من درباره معیارهای ایران حقیقتا چیز زیادی نمیدانم، ولی در اینجا ازدواج بیشتر تنها جنبه قانونی و سودمندی دارد. برای نمونه شما میتوانید بدون ازدواج هم بچهدار شده و با
دوست پسر/دختر خود زیر یک خانه زندگی کنید و هر کار دیگری که در ایران نیاز به سند ازدواج دارید، ولی اگر ازدواج رسمی هم بکنید مزایای گوناگونی به شما تعلق میگیرد، برای نمونه مالیات کمتر میدهید و ...
ازدواج یک حالت رسمی و جنبه نیز میدهد و به گونهای، برای کسانی که سنتگرا یا traditionalist هستند در جایگاه روشن و اعلان کردن موقعیت و وضعیت خانوادگی خود به شمار میرود.
همه اینها به کنار، ازدواج میتواند بسیار خطرناک و سنگین هم باشد، چراکه پس از جدایی و طلاق، مال و اموال زن و شوهر یکسان میانشان بخش میشود و روشن
است که تقریبا همیشه، این مردها هستند که در طلاق آسیب بیشتر خواهند دید. برای همین و فرنودهای دیگر زنها اصولا به ازدواج گرایش و علاقه بیشتری نشان میدهند.
عشق دوست داشتنی است که از کنترل فرد بیرون باشد و در واقعیت یکی از ابزارهای سرشت یا طبیعت، برای پایبندی زن و مرد به یکدیگر بوده تا زمان و انگیزه برای بزرگ کردن بچهها به پدر و مادر بدهد.
به عشق مانند وابستگی نگاه کنید، به دوست داشتن مانند گرایش و علاقه.
به نگر من ازدواج یکی از کارهای نابخردانه است که بیشترین سود را به دخترها میرساند (از هر دو دید فرگشت و فرهنگ) و بهتر است یا به کل آن را دور ریخته، یا یک بازنگری مهادین انجام دهیم.