تناقضگوییهای من طی سالیان که کارش از این حرفها گذشته، اما من آن زمان هنوز این پدیده را مشاهده نکرده بودم: مردی که بزرگ شده تا انتظار اهمیت و ارزش به طور پیشفرض را داشته باشد، در جامعهی خود با بیاعتنایی و بیارزشی روبرو میشود. با کمی اندیشهی سطحی به این نتیجه میرسد که اگر جامعه هیچ ارزشی برای او قائل نیست و اهمیتی به او نمیدهد به خاطر بیمار بودن آن جامعه است و تصمیم میگیرد به جامعهی بهتری برود که در آن ارزش بیشتری برای انسانها قائل هستند. آنها که موفق به این کار میشوند اما خیلی زود خودشان را دوباره در همان موقعیت پیدا میکنند. از هر هزار نفر شاید یک نفر آنقدر باهوش باشد که به این نتیجه برسد «شاید من واقعا ارزشی ندارم؟»، ۹۹.۹۹٪ به این نتیجه میرسند که چه میدانم، فرانسه خوب نیست و آمریکا بهتر است، آمریکا خوب نیست کانادا بهتر است، کانادا خوب نیست آلمان بهتر است و ...
من آب پاکی را روی دست هرکس که اینجا قصد مهاجرت دارد بریزم: همهی جای دنیا به طور پیشفرض دارای ارزش صفر مطلق هستید مگر آنکه خلافش را به طور روزمره اثبات بکنید. اگر در جامعهی فعلی ایران قادر به این کار نبودهاید، مطمئن باشید در هیچ جامعهی دیگری هم قادر به آن نخواهید بود. خوب خدا را شکر که از من نرنجیدهاید دوست گرامی.