• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 637

    جُستار: جستار آزاد تالار زنامرد

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      دوستان لطفا نوشته را قرار بدهید.

      فمینیسم، ماشین تولید ایدئولوژی
      نوشته‌ی امیر
      Sabu2591@gmx.com

      یکی از روشهای مؤثر برای درک فمینیسم بازشناسی آن به عنوان یک صنعت ایدئولوژیک است، هنگامی که صنعت به مثابه‌ی صنعت خودروسازی یا کشتی‌سازی مورد نظر باشد. یکی از جمله پاسخ‌های عمومی که من از آدمهای اهل فکر در مواجه با انتقاد از فمینیسم می‌شنوم آنست که در شمای کُلی چیزها، و شاید در قیاس با دیگر هجمه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی که جامعه‌ی بشری را تهدید می‌کنند فمینیست‌ها بی‌خطر هستند، تنها در اینترنت وجود دارند، کسی آن‌ها را جدی نمی‌گیرد و در نگاهی کلان به چیزها ارزش و جایگاه آن‌ها چندان برجسته نیست که آدم جدی بخواهد اندیشه‌ای جدی خرج آن‌ها بکند، و همینست که هیچ متفکر برجسته‌ای طی صد سال تاریخ مکتوب این جنبش/ایدئولوژی به نقد سازمان‌یافته و نظام‌مند آن اقدام نورزیده.

      به راستی هم دشوار است که یک فمینیست را بیابیم، و با نشان دادن او بخواهیم نمایندگی وی از چیزی خطرناک یا مخرب را به اثبات برسانیم. چند زن ِ ناتوان از جذب مردان حسابی که در این سو و آن سوی اینترنت به سمپاشی و خودارضایی روانی و تلاش برای بالاتر بردن نرخ نه چندان بالای خود از طریق تغییر معیارهای ارزشیابی هستند بیش از آنکه محرک ِ هراس، بیزاری و یا اندیشه‌ی انتقادی باشند مایه‌ی ترحم، همدردی، سرگرمی یا ملال متفکر جدی می‌شوند. اما در نگاهی دقیق‌تر به موضوع، می‌توان ادعا کرد که چیزی بزرگتر، مهمتر و شاید خطرناک‌تر در پس این چهره‌ی درهم‌شکسته، ضعیف، سطحی و نه چندان جدی فمینیسم به نظر می‌آید که پیشتر قابل روئیت نبود.

      فمینیسم، و یا به عبارت بهتر، نشخوار اراجیف ِ فمینیستی به نوعی راک اند رول ِ نسل ماست. برابری‌طلبی کور و بی‌هدف بدل به مُد ِ جدیدی برای نسل ما شده، و آن‌ها که راک را در اواخر دهه‌ی پنجاه به عنوان مدی گذری و مبتذل نادیده می‌گرفتند، چند سال بعد در برابر هجمه‌ی عظیم آن مات و مبهوت با دهانی گشوده و چشمانی از حدقه بیرون زده درنوردیده شدن سالن‌های کنسرت، ایستگاه‌های رادیویی و همه‌ی صحنه‌ی عمومی موسیقی را به نظاره نشستند. راک اند رول، درست همچون فمینیسم، وابسته به جنبشی شبه سیاسی‌اجتماعی بود که سوخت اصلی آن اشتیاق جوانانی ساده‌لوح، کم‌هوش، ضعیف و وابسته به مواد مخدر محسوب می‌شد. مشتی معتاد ِ نادان که عقایدی نوآموخته، نیمه‌آموخته و از این‌سو آن‌سو شنیده را در جمع رفقای بنگی خود تکرار می‌کردند و گمان می‌کردند به چالش کشیدن بدیهیاتی از قبیل نخوابیدن در رخت‌خواب دیگران و به اشتراک گذاشتن مسواک طریقت تعالی بشری‌ست کنار هم جمع می‌شدند و درباره‌ی موضوعاتی که هیچ از آن‌ها سردر نمی‌آوردند یکدیگر را تائید عقدیتی، عاطفی و روانی می‌کردند.

      هیچ‌کس اما نمی‌تواند انکار بکند که این جوانان منحرف و بی‌مایه، فرهنگ غربی و پیرو آن، کل فرهنگ جهان را به نحوی جبران‌ناپذیر و بازناشناختنی دگرگون کرد و بخش بسیار بزرگی از مشکلاتی که ما در اینجا به آن‌ها پرداخته‌ایم را موجب شد. عواقب خودنمایی مشتی بچه‌ی ننر طبقات بورژوای جامعه‌ی غرب را امروز در چهار گوشه‌ی جهان، از آکادمی تا عرصه‌ی سیاست، از فرهنگ تا رسانه می‌توان به وضوح دید. آن بچه‌ها بزرگ شدند، ازدواج کردند، رأی دادند، کتاب نوشتند و آن عقاید سخیف ِ کودکانه که روزی توسط متفکران جدی چندان سخیف و مبتذل تلقی می‌شد که حتی شایسته پاسخگویی یا مطالعه نمی‌بود، شکل و شمایل جهان به نحوی که می‌شناختیم را برای همیشه، و برای موقعیتی بدتر عوض کرد.

      در سالهای اخیر، چه در میان متفکران «رسمی‌تر» لیبرال، چه در میان منتقدان کمتر رسمی چپی‌تر، و حتی گاهی از سوی راست میانه و افراطی انتقادات وسیعی از صنایع عظیم چندملیتی در شاخه‌های گوناگون شده. از شرکت‌های داروسازی که در ارتباطی تنگاتنگ با نهادهای روانپزشکی هر کنش انسانی را بیماری نام‌گذاری می‌کنند و برای آن دارویی اختراع می‌کنند، تا شرکت‌های غذاسازی که از محصولات به‌آوری ژنتیکی شده برای حداکثری کردن سود استفاده می‌کنند و … مرکزیت اصلی این انتقادات متوجه شناسایی و نقد سازوکارهایی بوده که این شرکتها از طریق آن‌ها منابع، ذخایر، قراردادها، مصوبه‌ها، قوانین، احزاب سیاسی و دیگر دستگاه‌های عمومی را تحت تأثیر قرار می‌دهند تا اهداف اقتصادی خود را پیش ببرند. فمینیسم در کشورهای غربی، در بهره‌برداری از منابع عمومی و استفاده از دستگاه سیاسی برای تضمین بودجه‌ی اقتصادی بسیار وسیعی که هیچ دستگاه فکری دیگری از آن بهره‌مند نیست درست به مثابه‌ی یک بنگاه اقتصادی یا ابرشرکت چندملیتی دیگر عمل می‌کند، اما از آنجاکه چیز بخصوصی تولید نکرده و نمی‌کند، کسی متوجه این جنبه‌ی صنعتی آن نیست.

      در نگاه اول نادیده گرفتن این جنبه‌ی صنعتی فمینیسم بسیار آسان است، زیرا چنانکه گفته شد کالای تولیدی این بنگاه اقتصادی ایده‌ها، نگرش‌ها، باورها و افکار است، اما کرسی‌های مطالعات زنان در دانشگاه‌ها، لابی‌های فمینیستی مستقل و لابی‌های فمینیستی درون‌حزبی، در حقیقت چیزی بجز شرکت‌های تولید ایده نیستند و «فمینست»، از هر جناح و رنگ و شکلی که باشد، چیزی بجز مشتری این شرکت‌ها نیست.

