خوب نام فامیل را هم اضافه کنید که اشتباه گرفته نشود،یعنی بشود "شناخت محمد ابن عبدالله"
البته نام محمد مانند آدولف است.هر چقدر هم آدولف داشته باشید وقتی میگویید آدولف همه ذهنشان میرود سراغ یک نفر.![]()
خوب نام فامیل را هم اضافه کنید که اشتباه گرفته نشود،یعنی بشود "شناخت محمد ابن عبدالله"
البته نام محمد مانند آدولف است.هر چقدر هم آدولف داشته باشید وقتی میگویید آدولف همه ذهنشان میرود سراغ یک نفر.![]()
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
زکریای رازی:
ادیان و مذاهب علت اساسی جنگها و مخالفت با اندیشههای فلسفی و تحقیقات علمی هستند. کتابهایی که به نام مقدس آسمانی معروفاند، کتب خالی از ارزش و اعتباراند و آثار کسانی از قدما مانند افلاطون و ارسطو و سقراط خدمت مهمتر و مفیدتری به بشر کرده است. (تاریخ اجتماعی ایران، تالیف مرتضی راوندی، جلد دهم، ص ۱۳۶)
درود بر دوستان
چند گاهی، برای رخدادی که پیش آمد نتوانستم از شما دیداری داشته باشم.
گزارش کوتاهی از برگردان شناخت محمد بدهم تا از چند و چون کارها آگاه شوید
پیش از مهر ماه کمابیش نیمه ای از بخش نخست کتاب را برگرداندم و به اشتباه بدون این که آن را ویرایش کنم برای دکتر سینا فرستادم. نوشته ای که فرستادم چون ویرایش نشده و پر از غلط ها املایی و دستور زبانی بود. دکتر را پاک نا امید کرده و به من پاسخ داد که اگر این گونه است برگردان کتاب را رها نمایید و مجاز نیستید برگردان کنید. در این زمان تازه من به اشتباه خودم پی بردم که متن را جابجا فرستاده ام. پی گیری نمودم و دکتر را قانع ساختم که اشتباه فرستاده ام. و گفتم که تا اواخر مهر بخش نخست را خواهم فرستاد. که شوربختانه خودم از دور خارج شدم و کمابیش یک ماه نتوانستم هیچ کاری انجام دهم، به جای آن بازی ( Deus Ex: Human Revolution
) را به پایان رساندم.عجب بازی بود به ویژه آخرش
ولی دوباره دست به کار شدم بخش نخست را کامل کرده ویرایش و بازبینی دوباره کردم و برای دکتر فرستادم. بهر حال موقعیت شکننده شد و هنوز نیز هست.
باری این گزارش کار من ولی در مورد کتاب
به طور کلی کتاب برای خواننده بیخدا نوشته نشده است. برای خواننده ای که در دموکراسی غربی زندگی می کند و دین دار نیز هست، بیشتر یهودی و ترسایی نوشته شده است. یعنی سرانجام در خواننده احساسی از مقایسه میان این سه دین ابراهیمی و پیامبران آن پدید می آید. (البته این ها نگرهای من است) از این نگر امید کمی هست که خواننده مسلمان به ویژه شیعه کششی برای خواندن آن پیدا کند. حدیث ها و روایات تاریخی کمابیش از صحاح سته هفت کتاب نامی سنی ها برگرفته شده است. ولی کتاب بسیار بسیار روشنگری هست. اگر کسی (مسلمانان) همت کرده و آن را بخواند بی گمان دیدگاهش در برابر دین اسلام دگرگون خواهد شد.
کتاب یک پیشگفتار و یک چکیده دارد که اندیشه خواننده را برای بقیه کتاب آماده می سازد. بخش نخست آن درباره زندگی نامه محمد است. مانند زاده شدن، دوران کودکی، همسرگزینی با خدیجه و . . . دروان کودکی که بسیار در سراسر زندگی انسان بسیار حساس است به دقت بررسی شده است. برای نمونه
این بخش ها برای خواننده شیعه که متوجه خراب کاری های دینی هست باید بسیار جالب باشد . برای نمونه در جایی دیگرزمانی که پیامبر اسلام به پنج سالگی رسید، تندرستی روانی محمد یک دلواپسی بزرگ برای خانواده پرورش دهندهی او گردید، از این رو وی را به آمنه پس دادند. آمنه هنوز شوهری پیدا نکرده بود، تا زمانی که حلیمه در باره رفتار شگفت انگیز محمد نگفته بود، گرایشی به باز پس گرفتن کودک نداشت. آنها کوشش داشتند از زمانی که محمد از شیر گرفته شده بود، در دو سالگی، وی را باز پس دهند، ولی هر بار آمنه پافشاری کرده که کودک را بیشتر نگه دارند. ابن اسحاق گفته های حلیمه را یادداشت نموده است: «پدر او [پسر خود حلیمه] به من گفت، 'نگرانم نکند این کودک دیو زده شده، پس او را به خانوادهاش برگردان، پیش از این که پیامد آن پدیدار شود. ' . . . او [مادر محمد] از من پرس و جو نمود چه رخ داده و مرا آسوده نگذاشت تا هنگامی که به وی گفتم. زمانی که از من پرسید میترسی که دیوزده شده باشد، پاسخ دادم بله.»(6)
داشتن پندارهای ترسناک برای کودکان غیر طبیعی نیست. پس آن چه برای محمد رخ داده و حلیمه و شوهر وی را نگران کرده باید به گونهی استثنایی هشدار دهنده بوده باشد. شوهر حلیمه گفته «نگرانم نکند این کودک دیو زده شده.» سالها بعد محمد از تجربه شگفت انگیز کودکی خود سخن گفته است. «دو مرد با جامه سفید و تشت طلایی پر از برف به سوی من آمدند. آنها مرا گرفته و بدن مرا شکافتند، سپس قلب مرا در آوردند و آن را باز نموده و از آن یک لخته سیاهی بیرون کشیده و دور انداختند. سپس قلب و بدن مرا تا زمانی که پاک شد، با برف شستند.»(7)
یامحمد درباره مادر چندان سخن نگفته است. زمانی که مکه را گرفت، پنجاه و پنج سال پس از مرگ مادر، وی به سر آرامگاه آمنه در ابوا، جایی میان مکه و مدینه رفت و گریست. محمد به صحابه خودش گفت، «این آرامگاه مادر من است؛ خداوند اجازه داد تا از آرامگاه دیدن کنم. میخواستم دعا کنم، ولی استجابت نشد. پس مادرم را به یاد آوردم و خاطره های مهر او بر من چیره گشت و گریستم.»(8)
چرا خدا نباید بگذارد محمد برای مادرش دعا کند؟ چه کرده است که سزاوار بخشش نیست؟ چیزی درست نیست مگر این که گمان کنیم خدا دادگر نیست. روشن است که این موضوع به خدا ربطی ندارد. این محمد است که حتی پس از نیم سده بعد از مرگ او، نمیتواند مادرش را ببخشد. آیا مادرش را چون زنی سرد بی عاطفه به یاد میآورده است؟ آیا از مادرش دلخور بوده و دچار زخمهای ژرف روحی که هیچ گاه بهبود نیافته، بوده است؟
یامحمد هیچ شغل آبرومندی پیدا نکرد. در این سالها، چوپانی چند تا گوسفند، کاری که ویژه دختران بود و عربها آن را کاری غیر مردانه به شمار میآوردند، را بر عهده داشت.
در این بخش بر پایه رفتارها و گفتارها، روان شناسی محمد گفته می شود.در جهان خیالی، دور از دسترس دیگران، محمد، دیگر کودکی ناخواسته که از آغاز زندگی، خود را چنین دیده بود، نبود، بلکه دوست داشتنی، با ارج، ستایش شده، و حتی ترسناک بود. زمانی که واقعیت سخت میشد و تنهایی به او فشار میآورد، او به جهان خیالی پناه میبرد. در این جهان دل انگیز، او میتوانست هر کسی که میخواهد باشد. او باید این جهان را در زمانی که بسیار کم سن بوده، یافته باشد، زمانی که وی با خانواده دایه خویش زندگی میکرد و روزهای بلندی را در بی کسی و بیابان سپری مینمود. این جهان آرمانی و آسوده پندارها، چون پناهگاهی، برای بیشتر زندگی برای او ماند. جهان خیالی به همان اندازه این جهان واقعی مینمود، ولی خوشتر. همسر خویش را با نگهداری نه کودک در خانه تنها میگذاشت، و به غارهای پیرامون مکه میرفت و روزهای خویش را با کناره گیری از جهان، پیچیده شده در اندیشه های و پندارهای خوش خودش، میگذراند.
(البته چون از سوی نویسنده پروانه داده نشده و ایشان در حال بررسی هستند تا تایید بخش نخست نرسیده نمی توان مانور بسیاری داد)
یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!
"فریدون فرخزاد"
درود بر همگی
خوب امشب شب بزرگی بود! ما به یاری امام حسینبرگردان کتاب شناخت محمد را به پایان رسانده و به سوی نویسنده فرستادیم
این خبر خوب
خبر خوبتر این که یک ماه می رویم می خوابیم البته برای خودم و اگر روزی توانستیم و ایران را آزاد کردیم بی گمان سیستم مهربد را برای بازی وام خواهیم گرفت البته اگر اجازه دهد
از دوستان برای دلگرمی هایی که به من دادن سپاسگزارم
گمان کنم که دکتر سینا کسی را یافته که برگردان من را بخواند و ویرایش نماید هنوز این شخص با من تماس نگرفته است
اگر کسی بازی darksider 2 را بازی نکرده بایسته است که سری به گیم بزند به گمان نگرش را دگرگون خواهد کرد
باری امشب ما را ماه گرفته و اسپم می فرستیم
تاریخ می شود 9 آذر 1391
به به، درود به بهمنیار، یار دیرینه و همیشه ناپیدا![]()
ما از کجا میتوانیم بخوانیم؟
کار بس پسندیدهای میکنی. darksiders 2 را هم نگریستم، به نگر بازی خوبی میاید!
من این چند گاهه درگیر این بودم: Borderlands 2 - WiKi
چند روز پیش هم که آروزی ما هسییایید (realized) و Hitman بیرون آمد! به امید اسپاگتی این پایان هفته هم سراغ آن میرویم.
برای gamer ها روزهای خوبیه ...![]()
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)