در کل مالیات باریست سنگین بر دوش مردم، و دولت را از نمایندهی پروردگار بر زمین و یا تجلی ارادهی ملی، تبدیل به ماشینی ناکارآمد از بوروکراتهای میانهحال میکند که حقوقشان را از من و شما میگیرند و غلط میکنند بخواهند به جان و مال و ناموس مردم دست درازی بکنند. تفاوت مالیات معقول(مثلا ۱۰٪)از شرکت خارجی گرفتن به بریز و بگیر و ببر تودهای-سوسیالیستی حداقل در این بود که دولت اختیار مطلق و حق «مالکیت» پیدا نمیکرد.
من نظرم اینست که(الله اکبر!)مدیریت اروپایی برای بشر غیراروپایی بهتر است از مدیریت بومی، بنگرید به جهان عرب تحت حاکمیت امپراتوری بریتانیا، و مقایسه بکنید با جهان عرب در زمان حاضر. من همچنین معتقدم که ثروت تولید میشود نه بهرهبرداری، و صرف اینکه شما کالایی دارید که خریدار دارد به این معنی نیست که شما به راستی ارزشی آفریدهاید، پس نادیده گرفتن «ثروت» نفتی بهتر است از تلاش برای تقسیم آن. نیمنگاهی به وضع خاورمیانه، آفریقا و تا اندازهای کمتر آمریکای جنوبی در من این احساس را پدید میآورد که بازگشت به کلنلیانیسم امروز اقدامی «انساندوستانه» خواهد بود. همانطورکه ما داعش را نیاز داشتیم تا بهمان یادآوری بکنند که سر بریدن روشی نوعدوستانه، سریع و منصفانه برای کشتن محکومان به مرگ محسوب میشده، امثال خمینی و موگابه و پل پات هم به من چیزهایی یاد دادهاند.
بله منظورم دولت-ملت مدرن است، اما دالهای «ملت» و «دولت» در ذهن ایرانی معنای دیگری دارند. ولو آنکه دولت تجلی «روح ملی» یک جامعه باشد باز نمایندگی آن بحث دیگریست.
روش دیگری که میشد این کار را کرد یکی راه کمدردسری بود که باقی کشورهای خاورمیانه آنرا طی کردند.