      ابرشرکتهای غذاسازی یا داروسازی خطرناک تلقی می‌شوند زیرا محصول غیرمستقیم سودمحوری ِ کور آن‌ها به عنوان آنچه که هست، یعنی محصول غیرمستقیم آن بازشناسی می‌شود. شخص چاقی که تا مرز مردن غذاهای غنی‌شده می‌خورد، یا پسر جوانی که درپی درمان داروهای غیرموثر اسلحه‌ای برمی‌دارد و مدرسه‌ی خود را به رگبار می‌بندد، قربانی مستقیم صنایع مربوطه است اما فمینیسم و قربانیان اصلی آن، پیروانش، هیچ‌گاه با هم در ارتباط با یکدیگر به درستی بازشناخته نمی‌شوند. منتقدان فمینیسم به غلط فمینیست را باعث و بانی ابتذال و انحراف فمینیستی تلقی می‌کنند، یعنی جایگاه قربانی و سلاخ را همواره اشتباه می‌گیرند.

      فمینیست متوسط ایرانی زنی‌ست فاقد ویژگی‌های طبیعی برای جذب ِ مردی مطلوب. در جامعه‌ای که سالهاست، به دلایلی بجز فمینیسم، تولید مردان جذاب را متوقف کرده و این مردان کالایی لوکس، بسیار کمیاب و عمیقاً شکننده محسوب می‌شوند. از هر هزار مرد یکی می‌داند زنان به راستی چه می‌خواهند، از هر هزار مردی که می‌دانند زنان چه می‌خواهند یکی به جای نفرت و بیزاری از ایشان، حاضرست آنرا فراهم بکند و از هر هزار مرد آگاه ِ آماده‌ای که هست یکی توان آنرا دارد که آگاهی و علاقه‌ی خود را از مرحله‌ای تئوریک فراتر ببرد. تشابه رفتار مردی که قادر است علاقه‌ی خود را قسطی و مشروط بکند و عواطف او وسط خیابان ولو نیست، با مردی که هیچ علاقه‌ای به آن زن به خصوص ندارد بسیار بسیار زیاد است، چنانکه بسیاری زنان توان تشخیص تفاوت میان ایندو را ندارند، و محکوم هستند به علاقمندی به مردانی که هیچ علاقه‌ای به آن‌ها ندارند. این سرنوشت بخش بسیار بزرگی از زنان مدرن است، و پیوند دادنش به مردسالاری نامرئی، یا هر عنصر بیرونی راه به همین بن‌بستی خواهد برد که تاکنون داشته.

      در اینباره که چرا مردانگی در جوامع مدرن رها می‌شود در اینجا چیزی نمی‌نویسم و به این اکتفا می‌کنم که به عقیده‌ی من رها کردن ارزشهای مردانه، که مرد برخوردار از آن‌ها را بدل به موجودی ستودنی و ابژه‌ی تمنای زن می‌کند دلیل اصلی رشد فمینیسم است نه بالعکس. یعنی کمبود مردسالاری‌ست که مایه‌ی پدید آمدن فمینیسم در مقام یک ایدئولوژی و فمینیست در مقام پیرو آن ایدئولوژی می‌شود نه ازدیاد آن! در محیطی که مرد مردسالار جذاب کم‌شمارست، زنانی که بطور طبیعی از جذب آن‌ها ناتوان هستند به لابی‌گری برای تقویت ویژگی‌هایی در خود روی می‌آورند که گمان می‌کنند در رقابت با زنان دیگر بر سر این مردان جذاب به کمکشان خواهد آمد، ادامه تحصیل، اشتغال، استقلال... حتی به نحوی کمیک، نمایش مردانگی!
      زنده باد زندگی!

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (08-08-2014),Russell (08-08-2014),sonixax (08-09-2014)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      مردان مرده
      نوشته‌ی امیر
      Sabu2591@gmx.com

      برای دیدن سایز بزرگ روی عکس کلیک کنید

نام: Kaiser-Wilhelm.jpg
دیدن: 69
حجم: 61.7 کیلو بایت

      در پست قبلی من اشاره کردم که فمینیسم واکنشی‌ست که به کاهش مردسالاری در یک جامعه نه ازدیاد آن، و برآمده از تضعیف مردانگی در مردان یک جامعه و سقوط شمار مردانی که از سوی زنان جذاب تلقی می‌شوند.

      در جستجوی تعریفی برای مردانگی به متفکران برجسته‌ی پیش از جنگ بزرگ برمی‌خوریم و با اندیشه‌های چنان بکر و عمیق روبرو می‌شویم که پیش و پس از آن در تاریخ بی‌مانند بوده‌اند. از فضیلت و اینکه ذاتاً امری‌ست برای مردان ارزش آفرین، تا غیرتمندی و جستجوی دلایل آن، از «مردانگی اولمپی و زنانگی تیتانی» تا تعریف جنسیت به مثابه‌ی مجموعه‌ای از خصایل منطبق با ذات زن و مرد که آن‌ها را برای جنس مقابل جذاب می‌کند یا بهترین ویژگی‌های آن‌ها را برجسته می‌کند. از ستایش جنگاوری، سلحشوری، دلیری، پایمردی، زورمندی، نخوت و عشق به قبیله می‌خوانیم و به تماشای نمایشی خیره کننده از همه‌ی آنچه در این جهان ارزش زیستن دارد می‌نشینیم.
      پس از جنگ اول بین‌الملل اما با تغییری در این ندا روبرو می‌شویم. اینجا برزخی‌ست جدید. آن «ارزشهای مردانه»، میلیون‌ها مرد جوان را به خاک و خون کشیده‌اند. هر دو سوی میادین نبرد انباشته است از اجساد متعفن مردانی غیرتمند، شرافتمند، دلیر و برجسته. بوی گوشت سوخته‌ی مردان، روشنفکران پیشتاز را پیرامون آن تحسین‌ها، آن سرودها، آن اشعار، آن آهنگها و آن غریوهای غرورآمیز پیرامون مردانگی به فکر دوباره وا می‌دارد. «چه ارزشهایی هستند این‌ها اگر باورمندان به خود را چنین به خاک و خون می‌کشند؟ چگونه می‌دانیم که راه همینست و نه آن ِ دیگری؟ شاید زنان، یا زنانگی راه نجات است؟ این ارزشها اگرهم ارزش بوده‌اند اکنون دیگر بهای پایبندی به آن‌ها چنان بالا رفته که دیگر به زحمتش نمی‌ارزد»...
      تردیدهایی از این دست از آغاز جنگ اول در بالاترین اقشار خرده‌بورژوازی ِ متمدن‌ترین ممالکت عالم شکل گرفته بود، و ایشان با بهره‌مندی از نفوذ خود، تلاش می‌کردند از وخامت هرچه بیشتر اوضاع در مقایسی آخرالزمانی جلوگیری بکنند. این واکنش به مردانگی هرچند کمی پیش از جنگ اول شروع شده بود، با نتایج فاجعه‌آمیزی که آن جنگ از منظر انسانی بر جهان تحمیل کرد در مقیاسی تشدید شد که نقد، تشکیک و انکار مردانگی بدل به گفتمانی جاری در فضای عمومی جامعه شد. در شوروی بلشویک‌ها موضعی کاملاً «فمینیستی» برگرفتند زیرا بازشناسی تاریخ جنسیتی بشر در قالب سلطه‌ی مرد بر زن کاملاً منطبق با خوانش متریالیستی – مارکسیستی از تاریخ و عقده‌های خود-قربانی-انگاری بود که انقلاب اکتبر بر مبنی آن‌ها شکل گرفته بود.
      هم فاشیسم ایتالیایی، هم ناسیونال سوسیالیسم آلمانی از منظری ایدئولوژیک موضعی در تعارض با همان بولشویک‌ها اتخاذ کردند و در تلاشی برای «زنده کردن» ارزشهای مردانه‌ای که امروز از هر سو به چالش کشیده می‌شود، کوشیدند نظامی مبتنی بر پیوندهای خونی، دلیری، جنگاوری و نظم پی بریزند. نتیجه کاریکاتوری شد خون‌آلود در مقیاسی که بشر هرگز پیشتر گمان آنرا نبرده بود. نه، روشنفکران چپگرا محق بودند، مردانگی چیزی‌ست دیوسیرت و مخرب، که جز خون و آتش و مرگ و نیستی چیزی به همراه نمی‌آورد. آن‌هایی که در اینباره تردید داشتند، همه این تردیدها را در غروب جنگ دوم از دست دادند. مردانگی، جایی در جهانی از منظر تکنولوژیک چنان پیشرفته که «جنگاوری» و «سلحشوری» و «دلیری» می‌توانند صدها هزار نفر را در کسری از ثانیه به خاکستر تبدیل بکنند ندارد، و می‌باید آنرا ممنوع، تقبیح و نابود کرد.
      افول مردسالاری به عنوان نظامی که در آن مردانگی پاداش داده می‌شود در تقریباً تک‌تک کشورهای جهان، و در سرتاسر تاریخ، پس از دوره‌ای از جنگهای خونبار در شرایطی که جامعه به سطوح پیشرفت کافی برای فراتر رفتن از دسترنج مستقیم و آنی ِ مردان رسیده بوده رخ داده. در ایران ما جنگ هشت ساله را می‌بینیم، در آمریکا بلافاصله پس از جنگ اول و دوم، جنگ کره آتش را شعله‌ور کرد و در ژاپن شکست‌خورده همه‌ی آن گنجینه‌ی غنی از فرزانگی مردانه‌ای که هزار سال بیشتر جمع‌آوری شده بود به گوشه‌ای افکنده شد. هر جامعه‌ای به مرحله‌ای از تکامل تاریخی می‌رسد که در آن مردانگی کلاسیک «سود ده» تلقی نخواهد شد. چه به سود خود مردان، چه به سود زنان، و چه به سود جامعه در قالبی فراجنسیتی. زنان به عنوان موجوداتی که از دیرباز روشهایی با خصومت مستقیم پایین برای حل مشکلات خود اتخاذ می‌کرده‌اند، عالمانی بالذات تلقی می‌شدند که خردی جاودان برای جلوگیری از برآمدن جنگهایی چنان خانمان‌سوز با خود دارند.
      رها کردن مردانگی، نقطه‌ی آغاز سقوط فمینیستی جامعه و برآمدن زنانگی به عنوان تنها الگوی معتبر تجربه‌ی جنسیت در جامعه محسوب می‌شود، و چنانکه در بالا تشریح شد، نه تحمیلی بیرونی، که اقدامی‌ست داوطلبانه توسط یک نسل ِ سرخورده از مردان که برای راهنمایی از جلوی لوله‌ی تانک به دامان زنان پناه می‌برند. زنان نیز ایشان را نا-امید نمی‌کنند، یا دستکم، گروهی بسیار کوچک از زنان، که در نظم موجود مردسالار هیچ ارزشی ندارند و امیدوار هستند تا بتوانند با تغییر ساختار مستقر ارزش کالای کم‌بهای خود را در بازار جنسی‌جنسیتی بالاتر ببرند: زنان فمینیست!
      همچنانکه در پست پیشین نیز گفتم، فجایع جنسیتی جامعه‌ی مدرن را هرگز نمی‌توانیم بر گردن زنان بیاندازیم چراکه هیچ‌گاه اکثریتی مؤثر از ایشان «فمینیست» نبوده‌اند، حتی امروز هم در کشورهایی همچون سوئد و آمریکا که بیش از هر جامعه‌ی دیگری به این آفت فسادآور آلوده شده‌اند باز اکثریت مطلق زنان خود را فمینیست تلقی نمی‌کنند. زنان یک شبه دیوانه نشدند و خواستار چیزی که حقیقتاً از آن بیزار هستند نشدند و نهاد خانواده را از هم نپاشیدند، این مردان بودند که تصمیم گرفتند یک شبه به گروهی از زنان بسیار زشت، بسیار بی‌ارزش و بسیار شلوغ چنان بها بدهند و یاوه‌های آنان را چنان گران بخرند که کل بنیادهای فرهنگی جوامع مدرن به نحوی غیرقابل شناسایی دگرگون بشود. «زنان»، با چشمانی از کاسه در آمده این بازی را نظاره می‌کردند و برای عقب نماندن از قافله سعی می‌کردند خودشان را به موج دوم و سوم و چهارم و پنجم این قطار به سرعت در حرکت برسانند. این تصور که «برابرنمایی با مردان» می‌تواند برایشان شریک زندگی بهتری به ارمغان بیاورد، این تصور که استقلال اقتصادی می‌تواند نظر مردانی که پیشتر هرگز ایشان را نمی‌دیدند جلب بکند و این امید که سرانجام زن بودن خودشان را با «برساخته‌ی فرهنگی» اعلام کردن جنسیت درمان خواهند کرد، این تصور که میهمانی آنچنانی در جریان است که از آن جا مانده‌اند همگی دست به دست هم داد تا «فمینیسم»، چه در قالب رسمی غربی و چه در قالب زیرجلی ایرانی به موفقیت‌های برجسته‌ای برسد، اما بدون رهبری مستقیم مردان، بدون خودزنی داوطلبانه‌ی آن‌ها و بدون سر‌خوردگی عمومی ایشان از آنچه هستند فاجعه‌ای در این مقیاس میسر نمی‌بود.

      خشم مدافعان حقوق مردان از خیانت زنان به این مدل آلترناتیو آنست که زنان هیچ‌گاه از پاداش دادن به آن مردان جنگاور، دلیر، غیرتمند، شرافت‌پرست، یا در یک کلام «سنتی» و پایبند به آن ارزشهای و فضایل کلاسیک مردانه دست بر نداشتند، و آرزویی بجز تسلیم به این مردان «بی‌مغز ِ تمدن‌سوز بی‌فرهنگ ِ خشن و زمخت» ندارند. چنان است که مرد «متمدن اهلی‌شده‌ی زن‌صفت»، موفقیت هر روزه‌ی مردی که در برابر اهلی شدن مقاومت نشان می‌دهد با زنان را می‌بیند و آنرا با جایگاه عملاً و مطلقاً بی‌ارزش خود در جامعه‌ای که بر مبنای ستایش زنانگی و نکوهش مردانگی بنا شده مقایسه می‌کند و از اینکه در سرتاسر زندگی به او دروغ گفته شده به خشم و خروش می‌آید.
      این خشم به جاست، ولی آنرا یکسر متوجه زنان کردن عادلانه نیست. آن‌ها که اندک آگاهی در بازی دارند به نیکی می‌داند که زنان هرگز در مرد شدن رقبا، دشمنان و یا بازدارندگان ما نیستند، فارغ از آنچه می‌گویند، آنچه می‌کنند، «انتخابی» که می‌کنند همواره «مردترین» مرد گروه است. مرد پایبند به مردانگی را هزاران بار ترجیح می‌دهند به مرد خائن به آن، و هر لحظه تصمیم بگیرید که از خودستیزی، تلاش برای زن شدن و ادای کبک را در آوردن خسته شده‌اید، آغوش پذیرای زیباترین، مهربان‌ترین و باهوش‌ترین زنان به روی شما گشوده است.
      اکنون پرسمان اصلی اینست که چگونه می‌توان آنچه را از مردانگی که برای مردان خواستنی‌ست و برای زنان جذاب را زنده کرد، بی‌آنکه به ورطه‌ای افتاد که پدران ما در تلاش برای گریختن از آن، به این منجلاب پناه بردند.
      Oghyanoos این را پسندید.
      زنده باد زندگی!

    4. 2 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (08-09-2014),sonixax (08-09-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 2 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 2 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •