sonixax (10-04-2014),undead_knight (10-04-2014)
من هم با درنظر گرفتن این موضوع، چنین پرسشی را مطرح کردم.
پرداختن به اسلام چه از روی سرگرمی باشد و چه به خاطر پرداختن به خدا و خلقت؛ همچنان پرسش باقیست. زیرا برای هر دو آنها جایگزین های خیلی بهتری وجود دارند.(لازم است توضیح بدم؟!)
اینکه هر روزه به طور ناخواسته با چیزی درگیر باشیم؛ فرنودی منطقی بر این نمی شود که خود ما هم بخواهیم همواره به آن بپردازیم.
...و به این موجودات دوپا بگو: آن ارادهای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!
خب بهترها هم باشن ... به اونها هم اگر فرصت شد ، میپردازیم !! پرداختن به اسلام برای من یه سابقه طولانی داره ... یه حالت نوستالژیک و حس میکنم یه مسوولیتی گردنه منه !!
دوست عزیز ، درگیر هستیم یعنی بخش عمده ای از هستی و نیستی ما در این جامعه وابسته به اونه ... چطور میشه بهش بی تفاوت بود ؟
Russell (10-04-2014),sonixax (10-04-2014),undead_knight (10-04-2014)
من فکر میکنم (حداقل در مورد خودم) بخش اصلی این اسلامستیزی چرند گفتنها و زورگوییهایی هست که بر مبنای اینها میشه. حالا اینجا برای هر کسی که فکر هر نوع «اکتویست» شدن رو درسرش داره مطرح هست. اول اینکه آیا امکان تغییر هست و واقعا گذاشتن وقتو انرژی خودت و خواستن از دیگران برای گذاشتن وقت و انرژیشون به جایی هم میرسه؟ دوم اینکه اصلا بر فرض به نتجه رسیدن چیز خوبی هست یا نه؟ مثلا بجای اسلام یک چیز بدتری بیاد.
من هنوز هم فکر میکنم مبارزه با ج.ا و ایدئولوژی شیعی چیز خوبی هست، ولی در اینکه اینها ارزش وقت انرژی و پیشرفت خودت رو دارند شک جدی هست. بنظر من یک کارکرد مهمی که این کار داره (در حد محدود البته) اینه که باعث میشه از تنهایی فکری دربیاد و چیزهایی رو که فکر میکنه درسته ولی نمیتونه راحت و بدون خودسانسوری جای دیگه بگه اینجا هم بگه. من قبلا فکر میکردم اینها رو حداقل کسی مثل سالهایِ پیش من پیدا میشه و میخونه ولی خب درست یا غلط الان فکر میکنم به اندازهیِ کافی مطلب هست و هرکس با یک فیلترشکن و گوگل (که ظاهرا برای دختربازی و پسربازی در فیسبوک الان در دسترس هر ننه قمری هست) میتونه راه خودش رو پیدا کنه.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
به نظر من اگر به اندازه طرف مقابل وقت ، امکانات ، منابع مالی و انسانی وجود داشت قطعا تاثیر خیلی زیادی داشت . جایگزین بدتر از اسلام هم نمیدونم چی هست ، اما مطمئنا اسلام که 100% از بین نمیره اما با مبارزه موثر ، تاثیر و جایگاه خودش رو از دست میده در جامعه و همین کافیه ...
اما اینکه فکر میکنی بی تاثیر شده این مطالب ، یک دلیل عمده اش رو من این میدونم که منتقدین خودشون رو به روز نکردن ... همه چیز خلاصه شده به چهار تا مقاله سایت زندیق ، اما طرف مقابل از اون زمان ده ها سایت و انجمن برای رفع به اصطلاح این شبهات راه انداخته و تک تک اون مطالب رو به شکلی ، درست یا نادرست نقد کرده و برای خواننده عادی اون پاسخ ها قانع کننده هست تا حد زیادی ...
خلاصه که نیاز به یه حرکت جدید هست در این زمینه ...
sonixax (10-06-2014)
فرصت و زمان زیستن اندک است و نمی توان آن را با پرداختن به موضوعات بیهوده هدر داد. از این رو باید با بینشی دقیق و عمیق به مهند ترین و اساسی ترین مسایل پرداخت. برای نمونه یک فیلسوف
نمی نشیند تمامی ادیان را مطالعه کند و یا خود را پرسش هایی اشتباه، روزمره و بی انتها مشغول سازد. بلکه دغدغه اش پرسیدن پرسش هایی درست و پرداختن به پرسش هایی اساسی است.
معیار من هم در گفتمان منطق و خرد است؛ نه حالت نوستالژیکی و نوعی حس مسوولیت!
خودتان را از این جامعه ی واپسمانده رها کنید و برای خودتان زندگی کنید.
...و به این موجودات دوپا بگو: آن ارادهای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!
شما این فرصت کوتاه عمر رو میخواید چیکار کنید ؟ در پیله فکری خودتون سیر کنید و بعدشم به سلامتی برگردید به آغوش مادر طبیعت ؟ برای من ، نقد اسلام یه حرکت واقع گرایانه است اما فلسفه صرف ، دست و پا زدن در اوهام خود برتر بینی !!
اگر بنا به رسیدن به چنین نتایجی هست ، همون زندگی گوسفندی که تازه یه درجه بالاتر از خردگرایی محضه ...
می خواهم درک عمیق تری از ماهیت "فربود" بیابم...ارزش دانستن و چگونگی تشخیص آن را از توهم فراگیرم....منطق و تفکر منطقی را وسیع تر درک کنم... چیستی و کاربرد ریاضیات را، اعتبار و ماهیت علوم تجربی را. به تاریکی مرگ لبخندی بزنم تا اینکه برای زندگی معنا و فرنودی درخور بیابم! در زیستن مطلوب خود جایگاه "فرد" و "اجتماع" را تبیین نموده و یک نظام اخلاقی منسجم بنا کنم...
به تکاملِ متد و روش پژوهشی منسجم و یکپارچه کننده در فلسفه، منطق و ریاضیات با دانش های تجربی بپردازم...جهان هستی را توضیح دهم و تبیین نمایم... از نیاز های حیوانی و غریزی رها شوم؛ بر خویشتن خویش چیره شوم،قوای ذهنی منسجم، روحیه ای شاداب و جسمی ورزیده داشته باشم... با انسان ها،حیوانات و گیاهان ارتباطی آگاهانه و تعاملی معنادار بر اساس سیستم اخلاقی مورد نظرم داشته باشم... شغلی هم راستای جهانبینی خود، ثروتی مطلوب با هدفی آگاهانه و لذت هایی دایمی و گسترده تر را تجربه کنم...
تا اینکه دلیلی برای مردن بیابم و یا برای زیستن بیشتر و چگونه زیستن خود همچنان در تکاپو باشم.
از این رو، شک دارم این سخن شما را بتوان ابطالی بر زیستن خردگرایانه تلقی کرد!
...و به این موجودات دوپا بگو: آن ارادهای است مهیب که قدرت آن مهلک است!!
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)