چقدر بد راهنمایی کردم اینجا! تماما اشتباه نوشتم.
اینطور است:
فرض کنید پدرام و کیان تنها کسانی هستند که خال دارند. اینها وقتی دیگر افرادِ درون جمع را میبینند متوجه هیچ خالی نمیشوند تا اینکه به همدیگر برسند! پدارم به کیان نگاه میکند و میبیند که کیان خال دارد بنابراین انتظار دارد که او همان شب از اتاق خارج شود. اما کیان هم همین فکر را در مورد پدرام میکند. بنابراین در شبِ اول هر دوی آنها انتظار دارند که دیگری بیرون برود اما هیچکدام بیرون نمیرود. شب دوم وقتی پدرام میبیند که کیان با اینکه خال دارد بیرون نرفته، متوجه میشود که کیان در او خال دیده و منتظر بوده که او بیرون برود. بنابراین پدرام بیرون میرود و همین اتفاق هم برای کیان میافتد. بنابراین هر دوی آنها شبِ دوم از اتاق خارج میشوند.








































.








پاسخ با گفتآورد