• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 173

    جُستار: فلسطین

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی در مورد وجود خدا بین آنها در گرفت.
      آرایشگر گفت : “من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد”.

      مشتری پرسید: “چرا باور نمیکنی؟”
      آرایشگر جواب داد: “کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد، به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه آدم مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود میداشت نباید درد و رنجی وجود داشت. نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه میداد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.”

      مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد. چون نمیخواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
      مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “میدانی چیست! به نظر من آرایشگر ها هم وجود ندارند!”



      آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم.”

      مشتری با خونسردی گفت:” نه. آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند. هیچکس مثل مردی که بیرون است. با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”

      آرایشگر: “نه بابا! آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
      مشتری تائید کرد: “دقیقاً نکته همین است، خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند، برای همین است که این همه درد و رنج در دنبا وجود دارد!”


      برای رسیدن بخدا باید از خود گذشت..................
      تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز!
      مرزبان این را پسندید.






    2. #2
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفتگوی جالبی در مورد وجود خدا بین آنها در گرفت.
      آرایشگر گفت : “من باور نمیکنم خدا وجود داشته باشد”.

      مشتری پرسید: “چرا باور نمیکنی؟”
      آرایشگر جواب داد: “کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد، به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه آدم مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود میداشت نباید درد و رنجی وجود داشت. نمیتوانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه میداد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.”

      مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد. چون نمیخواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
      مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “میدانی چیست! به نظر من آرایشگر ها هم وجود ندارند!”



      آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم.”

      مشتری با خونسردی گفت:” نه. آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند. هیچکس مثل مردی که بیرون است. با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمیشد.”

      آرایشگر: “نه بابا! آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.”
      مشتری تائید کرد: “دقیقاً نکته همین است، خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمیگردند، برای همین است که این همه درد و رنج در دنبا وجود دارد!”


      برای رسیدن بخدا باید از خود گذشت..................
      تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز!
      بله وجود خدا محتمل است، ولی قطعی نیست. یعنی ما نمیتونیم ثابت کنیم حتما وجود داره! بر چه اساسی باید ثابت کرد وجود داره؟
      در مثال آرایشگر، مردی با موهای ژولیده وجود داره، اما در مقابل مردم بیشتری هم هستن که موهای مرتب و اصلاح شده دارن. حالا یا میشه گفت رفتن پیش آرایشگر یا احتمالات دیگری رو مطرح کرد. بهرحال در وجود آرایشگر شک نمیکنیم چون خودمون تجربش کردیم رفتیم پیشش خودمون دیدیم عینا مستقیم بهمون ثابت شده.
      ولی نکته همینجاست که الان میفرمایید چون مردم خودشون به خدا مراجعه نمیکنن خطا میکنن اینطور هست. خب پس اول و آخرش میرسیم به همین و فکر میکنم شما هم قبول داشته باشید که تجربه نقش اساسی داره و معیار قضاوت برای هر انسانی است.

      حالا اگر بگم من سعی هم کردم و تجربه هم کردم و نتیجه ای نگرفتم چی؟ آیا میتونید بگید، منو متهم کنید، ثابت کنید، این حق رو دارید که بگید من دروغ میگم یا اشتباه میکنم؟ در نهایت شما نمیتونید منو محکوم کنید نمیتونید دروغگو بودن یا اشتباه منو ثابت کنید چون نمیتونید جای من باشید تجربه های زندگی منو نداشتید دریافت های منو نداشتید نمیتونید مطمئن باشید! پس باید قضاوت منو همونقدر شخصی و غیرقابل تحمیل بدونید که مال خودتون رو. اما ادیان و نظامهای مذهبی بطور معمول اینطور نیستن! میگن نه مسلمه که حق با ماست و هرکس خلافش رو بگه به خلافش برسه دروغه اشتباهه و تازه مجازاتش هم میکنیم! این حرف حساب اونهاست! البته این خودش جای بحث داره و شاید بنوعی اغراق باشه ولی بحث اصلی ما این نیست و فقط بعنوان تکمیل مطلب و اینکه بگم ادیان خودشون بیشتر زیر سوال و ایراد هستن مطرح کردم.

      شما از تجربه صحبت کردید. و تجربهء من این بوده. مال شما هم مال خودتون. این تجربیات رو خیلی وقتا نمیشه اثبات و منتقل به دیگری کرد. مثل مورد ما. پس اثبات عمومی وجود نداره. چیزی وجود نداره که انتظار داشته باشیم همه بپذیرن. چیز بدیهی این وسط وجود نداره. چیز اثبات مطلق شده وجود نداره. تنها یکسری حدسیات و فرضیات و تصورات شخصی هستن.

      و اما اگر شما میخواید وجود خدا رو، صفات الله رو، واقعا ثابت کنید، این مثال ها این کار رو نمیکنن. پس دنبال روش دیگری اثبات دیگری باشید! که البته این همه انسان و بشریت در طول تاریخ تاحالا در این زمینه به نتیجه نرسیدن بنابراین خیلی بعیده که شما هم بتونید این کار رو بکنید.

      بزرگترین اندیشمندان، باهوش ترین ها، نخبه ها، نابغه ها، اعجوبه ها، ریاضیدان های بزرگ، کسانی مثل دکارت، اینا همه نتونستن وجود خدا و حقانیت ادیان رو ثابت کنن، بلکه بعکس بیشتر اونا رو زیر سوال بردن باورهای غالب رو سست کردن ایراد و انتقاد کردن و آخرش کلیسا از قدرت به زیر کشیده شد مسیحیت بلکه تمامی ادیان ضربه های سختی خوردن که تا به امروز هم اوضاع تغییر اساسی نکرده و این جریان ادامه داره.
      برای من امروز تقریبا قطعی شده که اثبات خدا به لحاظ عقلانی/منطقی/علمی، یا خیلی دشواره و بشریت هنوز بهش دست پیدا نکرده یا شاید هم غیرممکن باشه.
      پس فقط میمونه راههای دیگری یا به کمک و تکمیل با نیروها و راههای دیگری، مثلا الهام، و همون عمل و تجربه که میفرمایید، که البته بنده از عمل و تلاش و تجربه هم به چنین نتیجه ای نرسیدم!
      البته من تاحالا بارها هزار بار گفتم بازم میگم که به اصول بنیادین معنویت و مشترکات میان ادیان تاحدی اعتقاد دارم یعنی احتمال صحت زیادی براشون میدم اینکه واقعا منشاء ماورایی داشته باشن هم محتمل میدونم و سعی در پایبندی به اونا و احتیاط در این باب رو عاقلانه میدونم. این بخاطر اینکه که فکر میکنم در عمل اونها رو کم و بیش و تاحدی هم که شده تجربه و حس کردم و به آزمون عملی گذاشته شدن تاثیر اونا رو دیدم لمس کردم نتیجه دیدم ازشون. ولی ادیان و یک خدای خاص مثل الله بطور کلی هیچوقت برام چنین چیزی نبودن چنین اثر و نتیجه و واقعیتی ازشون ندیدم. بلکه خیلی چیزها در اونها، بطور مثال ادعاها و رفتار الله، با واقعیت هایی که من لمس کردم جور درنمیان! حداقل هیچ شباهت و ارتباط مشخص و محکمی بینشون دیده نمیشه. الله بیشتر شبیه یک لولو خورخوره توی کتاب افسانه برای بچه هاست! همچنین اسلام با اون مناسک و آداب عریض و طویل و پیچیده. و تمام ادیان بطور کلی. اینقدر پرهزینه و هفت خان رستمی که خداوند بخشنده درست کرده که انگار عمدا خواسته ما رو مسخره و تحقیر و ناکام کنه بعدشم بقول خودش بندازه جهنم!
      ویرایش از سوی kourosh_iran : 07-25-2015 در ساعت 07:51 AM

    3. #3
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها
      بله وجود خدا محتمل است، ولی قطعی نیست. یعنی ما نمیتونیم ثابت کنیم حتما وجود داره! بر چه اساسی باید ثابت کرد وجود داره؟

      حالا اگر بگم من سعی هم کردم و تجربه هم کردم و نتیجه ای نگرفتم چی؟ آیا میتونید بگید، منو متهم کنید، ثابت کنید، این حق رو دارید که بگید من دروغ میگم یا اشتباه میکنم؟ در نهایت شما نمیتونید منو محکوم کنید نمیتونید دروغگو بودن یا اشتباه منو ثابت کنید چون نمیتونید جای من باشید تجربه های زندگی منو نداشتید دریافت های منو نداشتید نمیتونید مطمئن باشید! پس باید قضاوت منو همونقدر شخصی و غیرقابل تحمیل بدونید که مال خودتون رو. اما ادیان و نظامهای مذهبی بطور معمول اینطور نیستن! میگن نه مسلمه که حق با ماست و هرکس خلافش رو بگه به خلافش برسه دروغه اشتباهه و تازه مجازاتش هم میکنیم! این حرف حساب اونهاست! البته این خودش جای بحث داره و شاید بنوعی اغراق باشه ولی بحث اصلی ما این نیست و فقط بعنوان تکمیل مطلب و اینکه بگم ادیان خودشون بیشتر زیر سوال و ایراد هستن مطرح کردم.

      شما از تجربه صحبت کردید. و تجربهء من این بوده. مال شما هم مال خودتون. این تجربیات رو خیلی وقتا نمیشه اثبات و منتقل به دیگری کرد. مثل مورد ما. پس اثبات عمومی وجود نداره. چیزی وجود نداره که انتظار داشته باشیم همه بپذیرن. چیز بدیهی این وسط وجود نداره. چیز اثبات مطلق شده وجود نداره. تنها یکسری حدسیات و فرضیات و تصورات شخصی هستن.

      و اما اگر شما میخواید وجود خدا رو، صفات الله رو، واقعا ثابت کنید، این مثال ها این کار رو نمیکنن. پس دنبال روش دیگری اثبات دیگری باشید! که البته این همه انسان و بشریت در طول تاریخ تاحالا در این زمینه به نتیجه نرسیدن بنابراین خیلی بعیده که شما هم بتونید این کار رو بکنید.

      بزرگترین اندیشمندان، باهوش ترین ها، نخبه ها، نابغه ها، اعجوبه ها، ریاضیدان های بزرگ، کسانی مثل دکارت، اینا همه نتونستن وجود خدا و حقانیت ادیان رو ثابت کنن، بلکه بعکس بیشتر اونا رو زیر سوال بردن باورهای غالب رو سست کردن ایراد و انتقاد کردن و آخرش کلیسا از قدرت به زیر کشیده شد مسیحیت بلکه تمامی ادیان ضربه های سختی خوردن که تا به امروز هم اوضاع تغییر اساسی نکرده و این جریان ادامه داره.
      برای من امروز تقریبا قطعی شده که اثبات خدا به لحاظ عقلانی/منطقی/علمی، یا خیلی دشواره و بشریت هنوز بهش دست پیدا نکرده یا شاید هم غیرممکن باشه.
      پس فقط میمونه راههای دیگری یا به کمک و تکمیل با نیروها و راههای دیگری، مثلا الهام، و همون عمل و تجربه که میفرمایید، که البته بنده از عمل و تلاش و تجربه هم به چنین نتیجه ای نرسیدم!
      البته من تاحالا بارها هزار بار گفتم بازم میگم که به اصول بنیادین معنویت و مشترکات میان ادیان تاحدی اعتقاد دارم یعنی احتمال صحت زیادی براشون میدم اینکه واقعا منشاء ماورایی داشته باشن هم محتمل میدونم و سعی در پایبندی به اونا و احتیاط در این باب رو عاقلانه میدونم.
      بدبختی اینجاست که همه آن بقول شما نوابغ و اعجوبه ها خواستند از طریق علم مرده ریگ (بقول حضرت مولانا) خدا را اثبات کنند. حکیم صفا فیلسوف و عارف بزرگ ایرانی بهترین جواب را به همه ی کسانی که بدنبال خدا با علم مادی هستند ،داده است:

      تجلّی گه خود کرد خدا دیده ی ما را
      در این دیده در آیید و ببینید خدا را
      خدا در دل سودا زدگانست بجویید
      مجویید زمین را و مپویید سما را
      گدایان در فقر و فناییم و گرفتیم
      به پاداش سر و افسر سلطان بقا را
      بلا را بپرستیم و به رحمت بگزینیم
      اگر دوست پسندید پسندیم بلا را
      طبیبان خداییم و به هر درد دوائیم
      به جایی که بود درد فرستیم دوا را
      مبندید در مرگ و ز مردن مگریزید
      که ما باز نمودیم در دار شفا را
      گدایان سلوکیم و شهنشاه ملوکیم
      شهنشاه کند سلطنت فقر گدا را
      حجاب رخ مقصود من و ما شمایید
      شمایید مبینید من و ما و شما را
      «صفا» را نتوان دید که در خانه ی فقرست
      در این خانه بیایید و ببینید صفا

      عرفا معتقدند که برای رسیدن بخدا باید به علم عشق آگاه بود
      بشوی اوراق اگر همدرس مایی
      که علم عشق در دفتر نباشد.......






    4. #4
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      بدبختی اینجاست که همه آن بقول شما نوابغ و اعجوبه ها خواستند از طریق علم مرده ریگ (بقول حضرت مولانا) خدا را اثبات کنند. حکیم صفا فیلسوف و عارف بزرگ ایرانی بهترین جواب را به همه ی کسانی که بدنبال خدا با علم مادی هستند ،داده است:

      تجلّی گه خود کرد خدا دیده ی ما را
      در این دیده در آیید و ببینید خدا را
      خدا در دل سودا زدگانست بجویید
      مجویید زمین را و مپویید سما را
      گدایان در فقر و فناییم و گرفتیم
      به پاداش سر و افسر سلطان بقا را
      بلا را بپرستیم و به رحمت بگزینیم
      اگر دوست پسندید پسندیم بلا را
      طبیبان خداییم و به هر درد دوائیم
      به جایی که بود درد فرستیم دوا را
      مبندید در مرگ و ز مردن مگریزید
      که ما باز نمودیم در دار شفا را
      گدایان سلوکیم و شهنشاه ملوکیم
      شهنشاه کند سلطنت فقر گدا را
      حجاب رخ مقصود من و ما شمایید
      شمایید مبینید من و ما و شما را
      «صفا» را نتوان دید که در خانه ی فقرست
      در این خانه بیایید و ببینید صفا

      عرفا معتقدند که برای رسیدن بخدا باید به علم عشق آگاه بود
      بشوی اوراق اگر همدرس مایی
      که علم عشق در دفتر نباشد.......
      خب دوست عزیز هزار و یک احتمال میشه داد بله اینا هم قابل توجه ولی غیرقابل اثبات هستن. بازم مگر اینکه کسی بصورت عملی خودش طی طریق کنه تجربه کنه بهش ثابت بشه! و گفتم که تجربه های شخصی من شخصا این راه و باورهای مطمئن رو بهم تجویز نکرده و نمیکنه. شاید من هنوز مرد این راه نیستم. شاید هم اصولا اینا همش توهم و شعار و خیاله. کسی چه میدونه؟ اثباتی وجود نداره! یا خودت باید مستقیم برسی درک کنی یا هیچ!
      بهرحال دردی از امثال من دوا نمیکنه. یک کسی شاید موفق بوده به نتیجه رسیده حال هم میکنه تعریف هم میکنه، خب خوشا بحالش! امیدوارم که اینطور بوده باشه. ما که بخیل نیستیم به همون خدایی که اگر باشه خودش میدونه!

      با حرف و شعارهای قشنگ با احساسات صرف چیزی حل نمیشه. در عمل در واقعیت باید زندگی کرد دید که چی رو میشه واقعا آزمود تحقق داد استفاده کرد.
      من شخصا راه خودم رو پیدا کردم و دنبال میکنم. ساده و روشنه! بقیش هم دیگه مسئولیت و تقصیر خودم نمیدونم چون واقعا نمیتونستم از توان و امکان خودم خارج یافتم. برای چیزی که قدرتی برش نداشتم خودم رو سرزنش نمیکنم. من تلاش خودم رو کردم و میکنم، با توجه به عقل و تجربه و توانی که دارم میزان احتمالاتی که میدم و اولویت بندی که بر اساسش دارم.

      معمولا نوجوان ها اعتقادات پرشوری پیدا میکنن، چون در دورانی هستن که میتونن آرمان پردازی کنن، ولی سرانجام رویارویی تمام عیار با واقعیت زندگی، رویاهای خیلی از اونا رو ویران خواهد کرد.
      ضمنا بستگی به شرایط و تجربه های زندگی هرکسی از کودکی تا بزرگسالی هم داره بالاخره. مثلا شاید شما کودکیت بد نبوده شاید چیزهایی رو که من تجربه کردم نکردی شاید الانم شغل خوب و مطمئنی داری درآمد مکفی داری حداقل از من یکی بهتر. ضمنا مسئلهء هوش و سواد و قدرتهای اصیل و درونی هرکسی هم هست که چطور واقعیت ها رو تفسیر کنه چی نتیجه بگیره.

      شعار دادن خوش خیال بودن آسونه! ولی عمل و واقعیت واقعیه که دشواره! یکی از واقعیت های تلخش هم همینه که نمیتونی خیلی چیزهایی رو که بنظرت درست هستن وجود دارن به دیگران حتی ثابت کنی، چه برسه به اینکه قانعشون کنی بتونی با خودت همراهشون کنی.
      اما مذهبیون بازهم اکثرا از درک و پذیریش این واقعیتهای پایه عاجز هستن!
      مثل همین mbk که وقتی کم میاره عصبانی میشه تهدید میکنه و وعده و وعید آینده میده، که البته با رویهء خود ادیان و کتابهای مقدس خودشون مثل قرآن هم تطبیق میکنه خب چنان دینها و کتابها و خدایی چنین افراد غیرمنطقی و توهم پرداز هم بار بیاره عجیب نیست!
      من شخصا پذیرش واقعیت رو بهتر و کاراتر میدونم. مثلا اگر جایی بهم ظلم بشه که قدرتی بر جلوگیری ازش نداشته باشم، حتی بدونم که حق با من بوده یعنی مطمئن باشم، دیگه به امید خدا و این حرفا نیستم و دم از این چیزا نمیزنم از آخرت و انتقام و حساب و کتاب آیندهء نامعلوم صحبتی نمیکنم چون میدونم حتی اگر وجود هم داشته باشه الان صرفا یک احتمال و غیرقابل اثباته حتی خودم هم شک دارم و مسئله ای رو حل نمیکنه فقط یک توهم و دلخوشی بیهوده است برای آدمهای ضعیف و بزدل.
      البته بازم سعی میکنم خودم ظلم نکنم تجاوز از حد نکنم. مثلا در یک مسئله ای ممکن بود توی فکر بودم بزنم طرف رو چپرچلاق کنم یا بکشم حتی، ولی اصول بنیادین معنویت و عمل به احتیاط در باب مشترکات میان ادیان جلوی منو گرفت!
      ولی آدمهایی مثل mbk باد توخالی هستن و از ضعف و بزدلی خودشونه که دین رو و باورهای شخصی غیرقابل اثبات خودشون رو تکیه گاه میکنن برای تهدید و زدن توی سر دیگران و درواقع فقط خوش کردن دل خودشون! این نشون میده در واقع آنچنان ایمان قوی و مطمئنی هم در کار نیست و در برابر منطق و حرفهای امثال ما متزلزل میشن و همین اونا رو آزار میده به خشم میاره رنج میده منافعشون رو در معرض تهدید قرار میده. کسی که ایمان قوی واقعی داشته باشه با این حرفا تزلزل سراغش نیاد احساس خطر نکنه، به تخمش هم نیست چه نیازی به تهدید و وعده و وعید اثبات نشده آینده داره اصلا چرا وقت و انرژیش رو توی این محیط مجازی اینطوری تلف کنه؟

      خود ادیانی مثل اسلام و موجودات فرضی مثل الله هم به همین دلیل مشکوک هستن چون مثلا وقتی بهش ایمان نمیارن میگه آهان حالا اومدید اونور کونتون رو پاره میکنم تا ابد شکنجه های سخت میکنم شما رو!
      ببخشید ولی من در این جز عجز و عصبانیت از اینکه طرف رو قبول نکردن و بعد هم بخاطرش ظلم کردن و ناحق و یاوه گفته چیزی نمی بینم! حداقل ظاهرش که اینطوره.
      شما بگو اصولا دلیل کافی منطقی کجا چطور هست در این ادیان در منابع و مستنداتشون در قرآن که ما دربست وجود و حقانیت این چیزا رو باور کنیم، تا بعد برسیم به اینکه اگر با این وجود باور نکردیم چرا و چقدر انصافه که مجازات بشیم!
      آخه الله قادر مطلق واسه چی باید براش اینقدر مهم باشه که ما بهش ایمان بیاریم یا نیاریم! مگه ما زورمون بهش رسیده میرسه که صدمه ای بهش بزنیم منافعش رو در خطر قرار بدیم رنجی بهش وارد کنیم؟
      ویرایش از سوی kourosh_iran : 07-25-2015 در ساعت 08:33 AM

    5. #5
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها
      خب دوست عزیز هزار و یک احتمال میشه داد بله اینا هم قابل توجه ولی غیرقابل اثبات هستن. بازم مگر اینکه کسی بصورت عملی خودش طی طریق کنه تجربه کنه بهش ثابت بشه! و گفتم که تجربه های شخصی من شخصا این راه و باورهای مطمئن رو بهم تجویز نکرده و نمیکنه. شاید من هنوز مرد این راه نیستم. شاید هم اصولا اینا همش توهم و شعار و خیاله. کسی چه میدونه؟ اثباتی وجود نداره! یا خودت باید مستقیم برسی درک کنی یا هیچ!
      بهرحال دردی از امثال من دوا نمیکنه. یک کسی شاید موفق بوده به نتیجه رسیده حال هم میکنه تعریف هم میکنه، خب خوشا بحالش! امیدوارم که اینطور بوده باشه. ما که بخیل نیستیم به همون خدایی که اگر باشه خودش میدونه!

      با حرف و شعارهای قشنگ با احساسات صرف چیزی حل نمیشه. در عمل در واقعیت باید زندگی کرد دید که چی رو میشه واقعا آزمود تحقق داد استفاده کرد.
      من شخصا راه خودم رو پیدا کردم و دنبال میکنم. ساده و روشنه! بقیش هم دیگه مسئولیت و تقصیر خودم نمیدونم چون واقعا نمیتونستم از توان و امکان خودم خارج یافتم. برای چیزی که قدرتی برش نداشتم خودم رو سرزنش نمیکنم. من تلاش خودم رو کردم و میکنم، با توجه به عقل و تجربه و توانی که دارم میزان احتمالاتی که میدم و اولویت بندی که بر اساسش دارم.

      معمولا نوجوان ها اعتقادات پرشوری پیدا میکنن، چون در دورانی هستن که میتونن آرمان پردازی کنن، ولی سرانجام رویارویی تمام عیار با واقعیت زندگی، رویاهای خیلی از اونا رو ویران خواهد کرد.
      ضمنا بستگی به شرایط و تجربه های زندگی هرکسی از کودکی تا بزرگسالی هم داره بالاخره. مثلا شاید شما کودکیت بد نبوده شاید چیزهایی رو که من تجربه کردم نکردی شاید الانم شغل خوب و مطمئنی داری درآمد مکفی داری حداقل از من یکی بهتر. ضمنا مسئلهء هوش و سواد و قدرتهای اصیل و درونی هرکسی هم هست که چطور واقعیت ها رو تفسیر کنه چی نتیجه بگیره.

      شعار دادن خوش خیال بودن آسونه! ولی عمل و واقعیت واقعیه که دشواره! یکی از واقعیت های تلخش هم همینه که نمیتونی خیلی چیزهایی رو که بنظرت درست هستن وجود دارن به دیگران حتی ثابت کنی، چه برسه به اینکه قانعشون کنی بتونی با خودت همراهشون کنی.
      اما مذهبیون بازهم اکثرا از درک و پذیریش این واقعیتهای پایه عاجز هستن!
      مثل همین mbk که وقتی کم میاره عصبانی میشه تهدید میکنه و وعده و وعید آینده میده، که البته با رویهء خود ادیان و کتابهای مقدس خودشون مثل قرآن هم تطبیق میکنه خب چنان دینها و کتابها و خدایی چنین افراد غیرمنطقی و توهم پرداز هم بار بیاره عجیب نیست!
      من شخصا پذیرش واقعیت رو بهتر و کاراتر میدونم. مثلا اگر جایی بهم ظلم بشه که قدرتی بر جلوگیری ازش نداشته باشم، حتی بدونم که حق با من بوده یعنی مطمئن باشم، دیگه به امید خدا و این حرفا نیستم و دم از این چیزا نمیزنم از آخرت و انتقام و حساب و کتاب آیندهء نامعلوم صحبتی نمیکنم چون میدونم حتی اگر وجود هم داشته باشه الان صرفا یک احتمال و غیرقابل اثباته حتی خودم هم شک دارم و مسئله ای رو حل نمیکنه فقط یک توهم و دلخوشی بیهوده است برای آدمهای ضعیف و بزدل.
      البته بازم سعی میکنم خودم ظلم نکنم تجاوز از حد نکنم. مثلا در یک مسئله ای ممکن بود توی فکر بودم بزنم طرف رو چپرچلاق کنم یا بکشم حتی، ولی اصول بنیادین معنویت و عمل به احتیاط در باب مشترکات میان ادیان جلوی منو گرفت!
      ولی آدمهایی مثل mbk باد توخالی هستن و از ضعف و بزدلی خودشونه که دین رو و باورهای شخصی غیرقابل اثبات خودشون رو تکیه گاه میکنن برای تهدید و زدن توی سر دیگران و درواقع فقط خوش کردن دل خودشون! این نشون میده در واقع آنچنان ایمان قوی و مطمئنی هم در کار نیست و در برابر منطق و حرفهای امثال ما متزلزل میشن و همین اونا رو آزار میده به خشم میاره رنج میده منافعشون رو در معرض تهدید قرار میده. کسی که ایمان قوی واقعی داشته باشه با این حرفا تزلزل سراغش نیاد احساس خطر نکنه، به تخمش هم نیست چه نیازی به تهدید و وعده و وعید اثبات نشده آینده داره اصلا چرا وقت و انرژیش رو توی این محیط مجازی اینطوری تلف کنه؟

      خود ادیانی مثل اسلام و موجودات فرضی مثل الله هم به همین دلیل مشکوک هستن چون مثلا وقتی بهش ایمان نمیارن میگه آهان حالا اومدید اونور کونتون رو پاره میکنم تا ابد شکنجه های سخت میکنم شما رو!
      ببخشید ولی من در این جز عجز و عصبانیت از اینکه طرف رو قبول نکردن و بعد هم بخاطرش ظلم کردن و ناحق و یاوه گفته چیزی نمی بینم! حداقل ظاهرش که اینطوره.
      شما بگو اصولا دلیل کافی منطقی کجا چطور هست در این ادیان در منابع و مستنداتشون در قرآن که ما دربست وجود و حقانیت این چیزا رو باور کنیم، تا بعد برسیم به اینکه اگر با این وجود باور نکردیم چرا و چقدر انصافه که مجازات بشیم!
      آخه الله قادر مطلق واسه چی باید براش اینقدر مهم باشه که ما بهش ایمان بیاریم یا نیاریم! مگه ما زورمون بهش رسیده میرسه که صدمه ای بهش بزنیم منافعش رو در خطر قرار بدیم رنجی بهش وارد کنیم؟
      از کسی که عاشق است بخواهید برای شما عشق را اثبات کند اگر توانست آنگاه خدا هم قابل اثبات است!
      من با چشم خودم دیدم کسی را که امید به زندگی اش نبود و همه قطع امید کرده بودند . همان علمی که شما مدام ازش دم می زنید در جامه ی پزشکی اش از کمک به او عاجز بود! و در عین ناباوری شفا یافت!
      می دانید هیچ چیزی در عالم زیباتر از آن نیست که مبتلا به بلا شوید و آنگاه نیرویی فراتر از هرکسی و هر علمی شما را شفا دهد. شاید این شعر حکیم صفا فقط برای شما شعر باشد اما برای کسانی که مبتلا شده اند و شفا یافته اند عین حقیقت است. این ها که مولانا و حافظ و عطار و.. گفته اند شعر نیست رموز هستی است!
      دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
      باشد که از خزانه ی غیبم دوا کنند
      این شعر حافظ را من بعینه دیدم.
      راستش را بخواهید ما هر روز داریم معجزه می بینیم ولی چون این معجزات روزمره و تکراری شده اند به چشممان نمی آیند. مثل طلوع خورشید و... بنظرم مشکل از نگاهمان است مشکل از خودمان است . ما هنوز به وحدت با خودمان نرسیدیم حتی در درونمان هم با خودمان در جنگ هستیم . به خاطر همین هم اینقدر نا آرامیم.........






    6. #6
      بازداشت همیشگی
      Points: 7,801, Level: 59
      Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      kourosh_iran آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jul 2014
      نوشته ها
      675
      جُستارها
      39
      امتیازها
      7,801
      رنک
      59
      Post Thanks / Like
      سپاس
      537
      از ایشان 546 بار در 365 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سارا نمایش پست ها
      از کسی که عاشق است بخواهید برای شما عشق را اثبات کند اگر توانست آنگاه خدا هم قابل اثبات است!
      عاشق عجب موجود کون پاره کن بی رحم ظالمی هم شدن ماشالا!
      من نمیدونم موجودی که اینقدر خودش رو خشن و بیرحم و بی منطق نشون میده اصولا آدم چطور جذبش میشه که بعد بخواد بره نزدیکتر عاشق هم بشه!

      من با چشم خودم دیدم کسی را که امید به زندگی اش نبود و همه قطع امید کرده بودند . همان علمی که شما مدام ازش دم می زنید در جامه ی پزشکی اش از کمک به او عاجز بود! و در عین ناباوری شفا یافت!
      خب که چی؟ به ازای هر چنین موردی هم صدها هزار مورد هست که چنین معجزه ای رخ نمیده و علم درستش میکنه یا علم درست نمیکنه و خدا هم درست نمیکنه طرف با درد و رنج به فاک میره!
      تازه اینا رو میشه حاصل تصادفات کم احتمال و/یا عوامل ناشناخته که هنوز علم کشف نکرده دونست.
      یه چیزی آدم میخواد در زندگی که سرکاری نباشه عملا در تمام یا بیشتر موارد یا حداقل مواردی بیشتری بشه روش حساب کرد جواب بده.
      من الان مثلا چکار کنم منتظر خدا بشم؟ قبلا منتظر شدم ولی جز به فاک رفتن نصیبم نشد! ولی از وقتی واقعگرا و عملگرا شدم و دنبال قدرت و راهکارهایی با استفاده از عقل و هوش و ارادهء خودم و علم رفتم، چیزهای خیلی بیشتر حل شد و خیلی موفق تر شدم زندگی خیلی بهتری نسبت به قبل پیدا کردم. عمرا از ایمان و اعتقاد و دعا و نماز و روزه چنین اثری ندیدم!
      بگم از وقتی من این نگرش و اتکا به نیروهای خود رو بکار گرفتم، البته در کنار اصول بنیادین معنویت و احتیاط در رعایت کردم مشترکات میان ادیان، انگار حتی خدا هم با این مشکلی نداره چون همچنان در جاهایی که از دست خودم خارجه کمک میکنه. بنابراین من بازم اینجا تناقض میان ادعاهای ادیان و مذهبیون با واقعیت و تجربه می بینم.

    7. #7
      سخنور یکم
      Points: 18,513, Level: 86
      Level completed: 33%, Points required for next Level: 337
      Overall activity: 6.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      کنجکاو
       
      سارا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2015
      ماندگاه
      زیر آسمان خدا
      نوشته ها
      695
      جُستارها
      19
      امتیازها
      18,513
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      288
      از ایشان 325 بار در 277 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      14 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی kourosh_iran نمایش پست ها

      من الان مثلا چکار کنم منتظر خدا بشم؟ قبلا منتظر شدم ولی جز به فاک رفتن نصیبم نشد! ولی از وقتی واقعگرا و عملگرا شدم و دنبال قدرت و راهکارهایی با استفاده از عقل و هوش و ارادهء خودم و علم رفتم، چیزهای خیلی بیشتر حل شد و خیلی موفق تر شدم زندگی خیلی بهتری نسبت به قبل پیدا کردم. عمرا از ایمان و اعتقاد و دعا و نماز و روزه چنین اثری ندیدم!
      بگم از وقتی من این نگرش و اتکا به نیروهای خود رو بکار گرفتم، البته در کنار اصول بنیادین معنویت و احتیاط در رعایت کردم مشترکات میان ادیان، انگار حتی خدا هم با این مشکلی نداره چون همچنان در جاهایی که از دست خودم خارجه کمک میکنه. بنابراین من بازم اینجا تناقض میان ادعاهای ادیان و مذهبیون با واقعیت و تجربه می بینم.
      خب معلومه که با نشستن یکجا و متنظر بودن هیچ چیزی عاید آدمی نمی شود حتی یک تکه نان ! چه برسد به خدا!!!!! مگر نشنیدید که عرفا می گویند ما سالک هستیم. سالک یعنی چی؟ یعنی پیماننده ی راه! خب عرفا چه راهی را می پیمایند؟ راه خدا را طی می کنند. راه خدا را چجور می توان پیدا کرد؟ باید اول به طلب برسیدید! شما اگر واقعا با تمام وجودتون بطلب برسیدید . یعنی واقعا مشتاق قرب شوید مشتاق درک حقیقت شوید. بطوریکه از شوقش نه خواب داشته باشید و نه خوراک . خب به طلب رسیدید. بعد از طلب هم منازلی هست ولی خب شما باید به منزل اول برسید بعد. در خود قرآن هم آمده کسی که به آنچه که می داند عمل کند خدا به آنچه نمی داند او را آگاه می کند. با فحش دادن به خدا و ظالم خواندنش هیچ اتفاقی نمی افتد. همه ی ما به این مراحل رسیدیم که اگر خدایی وجود داشته باشد به یقین ظالم ترین موجود است . خیال کردید که من همچین فکری راجع به خدا نکرده ام . چرا اگر شما اهل فکر باشید و دغدغه هستی و وجود را داشته باشید به چنین کفرهایی به چنین نا امیدی هایی می رسیدید.
      اگر واقعا دغدغه ی خدا را دارید . یک کتاب پیشنهاد می کنم تذکره الاولیا عطار و بعد از آن کتاب منطق الطیر عطار . برای رسیدن، باید خیلی زجر کشید و حرکت کرد آنهم نه بیرونی که درونی . حرکت درونی خیلی سخت تر است خیلی . بخصوص اگر اطرفیان شما همه اهل دنیا باشند. خیلی احساس تنهایی خواهید کرد خیلی . نه می توانید از احوالاتتان به کسی بگویید و اگر هم بگویید کسی شما را درک نخواهد کرد . شروعش خیلی سخت است خیلی فقط باید صبور بود.






    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •