• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 329

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون مدرنیته و سنت

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      البته رد ژنتیک دوستان از من بسیار واردتر هستند، ولی مهتر و جدا از فیلتر اهلی شده‌یِ
      انتخاب طبیعی در جامعه‌یِ پیشامدرن، نحوه‌یِ انتخاب همسر بود. ما میدانیم که امروز
      مثلا مجرمان بچه‌هایِ بیشتری از خودشان بجای میگذارند تا انسان‌هایِ شریفی که مالیات
      میدهند تا دولت خرج هر کودک متولد شده‌ای را بدهد. یکسری ژن‌ها هستند که در اندازه‌یِ
      محدود و بصورت مغلوب همواره در جامعه بوده‌اند و اکنون مجال خودنمایی پیدا کرده‌اند.
      البته همانطور که گفتم افسردگی مفهومی‌ست بسیار وسیعتر است از تعریف کلینیکی آن.
      درسته, من در پاسخ سرکار آرش از سفت و سخت‌ترین دستکاری یکراست ژنتیکی نام بردم, در جایگاه پادنمونه یا مثال نقض.

      اگر کمی دیدمان را فراّختر نماییم, روشنه مدرنیت و سیستم تکنولوژیک دیرزمانی‌ست که به
      دستکاری ژنتیکی پرداخته است و این دستکاری در آینده تنها بیشتر و هر چه بدتر هم خواهد شد,
      درست از روی همین چیزی که فرمودید: ژنهایی امروز بجای میمانند که نیازهای سیستم تکنولوژیک را برآورده بسازند; نه ژنهایی که در طبیعت یکسان‌انگار باشند.

      ازینرو نیز ارزش‌هایِ کهن هیچ قدرت و شانسی برا بقاء ندارند. چیزیکه شما شرافت میبینید
      برای سیستم تکنولوژیک میتواند شرافت (خبود) باشد, میتواند نباشد; و این تنها بستگی به این
      دارد که شیوه‌یِ رفتار و زندگی نامرده تا چه اندازه در گسترش و پایداری سیستم یاری‌رسان و سودمند باشد.

      در اینجا, همانجور که تئودور کازینسکی بخوبی به آن پرداخته است نباید در دام سیستم و "فعالیت‌هایِ اجتماعی" ولی افتاد.
      برای نمونه, امروز سیستم مردستیز است, ولی مردستیزی چیزی نیست که از ارزش‌هایِ سرشتین سیستم برخاسته باشد,
      بوارونه, سیستم زمانی در بالاترین و بهینه‌ترین وضعیت خود قرار دارد که رضایت و خوشنودی همگانی از زندگی بالا باشد.


      --
      در سوی دیگر, شهروند امروزین فشار و تنش بسیار بالایی را در زندگی تحمل میکند که هیچ ردّی از آن در زندگی
      نخستینی نمیتوان یافت. تئودور کازینسکی بخوبی به این در آرمان‌نامه‌ خود پرداخته‌ است که سیستمی را بیانگارید
      که نخست آنچنان فشار سنگینی به مردم میآورد که اکثریتی از آنان دچار افسردگی, روان‌نژندی و
      دیگر بیماری‌هایِ روانی میگردند, و سپس همان سیستم با دارودرمانی آنها را از افسردگی "نجات" میدهد.

      این, که بیشتر از همه به پیرنگ و درونمایه داستانی علمی-تخیلی میماند, بدرستی همان
      چیزی‌ست که در جامعه‌هایِ امروزین به دیده میاید و این همان است که شما فرهنگ "پروزاک‌-گُسار" میبینید.

      در کنار دارو‌هایِ ضد افسردگی, سیستم ابزار بسیار کارآمد دیگری دارد که همان صنعت تفریح یا entertainment
      میباشد. اگر در این پدیده اندکی بنگرید, بزودی خواهید دید که چگونه اگر نه همه, اکثریت مطلق مردم تنها
      زمانی میتوانند شرایط زندگی خود را برتابند, که این ابزارهای سرگرمی را به یکسره در اختیار خود داشته باشند.
      دنبال کردن واپسین سریال تلویزیونی, یا بهمان بازی رایانه‌ای, یا خواندن پیغامک فیسبوکی و .. و .. و
      همگی, در کنار هم و در تک تک ثانیه‌هایِ شبانه روز ابزارهایِ کارآمدی میباشند که کـَس خود را در
      آنها فروبُرده و مشکلات زندگی را به دست فراموش بسپارد; آنچه در جامعه‌شناسی امروز culture of distraction مینامند.
      ویرایش از سوی Mehrbod : 04-14-2015 در ساعت 09:15 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (04-15-2015)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      درسته, من در پاسخ سرکار آرش از سفت و سخت‌ترین دستکاری یکراست ژنتیکی نام بردم, در جایگاه پادنمونه یا مثال نقض.
      من هم منظورم این بود که انتخاب مصنوعی و شیوه‌یِ گزینش زن و مرد و
      آداب آن هم بسیار در شکلگیری ترکیب ژنتیکی امروز بسیار مهم بوده و
      چه بسا این بخش آن از انتخاب طبیعی که بشیوه‌هایِ مختلف در جریان
      بوده مهمتر باشد. ما قدرت انتخاب مصنوعی انسان را در حیوانات مختلفی که
      درست کرده میتوانیم بخوبی ببینیم ولی معمولا توجه نمی‌شود که این
      انتخاب را انسان بر خودش هم اعمال میکرده.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      ازینرو نیز ارزش‌هایِ کهن هیچ قدرت و شانسی برا بقاء ندارند. چیزیکه شما شرافت میبینید
      برای سیستم تکنولوژیک میتواند شرافت (خبود) باشد, میتواند نباشد; و این تنها بستگی به این
      دارد که شیوه‌یِ رفتار و زندگی نامرده تا چه اندازه در گسترش و پایداری سیستم یاری‌رسان و سودمند باشد.

      در اینجا, همانجور که تئودور کازینسکی بخوبی به آن پرداخته است نباید در دام سیستم و "فعالیت‌هایِ اجتماعی" ولی افتاد.
      برای نمونه, امروز سیستم مردستیز است, ولی مردستیزی چیزی نیست که از ارزش‌هایِ سرشتین سیستم برخاسته باشد,
      بوارونه, سیستم زمانی در بالاترین و بهینه‌ترین وضعیت خود قرار دارد که رضایت و خوشنودی همگانی از زندگی بالا باشد.
      من گمان میکنم که شرافت با هر سیستم برده‌داری در تضاد است، از جمله با برده‌داری
      تکنولوژیک چرا انسان شریف حاضر نیست برای حفظ جان خود و اندکی خوشنودی
      و لذت بیشتر تن به بردگی دهد. اینجا حتی لازم نیست فرد خود را در راستای مچیزی بیش
      از خودش ببیند و یک ایگوئیست هم با کله شقی خود میتواند در سیستم برده‌داری خلل ایجاد کند،
      البته خب کله شقی فردی کار مثبتی انجام نمیدهد ولی در اینجا منفی هم نیست.

      من گمان میکنم همین مخالفت آخوند‌ها با رادیو تلوزیون و ماهواره و ضبط و اینترنت و... که
      مایه خنده‌یِ ترقی‌خواهان است جای تامل دارد. اکنون که ما به اعتیاد به گوشی و توئیتر
      رسیده‌ایم علم مدرن احتمالا کشفیات جدیدی خواهد داشت. ولی تا آن زمان ما میتوانیم
      از آخوند هم یاد بگیریم.

      من با بی نتیجه بودن فعالیت درون سیستمی موافقم. البته پراکندن اندیشه را بسیار
      مفید میدانم ولی بنظرم میرسد که با اطلاع‌رسانی تنها هیچگاه نمی‌شود در سیستم فعلی
      تغییری ایجاد کرد.
      یکی متفکر بسیار جالبی که من یافته‌ام Carl Schmitt است. او اهمیت اریستوکراسی
      و اخلاق و دین را در یک جامعه درک میکرد ولی در عین حال بسیار واقعگرا بود،
      پیرو مکتب هابز و ماکیاولی‌ و...، بسیار به تغییرات تکنولوژیک حساس بود بطوری که آنرا از
      چند فاکتوری مهم در تغییرات سیاسی امروز میدید. من گمان میکنم که اگر راهی برای
      تغییر رویکرد مردم نسبت به تکنولوژی و زسیت‌بوم و... متوقف کردن این روند باشد تنها
      با در نظر گرفتن افکار او ممکن خواهد بود. نظرات او جای اندیشه و بحث فراوان دارد.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    4. #3
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      من هم منظورم این بود که انتخاب مصنوعی و شیوه‌یِ گزینش زن و مرد و
      آداب آن هم بسیار در شکلگیری ترکیب ژنتیکی امروز بسیار مهم بوده و
      چه بسا این بخش آن از انتخاب طبیعی که بشیوه‌هایِ مختلف در جریان
      بوده مهمتر باشد. ما قدرت انتخاب مصنوعی انسان را در حیوانات مختلفی که
      درست کرده میتوانیم بخوبی ببینیم ولی معمولا توجه نمی‌شود که این
      انتخاب را انسان بر خودش هم اعمال میکرده.
      درسته, در کشاورزی به این همان پیوند زدن میگویند, ژن بهمان سیب را دستی میگزینند و با درخت دیگر پیوند میزنند, چون آنرا سودمندتر میابند.
      در گفتمان تکنولوژی, یا در اینجا مدرن‌گرایی نیز همین است. ما یک نیروی برتر و پرزور داریم که همان "فرهنگ" میباشد.
      در فرهنگ مدرن‌گرایی نیز سخن شما پربیراه نیست که ژن‌هایی بیشتر از همه پاداش دارند میگیرند که از همه بی بند و بارتر و بی‌اخلاق‌تر میباشند, که این بی‌اخلاقی و "آسانگیری" در سیستم تکنولوژیک و در جهان مدرن همان "open-mindedness" نامیده میشود.
      به دیگر زبان, سیستم همان آسانگیری, چندفرهنگ‌گرایی (multiculturalism) و رویهمرفته ارزشهایی را میپسندد که کس
      با هر چه به
      او دیکته میشود بسیار نرمخویانه و بی‌آزارانه کنار آمده و دم برنیاورد, چرا که او روشنفکر, open-minded و چندفرهنگ‌گرا خودش را میشناسد;
      یا در بدترین چهره اگر هم در برآورد, از راه‌هایِ بسیار نرم, همچون نویسندگی, وبلا‌گنویسی و بحث در فروم‌ها باشد - برای نمونه, Bill Joy.

      بزرگترین دشمن سیستم "خشونت" است و شما کمتر تا هرگز میبینید که سیستم تکنولوژیک خشونت را پذیرفتنی بداند;
      امروز بیشتر از هر زمانی شما خشونت‌هراسی میبینید و این درست بوارونه‌ی ِ فرهنگ سنتی است. برای نمونه در فرهنگ
      سنتی ایران ما قهرمان‌هایِ برجسته‌ای داریم همچون کاوه‌یِ آهنگر, که اینها در جاییکه شرایط را تحمل ناشدنی
      یافته‌اند بجای نویسندگی, آستین بالا زده و از راه خشونت راه را برای دگرگونی و انقلاب همواره نموده‌اند; درست
      وارونه همان که جای دیگره اشاره نمودید, آنچه سیستم تکنولوژیک میپسندد: انقلاب‌های نارنجی و سبز و مخملین.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      من گمان میکنم که شرافت با هر سیستم برده‌داری در تضاد است، از جمله با برده‌داری
      تکنولوژیک چرا انسان شریف حاضر نیست برای حفظ جان خود و اندکی خوشنودی
      و لذت بیشتر تن به بردگی دهد. اینجا حتی لازم نیست فرد خود را در راستای مچیزی بیش
      از خودش ببیند و یک ایگوئیست هم با کله شقی خود میتواند در سیستم برده‌داری خلل ایجاد کند،
      البته خب کله شقی فردی کار مثبتی انجام نمیدهد ولی در اینجا منفی هم نیست.

      من گمان میکنم همین مخالفت آخوند‌ها با رادیو تلوزیون و ماهواره و ضبط و اینترنت و... که
      مایه خنده‌یِ ترقی‌خواهان است جای تامل دارد. اکنون که ما به اعتیاد به گوشی و توئیتر
      رسیده‌ایم علم مدرن احتمالا کشفیات جدیدی خواهد داشت. ولی تا آن زمان ما میتوانیم
      از آخوند هم یاد بگیریم.
      تا اندازه‌ای درست است, ولی در روانشناسی آدمی ما نباید ایده‌آل‌هایِ خودمان را فرافکنی نماییم. من با تفسیر
      کازینسکی بسیار همراه‌ترم که میگوید بیشتر آدمهای امروز همواره راه آسان و هموار را میروند. اینکه چرا اینگونه
      شده شاید به سخن بالا برگردد, که از آغاز تمدن, زمختانه بگوییم از نزدیک ده هزار سال پیش به اینسو
      ژنهایی برتری داده‌ شده‌اند که از همه رامتر, نرمخوتر و اجتماعی‌تر بوده باشند. در این انگاشت روشنه این تنها یک
      گزینش زمخت بوده و چند هزار سال نیز زمانی نیست که همچو ویژگی برجسته‌ای بخواهد در همه‌یِ ژنها خودش را نهادینه ساخته باشد.

      هر آینه, اینکه فرایند چه بوده بیشتر سرگرم‌کننده است, ولی آنچه در عمل به کار میاید این است که ببینیم آدم میانه‌یِ
      امروز بیشتر از همه چه جور آدمی‌ست, و این آدم همانجور که بالا آوردیم, بیشتر از همه در تفسیر کازینسکی میگنجد.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      من با بی نتیجه بودن فعالیت درون سیستمی موافقم. البته پراکندن اندیشه را بسیار
      مفید میدانم ولی بنظرم میرسد که با اطلاع‌رسانی تنها هیچگاه نمی‌شود در سیستم فعلی
      تغییری ایجاد کرد.
      یکی متفکر بسیار جالبی که من یافته‌ام Carl Schmitt است. او اهمیت اریستوکراسی
      و اخلاق و دین را در یک جامعه درک میکرد ولی در عین حال بسیار واقعگرا بود،
      پیرو مکتب هابز و ماکیاولی‌ و...، بسیار به تغییرات تکنولوژیک حساس بود بطوری که آنرا از
      چند فاکتوری مهم در تغییرات سیاسی امروز میدید. من گمان میکنم که اگر راهی برای
      تغییر رویکرد مردم نسبت به تکنولوژی و زسیت‌بوم و... متوقف کردن این روند باشد تنها
      با در نظر گرفتن افکار او ممکن خواهد بود. نظرات او جای اندیشه و بحث فراوان دارد.
      درباره‌یِ دگرگونی سخت و انقلابت, میتوان و میباست به کازینسکی رجوع نمود که در آرمان‌نامه‌یِ خود بازشکافی نموده
      است که چرا برای نمونه برای انقلاب نیازی به این نمیرود که اکثریت مردم همراه باشند. او چند نمونه‌یِ گویا از انقلاب‌ها
      میآورد و به این میپردازد که چرا نباید هدف برای نمونه همراهاندن اکثریت مردم باشد, چرا پدید آوردن
      یک هسته‌یِ متمرکز و خردگرا (در معنی لفظی آن) بیشترین کارایی را دارد و تا پا. در این باره و بیشتر
      میتوانید به کتاب او رجوع کنید: http://www.zinelibrary.info/files/Ka...%20Slavery.pdf



      پ.ن.
      من درباره‌یِ Car Schmitt خواهم پژوهست.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    5. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (04-16-2015),undead_knight (04-16-2015)

    6. #4
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      تا اندازه‌ای درست است, ولی در روانشناسی آدمی ما نباید ایده‌آل‌هایِ خودمان را فرافکنی نماییم. من با تفسیر
      کازینسکی بسیار همراه‌ترم که میگوید بیشتر آدمهای امروز همواره راه آسان و هموار را میروند. اینکه چرا اینگونه
      شده شاید به سخن بالا برگردد, که از آغاز تمدن, زمختانه بگوییم از نزدیک ده هزار سال پیش به اینسو
      ژنهایی برتری داده‌ شده‌اند که از همه رامتر, نرمخوتر و اجتماعی‌تر بوده باشند. در این انگاشت روشنه این تنها یک
      گزینش زمخت بوده و چند هزار سال نیز زمانی نیست که همچو ویژگی برجسته‌ای بخواهد در همه‌یِ ژنها خودش را نهادینه ساخته باشد.

      هر آینه, اینکه فرایند چه بوده بیشتر سرگرم‌کننده است, ولی آنچه در عمل به کار میاید این است که ببینیم آدم میانه‌یِ
      امروز بیشتر از همه چه جور آدمی‌ست, و این آدم همانجور که بالا آوردیم, بیشتر از همه در تفسیر کازینسکی میگنجد.
      درست است، همه اینطور نیستند و برای همین است همواره بردگی بوده. البته این
      عادت به نرمخویی (بیش از اندازه) و اعتیاد به افیون مصرفگرایی بنظر میرسد که رو به
      بهبود باشد ولی با اینکه راه انقلاب سخت است و نیاز به جنگجو دارد در عین حال
      میشود همواره یادآور شد که وضع اقتصادی انسان عادی در جامعه‌‌یِ آینده بسیار
      مناسب خواهد بود. این است که توجه به معیشت برای بخش بسیار زیادی مهم است،
      این میتواند تقریبا معادلی برای راه آسان باشد و باید به آن توجه شود.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      درباره‌یِ دگرگونی سخت و انقلابت, میتوان و میباست به کازینسکی رجوع نمود که در آرمان‌نامه‌یِ خود بازشکافی نموده
      است که چرا برای نمونه برای انقلاب نیازی به این نمیرود که اکثریت مردم همراه باشند. او چند نمونه‌یِ گویا از انقلاب‌ها
      میآورد و به این میپردازد که چرا نباید هدف برای نمونه همراهاندن اکثریت مردم باشد, چرا پدید آوردن
      یک هسته‌یِ متمرکز و خردگرا (در معنی لفظی آن) بیشترین کارایی را دارد و تا پا. در این باره و بیشتر
      میتوانید به کتاب او رجوع کنید: Page not found | zinelibrary.info
      آری همه‌یِ تغییرات و انقلاب‌ها توسط عده‌یِ محدودی رهبری شده و جدا از این
      همواره درصد بزرگی از جامعه،را نمیتوان در ابتدا به ساکن مجاب کرد و بخشی را هرگز
      نمیشود مجاب کرد ولی درصدی از جامعه ،بگوییم حداقل 10%، باید با هر حرکتی فعالانه همراه باشند.
      این‌ست که نخبگان در مرکزیت قدرت تعیین بسیار اثرگذار هستند تا جایی که بتوانند توده‌یِ مردم را با خود
      همراه کنند یا حداقل بی‌طرف نگاه دارند.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    7. یک کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (04-17-2015)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگوهایی پیرامون خردگرایی
      از سوی Dariush در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 68
      واپسین پیک: 03-10-2017, 01:54 AM
    2. پاسخ: 200
      واپسین پیک: 12-07-2015, 12:19 AM
    3. گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک
      از سوی Mehrbod در تالار ادبسار
      پاسخ: 129
      واپسین پیک: 11-30-2013, 12:15 PM
    4. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    5. پاسخ: 44
      واپسین پیک: 03-20-2013, 11:51 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •