبیه بقول شما ولی بیشتر شعاره چون در عمل حتی خیلی لذت های مشروع و اولیه رو هم در این دنیا نمیشه یا خیلی سخته همراه با کون پارگی میشه بدست آورد. چه بخوایم چه نخوایم نمیتونیم همه کاری بکنیم. خیلی لذت ها هست خیلی قدرتها خیلی چیزهای خواستنی که نمیشه همه رو با هم بدست آورد. همیشه باید ناقص باشیم همیشه باید یه چیزی نداشته باشیم!
      حالا امیدوارم حداقل اونور این داستان تموم بشه چون دیگه آخر مسخرس اگر تموم نشه همینطور بخواد تا ابد ادامه داشته باشه!

      می گویند عارفی بوده که وقتی می خواسته قرآن را بخواند تا شروع بخواندن می کرده نمی توانسته بسم الله الرحمن الرحیم را تمام کند ! ازش علت را جویا می شوند . می گوید وقتی به کلمه ی رحمن می رسم دری برایم انگار از بهشت باز می شود و وارد باغی می شوم که دلم نمی خواهد از آن بیرون بیایم! یعنی اینقدر رحمانیت خدا بی انتها است.
      کاش میشد باور کرد!
      چیزی که هست متن صریح قرآن و خیلی منابع معتبر مذهبی دیگه و نظر روحانیون و متخصصین دین غیر از اینه.
      حالا ما بیایم اون چیزی که خوشمون میاد باور کنیم بگیم همینه؟!

    9. #9
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      همه ی ما به این مراحل رسیدیم که اگر خدایی وجود داشته باشد به یقین ظالم ترین موجود است . خیال کردید که من همچین فکری راجع به خدا نکرده ام . چرا اگر شما اهل فکر باشید و دغدغه هستی و وجود را داشته باشید به چنین کفرهایی به چنین نا امیدی هایی می رسیدید.
      فکر کردید من جدی نیستم همینطور عصبانی شدم یه چیزی میگم؟
      نه دوست عزیز چیزی که میگم دقیقا چیزی هست که فکر میکنم عین تجربه و درک من بوده و استدلال های من کاملا جدی هستن. ایرادهایی که میگیرم دقیقا جدی هستن و برای من معیار قضاوتند. گفتم که بخاطر اینکه من به این نتیجه رسیدم که شهود و تصورات و خوشایندهای ما معیار چیزی نیستن. البته امثال دکارت هم فکر کنم کم و بیش همین مسیر رو طی کردن.
      ما دوست داریم خدایی باشه، خدای خوبی باشه، ولی این دلیل نمیشه حقیقت هم همین باشه! باید اینو بفهمید! میل خودتونه اگر دوست دارید با تصورات خودتون بیشتر حال میکنید فکر میکنید معیاره خودتون میدونید. ولی من به این نتیجه رسیدم که عقل و خرد معتبرتره.
      اگر از کسی و چیزی عصبانی هم هستم واقعا عصبانی هستم به دلایل واقعی. بهانه نیست، احساسات سطحی و گذرا نیست.
      امثال شما بله یه وقتا عصبانی میشید مثل مادر من دوتا بد و بیراه میگید ولی در همون حده چون خودتون هم در حد بیشتری نیستید آخرش یا از اول سطحی فکر کردید میبینید خودتون سطحی بودید یا بازم پناه میبرید به خیالات خوشایند و توهماتی که خدای خوبی هست و این حرفا. خلاصه خوشید اینطوری باشید. ولی من اینطوری نیستم. میفهمی؟ چرا؟ چون من شاید از اولش این استعداد این ظرفیت بیشتر رو داشتم. من خواستم ابرانسان باشم.
      ذهنهای قدرتمند دین رو، اینطور باورها رو، در هم میکوبند. چه باور بکنید چه نکنید. ولی من به این رسیدم. اندیشمندان و روشنفکران هم همین کار رو کردن در رنسانس و این باورها رو به زیر کشیدن. شما میگید اونا از عقش و عرفان خبر نداشتن، خیله خب، پس خوشا بحال شما که خبر دارید (که در حقیقت فقط یک توهم هست به احتمال زیاد و فکر میکنید که خبر دارید). بهرحال واقعیت اینه. عقل و خرد و حتی وجدان بشری در مقابل ادیان و خداشون، علم در برابر مذهب. این واضحه. شوخی نیست. سطحی نیست. هیجان گذار نیست. عین چیزیه که من بهش رسیدم و قبولش کردم. بحث عصبانیت و احساسات گذرا نیست.
      ریاضی! میفهمید؟ منطق و ریاضی.
      من یه مثال چند روز پیش توی مقالهء ویکیپدیا داشتم میدیدم که مثال زده بود که چقدر شهود ما خطاپذیر و غیرقابل اعتماده. تست و نمونه ای بود که اساتید دانشگاههای مثلا آمریکا توی کلاس ریاضی به دانشجوها میدن که بفهمن هیچوقت به شهود و تصورات خودشون بجای اثبات به شیوهء کاملا دقیق و منظم و طبق اصول ریاضی و منطق تکیه نکنن. این واقعیته دوست عزیز! شهود ما هیچی نیست. هیچ اعتباری نداره. مگر در جای خودش به شکلهایی و معمولا در کنار و تکمیل با چیزهای دیگری.
      البته اینم بگم حتی ریاضیدان خودشون در باب پیدا کردن و تعریف و اثبات پایه ها و بنیادهای ریاضیات موندن! در اون مقالات که اینطور نوشته بود. یعنی بله، حتی حقانیت ریاضیات هم بصورت 100% و کامل قابل اثبات نبوده تاحالا، حتی دورتر از این حرفا. ولی خب چیزی که هست با همون شهود و تجربه و عقل هم ما در می یابیم و این براحتی قابل بررسی و مشاهده است که منطق و ریاضیات اعتبار و درست و استحکام زیادی داره و در بیشتر موارد بر شهود بشری میچربه. درواقع این خود از جهاتی امری شهودی است!!

      و در پایان بازم تکرار میکنم که من فقط با ادیان کلاسیک/رسمی و خداشون مشکل دارم چون واضحا غیرمنطقی و پر از تناقضه، و این تناقض ها به هیچ روی شوخی نیستن، عصبانیت و بد و بیراه من سطحی و گذرا نیست، کاملا جدی و پایداره. اما من با اصول بنیادین معنویت و مشترکات بین ادیان (از قبیل دزدی نکردن، قتل نکردن، زنا نکردن، ظلم نکردن، خودکشی نکردن و اینطور چیزها) مشکلی ندارم.

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •