• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 137

    جُستار: آیا ذهن از جسم متمایز است؟

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      ما نمی توانیم برنامه ای بنویسیم که باعث دیدن رنگ شود. کارایی برنامه و سخت افزار تنها به همان "خورد و بازخورد" محدود می شود. "خورد و بازخورد" هم هرچقدر بیشتر، سریعتر و یا در همتنیده تر باشند، همچنان نمی توانند به یک صنف اساسا متفاوت (حالات کیفی، آگاهی، انتخاب و ...) تبدیل شوند.
      به همین دلیل (به فرض نشات ذهن از جسم) دستگاه عصبی بایستی جنبه ی دیگری به غیر از این "خورد و بازخورد" ها داشته باشد که حالات ذهنی را بوجود می آورد.
      کیفیت چیزی بیشتر از همان خورد و بازخورد نیست.
      همانگونه که «خورد و بازخورد» میان مولکول‌های H2O به کیفیت آب می‌انجماد، خورد و بازخورد میان نورون‌های مغزی نیز به qualia می‌انجامد.

      اگر نه بنا به حرف شما، آب هم لابد باید جنبه "ماورالطبیعه"‌ای داشته باشد که کیفیت است و حالات «موج» مانند بوجود می‌آورد!



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      این جنبه از دستگاه عصبی از آنجایی که در حال حاضر شناخته شده نیست، در دانش artificial intelligence تیز نمی تواند بکارگرفته شود و به این خاطر با اطلاعات کنونیمان قادر به ساخت ذهن نیستیم.
      neural network هم ‌اکنون برای انجام دادن فعالیت‌های پیچیده‌تر مانند Speech and Voice Recognition بکار می‌رود و پیاده سازی شده است.

      اما همچنان که گفته شد، «ذهن» مانند «هوش ابتدتا شعور» تراز داشته و کم و زیاد دارد. همانگونه که ذهن یک بچه
      خردسال 3 ساله بسیار ساده‌تر از یک آدم بالغ است، ذهن یک مگس یا یک برنامه کامپیوتر نیز بسیار ساده و پیش پا افتاده است.

      اگر نه باز بنا به گفته شما، یک بچه خردسال بایستی به اندازه یک آدم بالغ «خودآگاه» بوده و ذهنی
      همانند داشته باشد، که هر کس می‌تواند به تجربه شخصی خود رجوع کرده و ببیند که اینگونه است یا خیر!




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      دوست ارجمند؛
      «اتاق چینی» یک آزمایش فکری برای اثبات موضع اینجانب است (که بنده اتفاقا دو بار هم به آن اشاره کرده ام). این آزمایش نشان می دهد که که کار یک کامپیوتر مثل رد بدل یک سری نوشته ی چینی است که شخص آن ها را نمی فهمد. درواقع مثال می خواهد بگوید که پردازش (computation) چیزی اساسا متفاوت از فهم و آگاهیست.

      جمله ی پرنگ شده ادعای strong AI* است که مثال اتاق چینی آن را رد می کند.
      * strong Artificial Intelligence

      The experiment is the centerpiece of Searle's Chinese Room Argument which holds that a program cannot give a computer a "mind" or "understanding", regardless of how intelligently it may make it behave.[1] He concludes that "programs are neither constitutive of nor sufficient for minds."[2] "I can have any formal program you like, but I still understand nothing

      جان سرل و هربرت دریفوس (فلاسفه ی مشهور دانشگاه برکلی که از مراکز تحقیقاتی پیشتاز در علوم شناختیcognitive science و فلسفه ی ذهن باشد) مدت هاست که به نقد AI پرداخته اند و از قضا این نقدهایشان با شکست پروژه های AI در دانشگاه MIT کلی هم جان گرفته اند.



      من هم نگفتم برای ابراز موضع شما نیست. گفتمان «اتاق چینی» می‌گوید که اگر یک ماشین بتواند تنها با یک فرآیند mapping ساده (پردازش محض) همه
      جمله‌های زبان چینی را بدون نقص بازگردانی کند، آیا می‌توانیم آنرا خودآگاه بدانیم یا خیر. که این در راستای سخن شما است که خودآگاهی با پردازش تفاوت می‌کند.

      هنگامیکه با نگاه به Strong AI، هوشمندی چیزی بیشتر از داشتن «رفتار هوشمندانه» نیست. اگر یک ماشین بتواند مانند یک آدم سخن
      بگوید و گفتمان کند و کتاب بنویسد، پس خودآگاه و هوشمند نیز خواهد بود، اما دقت کنید که تراز پیچیدگی اینها با یکدیگر زمین تا آسمان فرق می‌کند.


      در نمونه «اتاق چینی» در بهترین حالت اگر ساخت ماشین نامبرده را بدون داشتن خودآگاهی برای «برنامه
      بازگردان» محال ندانیم، با یک سفسته پهلوان‌پنبه روبرو هستیم که هوشمندی را به بازگردانی نوشته ساده کرده است.


      فعالیت‌های زیر به ترتیب پیچیدگی لیست شده‌اند:

      • جمع و تفریق و محاسبات چهارگانه
      • فهم نوشتاری (character recognition)
      • پیدا کردن کوتاه‌ترین مسیر در یک ماتریکس بدون تکرار کردن
      • جستجوی داده‌ها و سرچ
      • راه رفتن بسیار ساده و ابتدایی
      • فهم گفتاری (speech recognition)
      • بازگردانی و ترجمه پیشرفته (اتاق چینی)
      • فهم دیداری (pattern recognition) پیشرفته
      • راه رفتن و مسیریابی پیشرفته
      • فهم زبان گفتاری/نوشتاری
      • سخن گفتن (آزمون تورینگ)
      • کتاب نوشتن
      • فلسفه کردن
      • ...



      ما شاید تا بازگردانی و ترجمه را بتوانیم با کامپیوتر‌های امروزین تا یک تراز قابل قبولی پیش ببریم، ولی انجام دادن کارهای پس از آن بی‌اندازه پیچیده
      می‌شوند و نیاز به یک سیستم خودآگاه برای انجام دادن آنها خواهد رفت. یک ماشین بدون خودآگاهی نمی‌تواند از خود کتاب داستان بنویسد، چراکه از دید محاسباتی
      و محدودیت‌های فیزیکی، برای ما ممکن نیست که بتوانیم «همه قانون‌ها» را در یک رویکرد mapping ساده (استدلال «اتاق چینی») یک ماشین یاد بدهیم. برای بازگردانی
      شاید چنین رویکردی شُدنی باشد (بهترین نمونه آن Google translator است) ولی فراتر از آن، نیاز به خودآگاهی می‌رود.


      راه استاندارد و درستی که برای هوشمندی ماشین پیشنهاد شده نیز همان آزمون تورینگ است:
      آزمون تورینگ آزمونی برای سنجش میزان هوشمندی ماشین است. آزمون به این صورت انجام می‌گیرد که یک شخص به عنوان قاضی، با یک ماشین و
      یک انسان به گفتگو می‌نشیند، و سعی در تشخیص ماشین از انسان دارد. در صورتی که ماشین بتواند قاضی را به گونه‌ای بفریبد که در قضاوت خود دچار اشتباه شود، توانسته است آزمون را با موفقیت پشت سر بگذارد.

      پس اگر ما ماشینی داشته باشیم که همانند یک انسان بتواند «رفتار» کند، پس همانند انسان لزوما خودآگاهی نیز خواهد داشت، چراکه بدون خودآگاهی از پس همه فعالیت‌های آدمی برنخواهد آمد.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. #2
      شناس
      Points: 1,235, Level: 19
      Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
      Overall activity: 0%
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      فیلیپ آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2011
      نوشته ها
      59
      جُستارها
      1
      امتیازها
      1,235
      رنک
      19
      Post Thanks / Like
      سپاس
      26
      از ایشان 63 بار در 34 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد نمایش پست ها
      من هم نگفتم برای ابراز موضع شما نیست. گفتمان «اتاق چینی» می‌گوید که اگر یک ماشین بتواند تنها با یک فرآیند mapping ساده (پردازش محض) همه
      جمله‌های زبان چینی را بدون نقص بازگردانی کند، آیا می‌توانیم آنرا خودآگاه بدانیم یا خیر. که این در راستای سخن شما است که خودآگاهی با پردازش تفاوت می‌کند.

      هنگامیکه با نگاه به Strong AI، هوشمندی چیزی بیشتر از داشتن «رفتار هوشمندانه» نیست. اگر یک ماشین بتواند مانند یک آدم سخن
      بگوید و گفتمان کند و کتاب بنویسد، پس خودآگاه و هوشمند نیز خواهد بود، اما دقت کنید که تراز پیچیدگی اینها با یکدیگر زمین تا آسمان فرق می‌کند.


      در نمونه «اتاق چینی» در بهترین حالت اگر ساخت ماشین نامبرده را بدون داشتن خودآگاهی برای «برنامه
      بازگردان» محال ندانیم، با یک سفسته پهلوان‌پنبه روبرو هستیم که هوشمندی را به بازگردانی نوشته ساده کرده است.


      فعالیت‌های زیر به ترتیب پیچیدگی لیست شده‌اند:

      جمع و تفریق و محاسبات چهارگانه
      فهم نوشتاری (character recognition)
      پیدا کردن کوتاه‌ترین مسیر در یک ماتریکس بدون تکرار کردن
      جستجوی داده‌ها و سرچ
      راه رفتن بسیار ساده و ابتدایی
      فهم گفتاری (speech recognition)
      بازگردانی و ترجمه پیشرفته (اتاق چینی)
      فهم دیداری (pattern recognition) پیشرفته
      راه رفتن و مسیریابی پیشرفته
      فهم زبان گفتاری/نوشتاری
      سخن گفتن (آزمون تورینگ)
      کتاب نوشتن
      فلسفه کردن
      ...



      ما شاید تا بازگردانی و ترجمه را بتوانیم با کامپیوتر‌های امروزین تا یک تراز قابل قبولی پیش ببریم، ولی انجام دادن کارهای پس از آن بی‌اندازه پیچیده
      می‌شوند و نیاز به یک سیستم خودآگاه برای انجام دادن آنها خواهد رفت. یک ماشین بدون خودآگاهی نمی‌تواند از خود کتاب داستان بنویسد، چراکه از دید محاسباتی
      و محدودیت‌های فیزیکی، برای ما ممکن نیست که بتوانیم «همه قانون‌ها» را در یک رویکرد mapping ساده (استدلال «اتاق چینی») یک ماشین یاد بدهیم. برای بازگردانی
      شاید چنین رویکردی شُدنی باشد (بهترین نمونه آن Google translator است) ولی فراتر از آن، نیاز به خودآگاهی می‌رود.


      راه استاندارد و درستی که برای هوشمندی ماشین پیشنهاد شده نیز همان آزمون تورینگ است:
      آزمون تورینگ آزمونی برای سنجش میزان هوشمندی ماشین است. آزمون به این صورت انجام می‌گیرد که یک شخص به عنوان قاضی، با یک ماشین و
      یک انسان به گفتگو می‌نشیند، و سعی در تشخیص ماشین از انسان دارد. در صورتی که ماشین بتواند قاضی را به گونه‌ای بفریبد که در قضاوت خود دچار اشتباه شود، توانسته است آزمون را با موفقیت پشت سر بگذارد.

      پس اگر ما ماشینی داشته باشیم که همانند یک انسان بتواند «رفتار» کند، پس همانند انسان لزوما خودآگاهی نیز خواهد داشت، چراکه بدون خودآگاهی از پس همه فعالیت‌های آدمی برنخواهد آمد.
      مدعای «برای انجام رفتار "هوشمندانه" نیاز به خودآگاهی است» دلیل می خواهد.
      درواقع برای انجام X چه نیازی به آگاهی از انجام X وجود دارد؟
      (X = عملی هوشمندانه از هرگونه پیچیدگی)

      اگر عمل هوشمندانه صرفا از یک سری رویداد عِلی و مطلقا منفعل حاصل شود حالا دیگر "آگاهی از این عمل هوشمندانه" را کجای این پروسه، و چگونه قرار خواهید داد؟
      «اتاق چینی» هم هیچ ربطی به "تراز پیچیدگی" عمل مد نظرش ندارد. مثال تنها میخواهد یک اصل را نشان دهد (اینکه وجود یک سری کنش و واکنش نیازی به باخبر بودن از آنها ندارد) که برای هر عمل به اصلاح "هوشمندانه ای" از هر پیچیدگی صادق خواهد بود.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد نمایش پست ها
      کیفیت چیزی بیشتر از همان خورد و بازخورد نیست.
      همانگونه که «خورد و بازخورد» میان مولکول‌های H2O به کیفیت آب می‌انجماد، خورد و بازخورد میان نورون‌های مغزی نیز به qualia می‌انجامد.
      خوب این یک تمثیل مع الفارق واضح است.
      با تحلیل علمی واژگان استفاده شده، میتوان دید که کیفیات (فیزیکی) آب همان خورد و بازخود ماده هستند. (برای نمونه "کیفیت" مایع بودن آب را میتوان با مقدار انرژی جنبشی ملکول های آب و یا فاکتور های فیزیکی دیگر تعریف کرد)
      حالا شما دیدن رنگ قرمز (یک qualia ) را چگونه میتوانید با "خورد و بازخورد" تعریف کنید؟
      مدعای پیشین من این این بودن نه تنها چنین تعریفی کشف نشده بلکه چنین چیزی یک خطای مقولی (Category Mistake) هم خواهد بود.

      "fiat lux"

      اet facta est lux


    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. چنگیز خان و قوم مغول
      از سوی atila در تالار چهره‌ها
      پاسخ: 8
      واپسین پیک: 04-04-2014, 10:18 AM
    2. احکام شگفت‌انگیز اسلامی
      از سوی Dariush در تالار دین
      پاسخ: 30
      واپسین پیک: 06-07-2013, 06:05 PM
    3. زمین لرزه تبریز و آذربایجان
      از سوی Mehrbod در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 13
      واپسین پیک: 10-07-2012, 07:57 PM
    4. همه چیز درمورد طهران قدیم!
      از سوی philsof در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 1
      واپسین پیک: 10-30-2010, 10:02 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •