Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
آیا ذهن از جسم متمایز است؟ - برگ 10
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 10 از 14 نخستیننخستین 1234567891011121314 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 91 به 100 از 137

    جُستار: آیا ذهن از جسم متمایز است؟

    1. #91
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      خود-آگاهی بنظرم میرسد که از category کاملا متفاوتی از پردازش (رد و بدل اطلاعات) باشد. این بدان معانست که پردازش هر چه سریع و پیچیده هم باشد، همچنان نمی تواند تبدیل به خودآگاهی شود.
      رابطه ای هم که بین تکامل دستگاه عصبی و تکامل خود آگاهی وجود دارد نیز پیوندی به ادعای شما ندارد. درواقع خود-آگاهی و پردازش میتوانند دو تابع مستقل از مغز باشند و لذا اینکه خودآگاهی به مغز وابسته است، نشان نمی دهد خود-آگاهی به پردازش نیز ربط دارد.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سامان نمایش پست ها
      مهربد گرامي
      اگر تعريف ذهن را اينگونه بپذيريم:
      ذهن، نمودی از هوش و آگاهی تجربیست که بنا به تعاریف، مرکب از اندیشه، ادراک، حافظه، احساسات، امیال، تخیل و کلیه فرآیند شناخت ناخودآگاه است. واژه ذهن، بطور ضمنی اشاره به فرآیند فکری استدلال دارد. در تئوری‌های معاصر که بر پایه پژوهش‌های علمی درباره مغز است، ذهن را بُعدی ثانویه از مغز می‌داند که دارای دو نمود خودآگاه و ناخودآگاه است.

      يا

      Most agree that minds are constituted by conscious experience and intelligent thought. Common attributes of mind include perception, reason, imagination, memory, emotion, attention, and a capacity for communication. A rich set of unconscious processes are also included in many modern characterizations of mind.

      آنگاه آنچه در آن نمودار نمايش داده شده و تنها سرعت پردازش اطلاعات را نشان ميدهد، نميتواند معياري براي وجود ذهن باشد. در واقع سرعت پردازش به ذهن كمك ميكند تا با سرعت بيشتري عمل نمايد نه اينكه خود شاخص وجود ذهن باشد.


      درود،
      در اینجا موضوع تندی محاسبه نیست، پیچیدگی بیشتر سیستم است.
      پیچیدگی با این تعریف که interaction (خورد و بازخورد) درونی سیستم را پیچیدگی آن بدانیم.


      در این تعریف، سنگ هم «هوش» دارد ولی آن اندازه که از نیروی گرانش پیروی کند، یک تک-یاخته نیز هوش دارد به آن اندازه که
      می‌تواند انرژی را از پیرامون خود بگیرد و مصرف کند و تقسیم یاخته‌ای انجام دهد (mitosis). موجودات چند یاخته‌ای‌ اما هوش بیشتری
      نسبت به یک تک-یاخته‌ای خواهند داشت، چرا که می‌توانند داده‌ها را میان خود به اشتراک بگذارند و .. همینگونه می‌رویم بالاتر تا می‌رسیم به جانداران
      بسیار پیشرفته مانند آدمی که از چند تریلیون یاخته ساخته شده‌اند و تنها در مغز آدم نزدیک به 100 میلیارد یاخته نورونی در خورد و بازخورد پیوسته با یکدیگر هستند.

      این خورد و بازخورد را ما می‌توانیم در یکان MIPS شمارش کنیم، از همینرو با داشتن پردازشگر و ترانزیستور
      کافی و نرم‌افزار لازم، ما می‌توانیم یک جاندار زنده را به جای یاخته زیستی، با یاخته الکترونیکی درست کنیم.


      نرم افزار ما همان «ذهن» گفته شده خواهد بود.

      اما برای ساختن این نرم‌افزار ما همچنان چیزی به نام «ذهن» نمی‌نویسیم که برای نمونه رنگ ببیند، نرم‌افزار تنها
      میان یاخته‌های ما یک بستر ارتباطی فراهم می‌کند تا یاخته‌ها بتوانند با یکدیگر خورد و بازخورد داده داشته باشند، با پیچیده‌تر شدن
      سیستم، «ذهنیت» خود به خود آنجا شکل می‌گیرد، همانگونه که شعور و آگاهی از پیچیده‌تر شدن یاخته‌های زیستی شکل می‌گیرد.

      این شیوه تنها راه یاد دادن کارهای پیشرفته مانند «فهم زبان گفتاری و نوشتاری» به ماشین نیز هست: Artificial Neural Networks



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ
      درواقع خود-آگاهی و پردازش میتوانند دو تابع مستقل از مغز باشند و لذا اینکه خودآگاهی به مغز وابسته است، نشان نمی دهد خود-آگاهی به پردازش نیز ربط دارد.
      خودآگاهی و پردازش در حقیقت نمی‌توانند از یکدیگر جدا باشند. برای پردازش فعالیت‌‌های پیشرفته‌تر، خودآگاهی بایسته و لازم است.

      این مسئله در هوش ساختگی به نام «اتاق چینی» معروف است:



      Chinese room

      It addresses the question: if a machine can convincingly simulate an intelligent conversation, does it necessarily understand? In the experiment Searle imagines himself in a room, acting as a computer by manually executing a program that convincingly simulates the behavior of a native Chinese speaker. People outside the room slide Chinese characters under the door and Searle, to whom "Chinese writing is just so many meaningless squiggles",[1] is able to create sensible replies, in Chinese, by following the instructions of the program; that is, by moving papers around. The question arises whether Searle can be said to understand Chinese in the same way that, as Searle says:

      According to strong AI, . . . the appropriately programmed computer really is a mind, in the sense that computers given the right programs can be literally said to understand and have other cognitive states.[1]

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. #92
      شناس
      Points: 1,235, Level: 19
      Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
      Overall activity: 0%
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      فیلیپ آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2011
      نوشته ها
      59
      جُستارها
      1
      امتیازها
      1,235
      رنک
      19
      Post Thanks / Like
      سپاس
      26
      از ایشان 63 بار در 34 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد نمایش پست ها
      در اینجا موضوع تندی محاسبه نیست، پیچیدگی بیشتر سیستم است.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ
      خود-آگاهی بنظرم میرسد که از category کاملا متفاوتی از پردازش (رد و بدل اطلاعات) باشد. پردازش هر چه سریع و پیچیده هم باشد، همچنان نمی تواند تبدیل به خودآگاهی شود.
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد نمایش پست ها
      اما برای ساختن این نرم‌افزار ما همچنان چیزی به نام «ذهن» نمی‌نویسیم که برای نمونه رنگ ببیند، نرم‌افزار تنها
      میان یاخته‌های ما یک بستر ارتباطی فراهم می‌کند تا یاخته‌ها بتوانند با یکدیگر خورد و بازخورد داده داشته باشند،
      ما نمی توانیم برنامه ای بنویسیم که باعث دیدن رنگ شود. کارایی برنامه و سخت افزار تنها به همان "خورد و بازخورد" محدود می شود. "خورد و بازخورد" هم هرچقدر بیشتر، سریعتر و یا در همتنیده تر باشند، همچنان نمی توانند به یک صنف اساسا متفاوت (حالات کیفی، آگاهی، انتخاب و ...) تبدیل شوند.
      به همین دلیل (به فرض نشات ذهن از جسم) دستگاه عصبی بایستی جنبه ی دیگری به غیر از این "خورد و بازخورد" ها داشته باشد که حالات ذهنی را بوجود می آورد. این جنبه از دستگاه عصبی از آنجایی که در حال حاضر شناخته شده نیست، در دانش artificial intelligence تیز نمی تواند بکارگرفته شود و به این خاطر با اطلاعات کنونیمان قادر به ساخت ذهن نیستیم.


      این مسئله در هوش ساختگی به نام «اتاق چینی» معروف است:
      دوست ارجمند؛
      «اتاق چینی» یک آزمایش فکری برای اثبات موضع اینجانب است (که بنده اتفاقا دو بار هم به آن اشاره کرده ام). این آزمایش نشان می دهد که که کار یک کامپیوتر مثل رد بدل یک سری نوشته ی چینی است که شخص آن ها را نمی فهمد. درواقع مثال می خواهد بگوید که پردازش (computation) چیزی اساسا متفاوت از فهم و آگاهیست.
      According to strong AI, . . . the appropriately programmed computer really is a mind, in the sense that computers given the right programs can be literally said to understand and have other cognitive states.[1
      جمله ی پرنگ شده ادعای strong AI* است که مثال اتاق چینی آن را رد می کند.
      * strong Artificial Intelligence

      The experiment is the centerpiece of Searle's Chinese Room Argument which holds that a program cannot give a computer a "mind" or "understanding", regardless of how intelligently it may make it behave.[1] He concludes that "programs are neither constitutive of nor sufficient for minds."[2] "I can have any formal program you like, but I still understand nothing

      جان سرل و هربرت دریفوس (فلاسفه ی مشهور دانشگاه برکلی که از مراکز تحقیقاتی پیشتاز در علوم شناختیcognitive science و فلسفه ی ذهن باشد) مدت هاست که به نقد AI پرداخته اند و از قضا این نقدهایشان با شکست پروژه های AI در دانشگاه MIT کلی هم جان گرفته اند.




      "fiat lux"

      اet facta est lux


    3. #93
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      ما نمی توانیم برنامه ای بنویسیم که باعث دیدن رنگ شود. کارایی برنامه و سخت افزار تنها به همان "خورد و بازخورد" محدود می شود. "خورد و بازخورد" هم هرچقدر بیشتر، سریعتر و یا در همتنیده تر باشند، همچنان نمی توانند به یک صنف اساسا متفاوت (حالات کیفی، آگاهی، انتخاب و ...) تبدیل شوند.
      به همین دلیل (به فرض نشات ذهن از جسم) دستگاه عصبی بایستی جنبه ی دیگری به غیر از این "خورد و بازخورد" ها داشته باشد که حالات ذهنی را بوجود می آورد.
      کیفیت چیزی بیشتر از همان خورد و بازخورد نیست.
      همانگونه که «خورد و بازخورد» میان مولکول‌های H2O به کیفیت آب می‌انجماد، خورد و بازخورد میان نورون‌های مغزی نیز به qualia می‌انجامد.

      اگر نه بنا به حرف شما، آب هم لابد باید جنبه "ماورالطبیعه"‌ای داشته باشد که کیفیت است و حالات «موج» مانند بوجود می‌آورد!



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      این جنبه از دستگاه عصبی از آنجایی که در حال حاضر شناخته شده نیست، در دانش artificial intelligence تیز نمی تواند بکارگرفته شود و به این خاطر با اطلاعات کنونیمان قادر به ساخت ذهن نیستیم.
      neural network هم ‌اکنون برای انجام دادن فعالیت‌های پیچیده‌تر مانند Speech and Voice Recognition بکار می‌رود و پیاده سازی شده است.

      اما همچنان که گفته شد، «ذهن» مانند «هوش ابتدتا شعور» تراز داشته و کم و زیاد دارد. همانگونه که ذهن یک بچه
      خردسال 3 ساله بسیار ساده‌تر از یک آدم بالغ است، ذهن یک مگس یا یک برنامه کامپیوتر نیز بسیار ساده و پیش پا افتاده است.

      اگر نه باز بنا به گفته شما، یک بچه خردسال بایستی به اندازه یک آدم بالغ «خودآگاه» بوده و ذهنی
      همانند داشته باشد، که هر کس می‌تواند به تجربه شخصی خود رجوع کرده و ببیند که اینگونه است یا خیر!




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      دوست ارجمند؛
      «اتاق چینی» یک آزمایش فکری برای اثبات موضع اینجانب است (که بنده اتفاقا دو بار هم به آن اشاره کرده ام). این آزمایش نشان می دهد که که کار یک کامپیوتر مثل رد بدل یک سری نوشته ی چینی است که شخص آن ها را نمی فهمد. درواقع مثال می خواهد بگوید که پردازش (computation) چیزی اساسا متفاوت از فهم و آگاهیست.

      جمله ی پرنگ شده ادعای strong AI* است که مثال اتاق چینی آن را رد می کند.
      * strong Artificial Intelligence

      The experiment is the centerpiece of Searle's Chinese Room Argument which holds that a program cannot give a computer a "mind" or "understanding", regardless of how intelligently it may make it behave.[1] He concludes that "programs are neither constitutive of nor sufficient for minds."[2] "I can have any formal program you like, but I still understand nothing

      جان سرل و هربرت دریفوس (فلاسفه ی مشهور دانشگاه برکلی که از مراکز تحقیقاتی پیشتاز در علوم شناختیcognitive science و فلسفه ی ذهن باشد) مدت هاست که به نقد AI پرداخته اند و از قضا این نقدهایشان با شکست پروژه های AI در دانشگاه MIT کلی هم جان گرفته اند.



      من هم نگفتم برای ابراز موضع شما نیست. گفتمان «اتاق چینی» می‌گوید که اگر یک ماشین بتواند تنها با یک فرآیند mapping ساده (پردازش محض) همه
      جمله‌های زبان چینی را بدون نقص بازگردانی کند، آیا می‌توانیم آنرا خودآگاه بدانیم یا خیر. که این در راستای سخن شما است که خودآگاهی با پردازش تفاوت می‌کند.

      هنگامیکه با نگاه به Strong AI، هوشمندی چیزی بیشتر از داشتن «رفتار هوشمندانه» نیست. اگر یک ماشین بتواند مانند یک آدم سخن
      بگوید و گفتمان کند و کتاب بنویسد، پس خودآگاه و هوشمند نیز خواهد بود، اما دقت کنید که تراز پیچیدگی اینها با یکدیگر زمین تا آسمان فرق می‌کند.


      در نمونه «اتاق چینی» در بهترین حالت اگر ساخت ماشین نامبرده را بدون داشتن خودآگاهی برای «برنامه
      بازگردان» محال ندانیم، با یک سفسته پهلوان‌پنبه روبرو هستیم که هوشمندی را به بازگردانی نوشته ساده کرده است.


      فعالیت‌های زیر به ترتیب پیچیدگی لیست شده‌اند:

      • جمع و تفریق و محاسبات چهارگانه
      • فهم نوشتاری (character recognition)
      • پیدا کردن کوتاه‌ترین مسیر در یک ماتریکس بدون تکرار کردن
      • جستجوی داده‌ها و سرچ
      • راه رفتن بسیار ساده و ابتدایی
      • فهم گفتاری (speech recognition)
      • بازگردانی و ترجمه پیشرفته (اتاق چینی)
      • فهم دیداری (pattern recognition) پیشرفته
      • راه رفتن و مسیریابی پیشرفته
      • فهم زبان گفتاری/نوشتاری
      • سخن گفتن (آزمون تورینگ)
      • کتاب نوشتن
      • فلسفه کردن
      • ...



      ما شاید تا بازگردانی و ترجمه را بتوانیم با کامپیوتر‌های امروزین تا یک تراز قابل قبولی پیش ببریم، ولی انجام دادن کارهای پس از آن بی‌اندازه پیچیده
      می‌شوند و نیاز به یک سیستم خودآگاه برای انجام دادن آنها خواهد رفت. یک ماشین بدون خودآگاهی نمی‌تواند از خود کتاب داستان بنویسد، چراکه از دید محاسباتی
      و محدودیت‌های فیزیکی، برای ما ممکن نیست که بتوانیم «همه قانون‌ها» را در یک رویکرد mapping ساده (استدلال «اتاق چینی») یک ماشین یاد بدهیم. برای بازگردانی
      شاید چنین رویکردی شُدنی باشد (بهترین نمونه آن Google translator است) ولی فراتر از آن، نیاز به خودآگاهی می‌رود.


      راه استاندارد و درستی که برای هوشمندی ماشین پیشنهاد شده نیز همان آزمون تورینگ است:
      آزمون تورینگ آزمونی برای سنجش میزان هوشمندی ماشین است. آزمون به این صورت انجام می‌گیرد که یک شخص به عنوان قاضی، با یک ماشین و
      یک انسان به گفتگو می‌نشیند، و سعی در تشخیص ماشین از انسان دارد. در صورتی که ماشین بتواند قاضی را به گونه‌ای بفریبد که در قضاوت خود دچار اشتباه شود، توانسته است آزمون را با موفقیت پشت سر بگذارد.

      پس اگر ما ماشینی داشته باشیم که همانند یک انسان بتواند «رفتار» کند، پس همانند انسان لزوما خودآگاهی نیز خواهد داشت، چراکه بدون خودآگاهی از پس همه فعالیت‌های آدمی برنخواهد آمد.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    4. #94
      نویسنده دوم
      Points: 7,041, Level: 55
      Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
      Overall activity: 60.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      سامان آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2011
      نوشته ها
      222
      جُستارها
      3
      امتیازها
      7,041
      رنک
      55
      Post Thanks / Like
      سپاس
      52
      از ایشان 372 بار در 192 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد نمایش پست ها
      درود،
      در اینجا موضوع تندی محاسبه نیست، پیچیدگی بیشتر سیستم است.
      پیچیدگی با این تعریف که interaction (خورد و بازخورد) درونی سیستم را پیچیدگی آن بدانیم.


      در این تعریف، سنگ هم «هوش» دارد ولی آن اندازه که از نیروی گرانش پیروی کند، یک تک-یاخته نیز هوش دارد به آن اندازه که
      می‌تواند انرژی را از پیرامون خود بگیرد و مصرف کند و تقسیم یاخته‌ای انجام دهد (mitosis). موجودات چند یاخته‌ای‌ اما هوش بیشتری
      نسبت به یک تک-یاخته‌ای خواهند داشت، چرا که می‌توانند داده‌ها را میان خود به اشتراک بگذارند و .. همینگونه می‌رویم بالاتر تا می‌رسیم به جانداران
      بسیار پیشرفته مانند آدمی که از چند تریلیون یاخته ساخته شده‌اند و تنها در مغز آدم نزدیک به 100 میلیارد یاخته نورونی در خورد و بازخورد پیوسته با یکدیگر هستند.

      این خورد و بازخورد را ما می‌توانیم در یکان MIPS شمارش کنیم، از همینرو با داشتن پردازشگر و ترانزیستور
      کافی و نرم‌افزار لازم، ما می‌توانیم یک جاندار زنده را به جای یاخته زیستی، با یاخته الکترونیکی درست کنیم.


      نرم افزار ما همان «ذهن» گفته شده خواهد بود.

      اما برای ساختن این نرم‌افزار ما همچنان چیزی به نام «ذهن» نمی‌نویسیم که برای نمونه رنگ ببیند، نرم‌افزار تنها
      میان یاخته‌های ما یک بستر ارتباطی فراهم می‌کند تا یاخته‌ها بتوانند با یکدیگر خورد و بازخورد داده داشته باشند، با پیچیده‌تر شدن
      سیستم، «ذهنیت» خود به خود آنجا شکل می‌گیرد، همانگونه که شعور و آگاهی از پیچیده‌تر شدن یاخته‌های زیستی شکل می‌گیرد.

      این شیوه تنها راه یاد دادن کارهای پیشرفته مانند «فهم زبان گفتاری و نوشتاری» به ماشین نیز هست: Artificial Neural Networks





      خودآگاهی و پردازش در حقیقت نمی‌توانند از یکدیگر جدا باشند. برای پردازش فعالیت‌‌های پیشرفته‌تر، خودآگاهی بایسته و لازم است.

      این مسئله در هوش ساختگی به نام «اتاق چینی» معروف است:



      Chinese room

      It addresses the question: if a machine can convincingly simulate an intelligent conversation, does it necessarily understand? In the experiment Searle imagines himself in a room, acting as a computer by manually executing a program that convincingly simulates the behavior of a native Chinese speaker. People outside the room slide Chinese characters under the door and Searle, to whom "Chinese writing is just so many meaningless squiggles",[1] is able to create sensible replies, in Chinese, by following the instructions of the program; that is, by moving papers around. The question arises whether Searle can be said to understand Chinese in the same way that, as Searle says:

      According to strong AI, . . . the appropriately programmed computer really is a mind, in the sense that computers given the right programs can be literally said to understand and have other cognitive states.[1]

      مهربد گرامي
      در تعريف، ذهن به اين امور مي پردازد: اندیشه، ادراک، حافظه، احساسات، امیال، تخیل و کلیه فرآیند شناخت ناخودآگاه. آيا كامپيوتر اميال، تخيل و فرآيندهاي شناخت ناخودآگاه دارد؟ آيا كامپيوتر مي انديشد؟ با تعريفي كه از ذهن ارائه شده حتي گفتن اينكه حيوانات ذهن دارند هم كار مشكلي است چه برسد به بي جانها.

    5. #95
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سامان نمایش پست ها
      مهربد گرامي
      در تعريف، ذهن به اين امور مي پردازد: اندیشه، ادراک، حافظه، احساسات، امیال، تخیل و کلیه فرآیند شناخت ناخودآگاه. آيا كامپيوتر اميال، تخيل و فرآيندهاي شناخت ناخودآگاه دارد؟ آيا كامپيوتر مي انديشد؟ با تعريفي كه از ذهن ارائه شده حتي گفتن اينكه حيوانات ذهن دارند هم كار مشكلي است چه برسد به بي جانها.
      درود،
      این تعریف را از کجا آورده‌اید و چرا فکر می‌کنید ذهن با اندیشه، ادراک، حافظه و دیگر مفاهیم نامبرده لزوما سر و کار دارد؟


      همچنین با این تعریف، آیا یک کودک 2 ساله که هیچ حافظه‌ای از دو سالگی خود نخواهد داشت، ذهن هم نخواهد داشت؟
      ویرایش از سوی Mehrbod : 09-02-2011 در ساعت 10:34 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. #96
      نویسنده دوم
      Points: 7,041, Level: 55
      Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
      Overall activity: 60.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      سامان آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2011
      نوشته ها
      222
      جُستارها
      3
      امتیازها
      7,041
      رنک
      55
      Post Thanks / Like
      سپاس
      52
      از ایشان 372 بار در 192 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد نمایش پست ها
      درود،
      این تعریف را از کجا آورده‌اید و چرا فکر می‌کنید ذهن با اندیشه، ادراک، حافظه و دیگر مفاهیم نامبرده لزوما سر و کار دارد؟


      همچنین با این تعریف، آیا یک کودک 2 ساله که هیچ حافظه‌ای از دو سالگی خود نخواهد داشت، ذهن هم نخواهد داشت؟
      http://fa.wikipedia.org/wiki/ذهن
      و
      http://en.wikipedia.org/wiki/Mind
      كودك 2 ساله هم حافظه، احساسات، اميال و كلا نا خودآگاه دارد. بنابراين ميتوان گفت ذهن دارد. شايد با اين حساب بتوان گفت ذهن كودك زماني پديدار ميشود كه چنين مفاهيمي براي وي مفهوم پيدا ميكنند. نكته ي ديگر اين است كه احتمالا سرعت پردازش مغز يك نوزاد ميبايست به اندازه ي فرد 30 ساله باشد. بنابراين سرعت پردازش مغز نميتواند مشخص كننده ي ذهن در موجودات باشد.

    7. #97
      شناس
      Points: 1,235, Level: 19
      Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
      Overall activity: 0%
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      فیلیپ آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2011
      نوشته ها
      59
      جُستارها
      1
      امتیازها
      1,235
      رنک
      19
      Post Thanks / Like
      سپاس
      26
      از ایشان 63 بار در 34 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد نمایش پست ها
      من هم نگفتم برای ابراز موضع شما نیست. گفتمان «اتاق چینی» می‌گوید که اگر یک ماشین بتواند تنها با یک فرآیند mapping ساده (پردازش محض) همه
      جمله‌های زبان چینی را بدون نقص بازگردانی کند، آیا می‌توانیم آنرا خودآگاه بدانیم یا خیر. که این در راستای سخن شما است که خودآگاهی با پردازش تفاوت می‌کند.

      هنگامیکه با نگاه به Strong AI، هوشمندی چیزی بیشتر از داشتن «رفتار هوشمندانه» نیست. اگر یک ماشین بتواند مانند یک آدم سخن
      بگوید و گفتمان کند و کتاب بنویسد، پس خودآگاه و هوشمند نیز خواهد بود، اما دقت کنید که تراز پیچیدگی اینها با یکدیگر زمین تا آسمان فرق می‌کند.


      در نمونه «اتاق چینی» در بهترین حالت اگر ساخت ماشین نامبرده را بدون داشتن خودآگاهی برای «برنامه
      بازگردان» محال ندانیم، با یک سفسته پهلوان‌پنبه روبرو هستیم که هوشمندی را به بازگردانی نوشته ساده کرده است.


      فعالیت‌های زیر به ترتیب پیچیدگی لیست شده‌اند:

      جمع و تفریق و محاسبات چهارگانه
      فهم نوشتاری (character recognition)
      پیدا کردن کوتاه‌ترین مسیر در یک ماتریکس بدون تکرار کردن
      جستجوی داده‌ها و سرچ
      راه رفتن بسیار ساده و ابتدایی
      فهم گفتاری (speech recognition)
      بازگردانی و ترجمه پیشرفته (اتاق چینی)
      فهم دیداری (pattern recognition) پیشرفته
      راه رفتن و مسیریابی پیشرفته
      فهم زبان گفتاری/نوشتاری
      سخن گفتن (آزمون تورینگ)
      کتاب نوشتن
      فلسفه کردن
      ...



      ما شاید تا بازگردانی و ترجمه را بتوانیم با کامپیوتر‌های امروزین تا یک تراز قابل قبولی پیش ببریم، ولی انجام دادن کارهای پس از آن بی‌اندازه پیچیده
      می‌شوند و نیاز به یک سیستم خودآگاه برای انجام دادن آنها خواهد رفت. یک ماشین بدون خودآگاهی نمی‌تواند از خود کتاب داستان بنویسد، چراکه از دید محاسباتی
      و محدودیت‌های فیزیکی، برای ما ممکن نیست که بتوانیم «همه قانون‌ها» را در یک رویکرد mapping ساده (استدلال «اتاق چینی») یک ماشین یاد بدهیم. برای بازگردانی
      شاید چنین رویکردی شُدنی باشد (بهترین نمونه آن Google translator است) ولی فراتر از آن، نیاز به خودآگاهی می‌رود.


      راه استاندارد و درستی که برای هوشمندی ماشین پیشنهاد شده نیز همان آزمون تورینگ است:
      آزمون تورینگ آزمونی برای سنجش میزان هوشمندی ماشین است. آزمون به این صورت انجام می‌گیرد که یک شخص به عنوان قاضی، با یک ماشین و
      یک انسان به گفتگو می‌نشیند، و سعی در تشخیص ماشین از انسان دارد. در صورتی که ماشین بتواند قاضی را به گونه‌ای بفریبد که در قضاوت خود دچار اشتباه شود، توانسته است آزمون را با موفقیت پشت سر بگذارد.

      پس اگر ما ماشینی داشته باشیم که همانند یک انسان بتواند «رفتار» کند، پس همانند انسان لزوما خودآگاهی نیز خواهد داشت، چراکه بدون خودآگاهی از پس همه فعالیت‌های آدمی برنخواهد آمد.
      مدعای «برای انجام رفتار "هوشمندانه" نیاز به خودآگاهی است» دلیل می خواهد.
      درواقع برای انجام X چه نیازی به آگاهی از انجام X وجود دارد؟
      (X = عملی هوشمندانه از هرگونه پیچیدگی)

      اگر عمل هوشمندانه صرفا از یک سری رویداد عِلی و مطلقا منفعل حاصل شود حالا دیگر "آگاهی از این عمل هوشمندانه" را کجای این پروسه، و چگونه قرار خواهید داد؟
      «اتاق چینی» هم هیچ ربطی به "تراز پیچیدگی" عمل مد نظرش ندارد. مثال تنها میخواهد یک اصل را نشان دهد (اینکه وجود یک سری کنش و واکنش نیازی به باخبر بودن از آنها ندارد) که برای هر عمل به اصلاح "هوشمندانه ای" از هر پیچیدگی صادق خواهد بود.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد نمایش پست ها
      کیفیت چیزی بیشتر از همان خورد و بازخورد نیست.
      همانگونه که «خورد و بازخورد» میان مولکول‌های H2O به کیفیت آب می‌انجماد، خورد و بازخورد میان نورون‌های مغزی نیز به qualia می‌انجامد.
      خوب این یک تمثیل مع الفارق واضح است.
      با تحلیل علمی واژگان استفاده شده، میتوان دید که کیفیات (فیزیکی) آب همان خورد و بازخود ماده هستند. (برای نمونه "کیفیت" مایع بودن آب را میتوان با مقدار انرژی جنبشی ملکول های آب و یا فاکتور های فیزیکی دیگر تعریف کرد)
      حالا شما دیدن رنگ قرمز (یک qualia ) را چگونه میتوانید با "خورد و بازخورد" تعریف کنید؟
      مدعای پیشین من این این بودن نه تنها چنین تعریفی کشف نشده بلکه چنین چیزی یک خطای مقولی (Category Mistake) هم خواهد بود.

      "fiat lux"

      اet facta est lux


    8. #98
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سامان نمایش پست ها
      http://fa.wikipedia.org/wiki/ذهن
      و
      http://en.wikipedia.org/wiki/Mind
      كودك 2 ساله هم حافظه، احساسات، اميال و كلا نا خودآگاه دارد. بنابراين ميتوان گفت ذهن دارد. شايد با اين حساب بتوان گفت ذهن كودك زماني پديدار ميشود كه چنين مفاهيمي براي وي مفهوم پيدا ميكنند. نكته ي
      و چنانکه در همان نمونه نیز می‌توان دید، مغز کودک با رُشد کردن و بیشتر کردن یاخته‌های مغزی به پدیدار شدن «ذهن» می‌انجامد، که این دقیقا همان چیزی است که گفتیم!

      به بیان دیگر، اگر مغز یک کودک از یک اندازه‌ای بیشتر رُشد نکند (واپس‌مانده یا همان عقب‌مانده) باشد، هیچگاه خودآگاهی و «ذهن» گفته شده نیز پدیدار نخواهد شد. نمونه زنده آن را هم در کابینه دولت ‌پیدا کنید!

      اما از سوی دیگر، همان «ذهن» شکل گرفته و پدیدار شده نیز، زمانی که فرد 80 ساله می‌شود و آلزایمر می‌گیرد، با از دست
      دادن‌های یاخته‌های مغزی (نورونی) جایگزین‌ناپذیر خود، به آهستگی و تدریج «ذهن» و آگاهی از بودن خود را از دست می‌دهد.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی سامان نمایش پست ها
      ديگر اين است كه احتمالا سرعت پردازش مغز يك نوزاد ميبايست به اندازه ي فرد 30 ساله باشد. بنابراين سرعت پردازش مغز نميتواند مشخص كننده ي ذهن در موجودات باشد.
      تندی پردازش یکی از بایستگی‌ها برای خودآگاهی است و اینکه خیر، مغز یک کودک دو ساله قطعا اندازه یک فرد 30 ساله تند نیست!



      ---------- ارسال جدید اضافه شده در 01:46 PM ---------- ارسال قبلی در 01:45 PM ----------



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      مدعای «برای انجام رفتار "هوشمندانه" نیاز به خودآگاهی است» دلیل می خواهد.
      درواقع برای انجام X چه نیازی به آگاهی از انجام X وجود دارد؟
      (X = عملی هوشمندانه از هرگونه پیچیدگی)
      از آنجاییکه به صورت فیزیکی، برای هیچ کامپیوتر یا جاندار زنده‌ای در جهان این امکان وجود
      ندارد که با mapping بتواند کارهایی که نیاز به یک تراز ویژه‌ای از هوشمندی دارند را انجام دهد.


      برای درک ساده‌تر، هر آدمی با یادگیری قانون‌های شطرنج می‌تواند آغاز به بازی کند، ولی هیچ آدم و یا ماشینی نمی‌تواند همه حرکت‌های شُدنی در شطرنج را در برنامه
      خود داشته باشد. چرایی آن به این بازمی‌گردد که شُمار حرکت‌های ممکن و شُدنی در شطرنح عددی نزدیک به یا 43^10 (http://en.wikipedia.org/wiki/Shannon_number) می‌باشد.

      کنار آن بیافزایید که شمار تکه‌های (particles) سازنده جهان ما نزدیک به 100^10 تخمین زده است.

      به بیان دیگر، شما نمی‌توانید هیچ ماشین با RAM و یا آدم و مغزی داشته باشید که همه این داده‌ها در آن جا بگیرد.

      پس نمی‌توان برای یک بازی ساده مانند شطرنج هم برنامه‌ای نوشت که از روی حافظه (mapping) بازی کند.


      «خودآگاهی» اما در اینجا ابزاری است که به سیستم اجازه می‌دهد با بکارگیری هوشمندانه منابع (resource)
      ذهنی/مغزی، بتواند تنها یک یا دو حرکت فراتر (و یا در بازی‌کن‌های پیشرفته شطرنج، تا 10 حرکت و بیشتر پیش رو را) ببیند.


      در این جایگاه، خودآگاهی بمانند فانوسی است که در شب (جهان ناشناخته) تنها به ما اجازه می‌دهد
      دو گام فراتر از خودمان را ببینیم؛ که البته دیدن همان دو گام برای رسیدن به هر نقطه‌ای کافی خواهد بود.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      «اتاق چینی» هم هیچ ربطی به "تراز پیچیدگی" عمل مد نظرش ندارد. مثال تنها میخواهد یک اصل را نشان دهد (اینکه وجود یک سری کنش و واکنش نیازی به باخبر بودن از آنها ندارد) که برای هر عمل به اصلاح "هوشمندانه ای" از هر پیچیدگی صادق خواهد بود.
      چنانکه گفتیم، نمونه «اتاق چینی» در بهترین حالت (که اگر شُدنی باشد، به نمونه شطرنج بالا
      نگاه کنید) چیزی را اثبات نمی‌کند جز آنکه بازگردانی و ترجمه از چینی پیچیدگی چندانی ندارد.


      به بیان دیگر، نمی‌توان از روی محدودیت‌های «فیزیکی»، ماشینی نوشت که با داشتن همه گفتگوها در حافظه خود،
      بتواند با شما درباره هر چیزی گفتگو کند، ولی شاید بتوان ماشینی نوشت که بتواند همه جمله‌های دو زبان را به یکدیگر بازگردانی کند.

      نوشتن ماشینی که گفتگو کند تنها زمانی شُدنی است که آن ماشین بتواند «فکر» کرده و بتواند پس از هر جمله مقابل، با فکر کردن جمله خود را در دنباله بگوید.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      خوب این یک تمثیل مع الفارق واضح است.
      با تحلیل علمی واژگان استفاده شده، میتوان دید که کیفیات (فیزیکی) آب همان خورد و بازخود ماده هستند. (برای نمونه "کیفیت" مایع بودن آب را میتوان با مقدار انرژی جنبشی ملکول های آب و یا فاکتور های فیزیکی دیگر تعریف کرد)
      حالا شما دیدن رنگ قرمز (یک qualia ) را چگونه میتوانید با "خورد و بازخورد" تعریف کنید؟
      • زد و بازخورد میان مولکول‌های H2O = آب
      • زد و بازخورد میان یاخته‌های مغزی = qualia


      شما چگونه می‌تواند کیفیت آب را از روی زد و بازخورد H2O تعریف کنید، همانگونه هم qualia را از زد و بازخورد Neuron تعریف کنید.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      مدعای پیشین من این این بودن نه تنها چنین تعریفی کشف نشده بلکه چنین چیزی یک خطای مقولی (Category Mistake) هم خواهد بود.
      چنین تعریفی دیر زمانی است که کشف شده و می‌تواند مانند همین گفته‌ شما:

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ
      (برای نمونه "کیفیت" مایع بودن آب را میتوان با مقدار انرژی جنبشی ملکول های آب و یا فاکتور های فیزیکی دیگر تعریف کرد)
      کیفیت ذهنی آدم را نیز با اندازه انرژی آزاد شده و دیگر فاکتور‌های فیزیکی میان یاخته‌های مغزی به کمک دستگاه‌هایی مانند Electroencephalography (EEG):



      Electroencephalography (EEG) is the recording of electrical activity along
      the scalp. EEG measures voltage fluctuations resulting from ionic current
      flows within the neurons of the brain.

      و یا Functional magnetic resonance imaging (fMRI) می‌توان اندازه گیری نمود.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ
      اگر عمل هوشمندانه صرفا از یک سری رویداد عِلی و مطلقا منفعل حاصل شود حالا دیگر "آگاهی از این عمل هوشمندانه" را کجای این پروسه، و چگونه قرار خواهید داد؟
      تعریف «خودآگاهی» می‌شود:
      • موجودی که از هستی خود آگاه باشد.


      همانگونه که موجود می‌تواند از هستی و بودن «خورشید» آگاه باشد، می‌تواند از هستی «خویش» نیز آگاه باشد و این همه بحث خودآگاهی است.

      تعریف «آگاهی»:
      • داشتن دانش (حافظه، الگو) از یک چیز


      پس یک ماشین لباس‌شویی هم یک آگاهی پایه‌ای در برنامه خود از اینکه چگونه لباس بشوید دارد و چیزی ماوراالطبیعه و خارق‌العاده در این «آگاهی» نهفته نیست.




      اکنون اینکه دیگر این آگاهی به قول شما اصیل و راستین است و از روح! می‌آید و یا
      صرفا «علی و مطلقا منفعل» است به گفتمان «اراده آزاد» می‌رسد و فراتر از فرهشت این جُستار است.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    9. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (09-03-2011)

    10. #99
      شناس
      Points: 4,179, Level: 41
      Level completed: 15%, Points required for next Level: 171
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      asmani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      45
      جُستارها
      3
      امتیازها
      4,179
      رنک
      41
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 61 بار در 31 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      تعریف:
      «انتخاب» هنگامیست که شخص کاری انجام داده (یا یک حالت ذهنی دارد) اما -- در همان شرایط -- میتوانسته آن کار را انجام ندهد (یا آن حالت ذهنی را نداشته باشد)
      برای تمامی حالات ذهنی/کارهای ما صادق خواهد بود و واضحا نتایج نامعقولی خواهد داشت. برای نمونه، دیدن و درد هم حالات ذهنی میباشند که می توانند وجود نداشته باشند، اما این پدیدها هیچ گاه «انتخاب» تلقی نمی شوند.
      به نظر من، فعل 'توانستن' به طور ضمنی بر آگاهانه بودن این کارها یا حالات ذهنی دلالت دارد. می توان شرط آگاهانه بودن را برای حالات ذهنی اضافه کرد، اما از آنجا که ما تنها در مورد دسته خاصی از انتخابها بحث می کنیم، به نظرم این کار ضروری نمی آید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      «مدلل» صفت «انتخاب» بود و به همین خاطر میبایست همراه واژه ی «انتخاب» حذف می شد .
      و اما اشکال توجیه شما (اینکه تفکر عاری از اراده میتواند اساس خردمندانگی باشد) را میتوان از دو زاویه مطرح کرد.
      1. اگر تفکر دیترمنیستی باشد، آنگاه باور شما به p صرفا به این خاطر است که شما امکان باور به P¬ را نداشته اید. درواقع شما به ناچار به p باور دارید. و این قضیه به وضوح نمی تواند اساسی برای خردمندانگی باشد.
      2. اگر ویژگی "انتخاب" از پروسه ی تفکر سلب شود، آنگاه آنچه باقی می ماند تنها یک «آگاهی مطلقا passive (واژه ی همسان فارسی: واکنشپذیر؟)» است. درواقع در این حالت شما چیز بیشتری از تماشاچی یک سری واکنش فیزیکی (که حالا به طریقی به صورت باور و گزاره برای شما پدیدار شده اند) نخواهید بود. و همانطور که در پست پیشین گفتیم، صرف داشتن و آگاه بودن از یک سری گزاره، نمی تواند تعریفی برای خردمندانگی باشد.
      پرسش در اینجاست که آیا قوانین مشخص و دقیقی برای تشخیص 'مدلل' بودن انتخاب گزاره ها وجود دارد؟ اگر بله، آیا نمی توان آنها را بر روی یک کامپیوتر برنامه نویسی کرد؟
      به نظر من، گره بحث من و شما در اینست که مشترکات ما دقیقاً روشن نیست. مثلاً در حالت ایده آل، اگر ما در ابتدای بحث، یک سیستم فرمال را بطور مشترک پذیرفته بودیم و استدلال را تنها در چارچوب اصول موضوعه و قواعد استنتاج این سیستم معتبر می دانستیم، آنگاه استدلال های شخص خردمند نیز تنها در این چارچوب برای ما معتبر می بود و در این مورد، یعنی تشخیص اینکه آیا گزاره "انسان دارای آزاد است" یک قضیه است یا خیر، اراده آزاد کمکی به این شخص نمی کرد. در چنین حالتی، اینجانب به میان آوردن مفهوم خردمندی را یک واسطه زائد می دانستم.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی فیلیپ نمایش پست ها
      اگر اراده ی آزاد وجود نداشته باشد، آنگاه خردمندانگی ممکن نیست (در بیانی دیگر: اراده ی آزاد از جنبه های واجب خردمندانگی است؛ چنانچه در بالا توضیح داده شد)
      اگر خردمندانگی ممکن باشد، آنگاه ارده ی آزاد لزوما وجود دارد.

      گزاره ی اول که در بالا ثابت شده و باقی نیز از نفی تالیش می آید.
      فرض کنید k عددی صحیح است:

      اگر k زوج باشد، آنگاه فرد بودنِ k ممکن نیست.
      اگر فرد بودنِ k ممکن باشد، آنگاه k فرد است.

      نتیجه استدلال بالا به طور واضح نادرست است، همانطور که نتیجه استدلال شما نادرست است؛ اگر هر دو گزینه وجود یا نبود اراده آزاد، ممکن باشد، آنگاه مقدم درست، اما تالی نادرست است.

      اما به نظر شما ایراد استدلال در کجاست؟



      ویرایش از سوی asmani : 09-03-2011 در ساعت 05:46 PM

    11. یک کاربر برای این پست سودمند از asmani گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      فیلیپ (09-05-2011)

    12. #100
      نویسنده دوم
      Points: 7,041, Level: 55
      Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
      Overall activity: 60.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      سامان آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2011
      نوشته ها
      222
      جُستارها
      3
      امتیازها
      7,041
      رنک
      55
      Post Thanks / Like
      سپاس
      52
      از ایشان 372 بار در 192 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد نمایش پست ها
      و چنانکه در همان نمونه نیز می‌توان دید، مغز کودک با رُشد کردن و بیشتر کردن یاخته‌های مغزی به پدیدار شدن «ذهن» می‌انجامد، که این دقیقا همان چیزی است که گفتیم!

      به بیان دیگر، اگر مغز یک کودک از یک اندازه‌ای بیشتر رُشد نکند (واپس‌مانده یا همان عقب‌مانده) باشد، هیچگاه خودآگاهی و «ذهن» گفته شده نیز پدیدار نخواهد شد. نمونه زنده آن را هم در کابینه دولت ‌پیدا کنید!

      اما از سوی دیگر، همان «ذهن» شکل گرفته و پدیدار شده نیز، زمانی که فرد 80 ساله می‌شود و آلزایمر می‌گیرد، با از دست
      دادن‌های یاخته‌های مغزی (نورونی) جایگزین‌ناپذیر خود، به آهستگی و تدریج «ذهن» و آگاهی از بودن خود را از دست می‌دهد.
      خوب اين چيزي است كه از ابتدا هم مد نظر من بود. بحث جديد از آنجا شكل گرفت كه شما فرموديد كامپيوتر ذهن دارد. منتها الان فكر ميكنم با تعريفي كه از ذهن ارائه شده ميتوان گفت:
      ذهن مختص انسان (و با اندكي تخفيف حيوانات) است.
      در اينكه ذهن مادي است هم فعلا با شما موافقم.





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مهربد نمایش پست ها
      تندی پردازش یکی از بایستگی‌ها برای خودآگاهی است و اینکه خیر، مغز یک کودک دو ساله قطعا اندازه یک فرد 30 ساله تند نیست!

      اين هم درست است ولي سرعت پردازش معيار وجود ذهن نيست.
      يعني به نظر شما يك كودك 2 ساله ديرتر از يك فرد 30 ساله احساس دوست داشتن مادرش را ميكند و او را ميبوسد؟
      ویرایش از سوی سامان : 09-03-2011 در ساعت 08:24 PM

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. چنگیز خان و قوم مغول
      از سوی atila در تالار چهره‌ها
      پاسخ: 8
      واپسین پیک: 04-04-2014, 10:18 AM
    2. احکام شگفت‌انگیز اسلامی
      از سوی Dariush در تالار دین
      پاسخ: 30
      واپسین پیک: 06-07-2013, 06:05 PM
    3. زمین لرزه تبریز و آذربایجان
      از سوی Mehrbod در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 13
      واپسین پیک: 10-07-2012, 07:57 PM
    4. همه چیز درمورد طهران قدیم!
      از سوی philsof در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 1
      واپسین پیک: 10-30-2010, 10:02 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •