البته من یکسری خوابهایی دیدم در این ارتباط که قبلا براتون تعریف کردم.
بعدم یکسری کتابهایی خوندم که ظاهرا روانشناسانی از طریق نوعی هیپنوتیزم عمیق و این حرفا به خاطرات زندگیهای گذشتهء افراد دست پیدا کردن.
هر از چند گاهی هم داستانها و اخبار عجیبی میشنویم و حتی در رسانه ها هم منعکس میشه و چنین چیزهایی ظاهرا بوده، میبینی یه بچه ای به زبان بیگانه ای صحبت میکنه، خاطراتی از یک زندگی ناشناخته تعریف میکنه، و در مواردی حتی تحقیق و تجربهء بیشتر نشون داده که این موارد با واقعیت مطابقت داشتن.
حالا حرفی نیست شما اگر دنبال اثبات مطلق علمی میگردید، شاید این حرفا رو قبول نکنید و این موارد و منابع رو معتبر ندونید. ولی بهرحال در حداقلش نظام زندگیهای چندگانه یک احتماله، همچون احتمال وجود خدا یا هر نوعی از ماوراء و قوانین الهی/کائنات، که خیلی ها درموردش حرفهای مشترکی زدن و خیلی تجربیات و ادعاهای مشابهی در این موارد مطرح شده. واضحا بین ادیان و مکاتب و عرفان و معنویت ها هم یکسری مشترکات هست در این زمینه.
خلاصه بنظر من عقل سلیم میگه که در باب اینطور مسائل یک احتیاط حداقلی باید داشت.
و نظام زندگیهای چندگانه از این نظر اهمیت داره که توجیهی برای خیلی مسائل و پرسشها و تناقضات بی جواب و ایرادات وارده بر ادیان کلاسیک است. یعنی خیلی از ایرادهای منطقی که بر ادیان کلاسیک وارد است، درمورد ادیان و مکاتبی که به نظام زندگیهای چندگانه باور دارن صدق نمیکنه و از این نظر این نظامها خیلی قانع کننده بنظر میرسن.