• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 182

    جُستار: بازی : نقد

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      سپاس بابت پاسخ مفصل شما.

      امیر عزیز، من تمام جستار را نخوانده‌ام و البته نمی‌توان آنچه در ادامه می‌اید را مطلقا مربوط و وابسته به تمامِ آنچه در آنجا گفته می‌شود دانست. تصویری که از قامت مردی در اندازه‌ی توصیفاتِ شما از مردانِ بازیگر ساخته می‌شود، جسارتا آنچنان رقت‌انگیز و تاسف‌بار است که مایه‌ی شگفتی من است خواندن ِ این نوشته‌ها از سوی شما. و این نه به تنهایی از انتقادِ سنتی فعالین حقوق مردان، مبنی بر زن‌محور بودنِ این «بازی» برآمده که از جنبه‌های متعددی‌ست. مردی در نهایت خفت که خود را تماما در چهارچوبهایی انتزاعی از چیزی که باید در معیارهای زنانه تعریف شوند، قربانی و اخته می‌کند، هیچ مقیاسی از احترام را در من حداقل نمی‌تواند برانگیزد. برای من جای شگفتی‌ست که مردی در این سطح از نبودِ اصالتِ شخصیت، مردی که در عین آتیست بودن خویش را زیر علمِ حسین می‌افکند، مردی که دکترا نمی‌گیرد تنها به این خاطر که می‌تواند مایه‌ی از دست رفتنِ موقعیتِ او در مواجهه با یک کسِ خیس باشد، مردی که هنرش را به عیب و عیب‌اش را به هنر مبدل می‌کند، مردی که انگیزه‌اش از دانش‌اندوزی، چیزی جز پز دادن نزدِ دخترکانِ ترکُسَک نیست و اگر خویش را در موضعی یا جایگاهی می‌نهد نخستین اولویت‌اش فاصله‌اش به کس‌های جنبان است، ازچه چیز دوست داشته شدنِ شخصیتِ کذایی‌اش توسط زنان می‌تواند لذت ببرد؟ چنین آدمی چند احساس را تواما در من بر می‌انگیزاند که نخستینِ انها حس ترحم و دلسوزی‌ست که دلیل‌اش احتمالا عیان است؛ حس دیگر که از جنبه‌ای دگر از نادرستی این سیستم ناشی می شود، حسرت است. حسرت از اینکه کسی عامدانه خویش را از مفید بودن و تاثیرگذار بودن به ورطه‌ی مشابهتِ هرچه بیشتر به اراذل‌پیشگی می‌افکند.


      دلدادگی به همین بازی شترنگ‌گون، نیز خود نیاز به یک آسیب‌شناسی دارد. جایی که به اذعانِ خود اساتید زن‌باز، میانِ زنی که به شما نه می‌گوید تا دلبرکِ بعدی کمتر از 5 دقیقه و 50 متر و یک نفس عمیق برای تجدید قوا بیشتر فاصله نیست، ما خویش را در مغاکِ یک رقابتِ جنسیِ غیرانسانیِ همه‌جا حاضر می‌یابیم که دیگر نه برای حفاظت از «ژن» و «کروموزوم» که برای لذت بردن از پیروزی بر یک«بتا»ی مفلوک یا «آلفا»ی رزل در یک بازی شبه ذهنی بر رقیبانِ جنسی‌ست و این چیزی نیست جز بازگشت به عصر جنگل و رهایی از چنگالِ تمدنِ انسانی(!)؛ همه‌ی آنان که ما را در مقدمه‌ی افسانه‌‌نامه‌ی خویش چنین موعظه می‌کنند :" شما در هر سطحی از معیارهای زیبایی و جایگا‌‌‌ه‌های اجتماعی که باشید، در بدترین حالت به ازای هر هفته، یک کس را خواهید داشت" هیچ معلوم نیست که چرا از صفحه‌ی بعد کتاب می‌کوشند به ما همچون کماندو تعلیم دهند که برای دستیابی و نگهداری کُسی که در نزدیکی ماست از هر چه که داریم بگذریم. در این مقام، از من اگر می‌پرسید، زن‌پرستی و فمنیسم و «بازی» دو روی یک سکه‌اند که قیاس از نگاهِ من اولی باز شریف‌تر است چرا که اگر قرار بود در سازوکار قدیمی مهریه بدهیم و فیزیکمان را در بند کنیم، روح و صداقت و شرافت خویش کمترین چیزهایی هستند که در این بازی می‌توانیم رویشان قمار کینم. این همه سرمایه‌گزاری برای یک کُس که مقادیر زیادی از نمونه‌هایش دور و برمان ریخته‌؟ این یک بازی نیست، یک سوداگری‌ست. یک خودفروشی‌ست. خودفروشی‌ای که در آن اگرچه می‌دانیم «بتا»ی مفلوک نه از کاستی ذاتی یا ظاهری خویش، که از نادرستی این مکانیسم است که رنج می‌برد، اما همچنان آنچه مایه‌ی سرزنش است، نه علتِ راستینِ این نادرستی، که رفتارِ «خاک‌برسروارِ» اوست؛ آنچنانکه جنبه‌هایی از این سرزنش و تمسخر را در نوشته‌های شما می‌بینیم و آنجا که کسی چون شما که به خوبی منشا حقیقی نادرستی را می‌شناسد اینچنین می‌کند، چه انتظاری خواهد بود از آلفاپرستانی که آمپرِ هایپرگامی‌شان به سقف چسبیده و ... ؟


      تمامِ اینها مشخصا به این بازمی‌گردد که ناهنجاری‌ اجتماعی‌ای سرطان‌گون که هر روز شاخه‌هایش بیشتر گسترش می‌یابد است این بازی کذایی که در کمترین آسیب‌اش شایستگی ِ فردی-اجتماعی نیمی از جامعه با عیار موفقیت‌اش در رابطه با زنان نز لحاظِ کیفیت و کمیت سنجیده می‌شود که مردی همچون کانت را به جایگاهِ مفلوکی قابلِ ترحم و رقت‌انگیز و کسی چون سیمون جونز را به جایگاهِ خدایگان پرستیدنی برساند؛ در آنسو زنان اما همچنان به «بازی»ِ گلادیتورهای درونِ آرنا می‌نگرند و «قلقلک» می‌شوند!


      من در زندگیِ شخصی خویش، آنقدر که نمی‌توانم تمامِ آن را به پای شانس بگذارم، هرگز دچارِ قحطی سکس و عشق زنان نشده‌ام و این در حالی‌ست که هرگز خویش را انکار نکرده و سرِ روحِ قربانیِ شده‌ی خویش را به پای دلبرکی پری‌رو نیانداخته‌ام؛ با اینحال مطمئن هستم اگر روزی قرار باشد چنان در تمنای سکس بسوزم که نتوانم لختی از اندیشه‌اش در آیم، حلقه کردنِ دستم دورِ کیرم را هزار بار به هر آنچه که در میدانِ بازی قرار است با آن روبرو شوم ترجیح می‌دهم یا خفتن با جنده‌ای خیابانی را...

      این بخشی از انتقادِ من به این سازوکار است که البته بخشِ اعظمِ آن همچنان باقی‌ست. فعلا همینقدر را توانستم در این مجالِ اندک بنویسم. با این امید که لحنِ تندِ انتقاد من جنبه‌ی شخصی نگیرد..
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. 7 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (02-13-2014),kourosh_bikhoda (02-13-2014),Nevermore (02-13-2014),Ouroboros (02-13-2014),sonixax (02-12-2014),undead_knight (02-12-2014),مزدك بامداد (02-13-2014)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      داریوش بخشی از انتقاد شما وارد است اما مقادیر انبوهی از خودفریبی و والامنشی و تلاش برای یافتن چیزی فراتر از امر مبتذل در میانه‌ی ابتذال مطلق در نوشته‌ی شما یافت می‌شود. این درست است که آلفامحوری بازگشت به عصر ماقبل تمدن است و اگر در مقیاسی عمومی رخ بدهد، جامعه چیزی خواهد شد در حد همان ِ سیاه‌پوستان آمریکایی، که زن با استقلال کامل از دسترنج مرد بتا از طریق دولتی که خرج او و بچه‌های حرام‌زاده‌ی(آلفازاده؟) او را می‌دهد کاملا او را دور انداخته و به آلفاپرستی مطلق گرویده، و جامعه‌ی ایشان نیز بدل به جنگلی خشن و فقیر و عقب‌مانده شده. ما هم از آغاز گفته‌ایم و پذیرفته‌ایم که بازی رویکردی برای حل مشکلات اجتماعی برآمده از ساز و کار جنسی/جنسیتی نیست.

      اینهم درست است که بازی مبتذل است، اما از تمام انواع دیگر روشهای موجود برای رسیدن به عشق/سکس ابتذال کمتری دارد. علاقه‌ی مرد بتا به امر والا و تلاش برای پرهیز از امر مبتذل هم یکی دیگر از ویژگی بازشناسی اوست، و نشان می‌دهد که چقدر با واقعیات پیرامون خود در قطع ارتباط به سر می‌برد. ما معیار عینی که هیچ، سنجه‌ی حتی قابل تعریف برای ابتذال و والابودگی نداریم و نوع برخورد شما با امور به چنین کیفیاتی معنا می‌دهند. هیچ چیز برای مرد بتا ناگوارتر از این نیست که بازی درباره‌ی ابتذال خود صادق است، نه، این زیادی نزدیک شدن به امر واقع است، حوزه‌ی نمادین شناخت ما از عینیت را به چالش می‌کشد، غذا خوردن با دست خالی‌ست به جای قاشق‌چنگال، یک جایی باید برای «وانمود» کردن هم باقی گذاشت!

      ما باید بتوانیم وانمود بکنیم فلسفه‌خوانی و اخلاق‌مداری و حقیقت‌یابی و بلاغت و ثروت‌اندوزی و سلحشوری و پهلوانی و رفاقت و ... همگی چیزهایی بجز استراتژی غیرمستقیم جنسی برای اثبات کارآمدی مرد هستند و به خودی‌خود معنایی دارند..! واقعیت تلخ و دردناک زندگی اینست که همه‌ی آن پیشه‌ها و دستاوردهای به خیال شما والا هم برای اخذ تائید زنان و اثبات ارزشمندی شما به او اتخاذ شده‌اند، و به خودی خود فاقد هرگونه ارزشی هستند، پذیرش شما هم چیزی را تغییر نمی‌دهد. چندی پیش به مطالعه‌ای علمی برخوردم به روی ترجیح زنان زیبا از سوی مردان به ثروت تمرکز کرده بود. پول، دانش، هوش، شخصیت، موقعیت اجتماعی، خردمندی و فرزانگی و .... همه در گرو تائید زن است و به خودی‌خود هیچکس را، دستکم تا زمانی که زنده هستید به زندگی و احوال و ... شما علاقمند نمی‌کند. گمان می‌کنید چرا بیشتر آلفاهای طبیعی بازنده‌های اجتماعی و ابلهان تمام عیار هستند؟ زیرا برای مقبولیت نزد جنس مخالف نیاز به کار ثانویه‌ای نداشته‌اند.

      An ERP study on decisions between attractive female... [PLoS One. 2012] - PubMed - NCBI

      To investigate the neural processes of decision-makings between attractive females and money, we recorded 18 male participants' brain event-related potentials (ERPs) when they performed a novel task of deciding between viewing an attractive female's fuzzy picture in clear and gaining a certain amount of money. Two types of attractive females were included: sexy females and beautiful females. Several new electrophysiological discoveries were obtained as following. First, the beautiful females vs. money task (task B) elicited a larger positive ERP deflection (P2) than the sexy females vs. money task (task S) between 290 and 340 ms, and this probably related to the perception matching process between a visual input and an internal representation or expectation. Second, task S evoked greater negative ERP waves (N2) than task B during the time window of 340-390 ms, and this might relate to response conflict and cognitive monitoring for impulsive tendency. Third, the ERP positivity in task S was larger than task B in the time interval of 550-1000 ms, reflecting that sexy female images may have higher decision value for males than beautiful female images. Fourth, compared with choosing to gain money, choosing to view an attractive female evoked a larger late positive component (LPC) during the same time window, possibly because attractive females are more direct and evolutionarily earlier rewards for males than money amounts.
      سرزنش و تحقیر موجود در لحن منهم برای ایجاد اشتیاق به تغییر و دریافتن موقعیت پست و ناکارآمد مرد بتا در بازار جنسی‌/جنسیتی‌ست، اگرنه ما با مردان بتا هیچ مشکلی نداریم و خودمان هم روزی یکی از ایشان بوده‌ایم! با اینهمه شما نیاز به کسی دارید که فرش اوهام والامنشی و دروغ‌های زیبا و خودفریبی‌هایی که سالها با آنها زندگی کرده‌اید را از زیر پایتان بکشد و آنچه در عمیق‌ترین حفره‌های خودآگاهی پنهان کرده‌اید و می‌دانید را، با صدای بلند و چهره به چهره برایتان تکرار بکند. زن و مرد هم ندارد، اینجا من دو سه مورد دروغهای زیبای مورد پسند زنان را نیز رسوا کردم و وقتی گفتم «زن بالای سی و پنج سال مرده‌ی متحرک است» به گوش زنان همانقدر گران آمد که «دکترای شما یکصدم دور بازویتان برای جلب زنان زیبا موثر نیست» به گوش و جان شما سنگین آمده. پس ما اینجا هر دو طرف را به یک چوب رانده‌ام اما شما از هرگونه تلاش برای تقصیریابی در مردان بیزار شده‌اید و آنچه پیش چشمانتان رخ می‌دهد را نادیده می‌گیرید.

      قربانی سیستم بودن هم نه چزی از فلاکت مرد بتا می‌کاهد، نه بازشناسی آن از سوی ما کمکی به او می‌کند(زنان یک کلمه از مشکلات شما را هم نمی‌خواهند بشنوند)و نه اینجا مسابقه‌ی چه کسی از چه کسی قربانی‌تر است برگذار می‌کنیم. شما یک بار بیشتر زندگی نمی‌کنید، و یا با موقعیت خود کنار می‌آیید و جایگاه خود را می‌پذیرید و برای تغییر آن اقدام متناسب می‌کنید، یا می‌خزید به لانه‌ی بی‌ربطی.

      این لاین «من هیچوقت با زنها مشکلی نداشتم» را طی دو روز اخیر سه بار من در این انجمن شنیده‌ام، دلیل بی‌مشکلی شما این بوده که به «لیگ» خود قانع بوده‌اید، منهم اگر بخواهم «دوست‌دختر» ۶ و ۷ بگیرم و در سال دو دختر متوسط الحال به رخت‌خواب بکشم نه به بازی نیازی دارم و نه نیازی بوده خودم را تغییر بدهم و «گدایی کس» بکنم و ... ولی خب هیچوقت به کس معمولی یا کس تکراری راضی نبوده‌ام و طبیعی‌ست که برای حتی رد شدن از کنار زیباترین ِ زنان، آن ده درصد بالای جمعیت ایشان، به بازی، آنهم در بهترین و برجسته‌ترین شکل ممکن آن نیاز هست. خلاصه مشکل نداشتن شما نشانه‌ی «بازنده» بودن من نیست، نشانه‌ی قناعت شماست. اگرنه مردی که تلاش کرده از پله‌ی هفتم زیبایی زنانه به پله‌ی هشتم صعود بکند می‌داند که حتی با ارزش عمومی بالا «سالها» تجربه لازم است تا برای این لعبتکان دلربا در اوج زیبایی‌شان مرئی بشوید، و «خود» شما برای آنها کوچکترین جذابیتی ندارد و نخواهد داشت، متاسفم!

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      تمامِ اینها مشخصا به این بازمی‌گردد که ناهنجاری‌ اجتماعی‌ای سرطان‌گون که هر روز شاخه‌هایش بیشتر گسترش می‌یابد است این بازی کذایی که در کمترین آسیب‌اش شایستگی ِ فردی-اجتماعی نیمی از جامعه با عیار موفقیت‌اش در رابطه با زنان نز لحاظِ کیفیت و کمیت سنجیده می‌شود که مردی همچون کانت را به جایگاهِ مفلوکی قابلِ ترحم و رقت‌انگیز و کسی چون سیمون جونز را به جایگاهِ خدایگان پرستیدنی برساند؛ در آنسو زنان اما همچنان به «بازی»ِ گلادیتورهای درونِ آرنا می‌نگرند و «قلقلک» می‌شوند!
      این تکرار هذیان پیشین من است که «بازی زن‌محور است»، همه چیز زن‌محور است، هر نوعی از استراتژی جنسی نیازمند تسلیم قوانین زن شدن است، بازی در میان تمام آنهای دیگر، با کمترین میزان متصور هزینه بیشتر میزان متصور نفع را باز می‌گرداند، و از همه‌ی گزینه‌های دیگر بجز رفتن به راه خود کمتر «زن‌محور» است. زن‌محوری هم در ذات خود شر مطلق و متجسد که نیست، زمانی ایراد پیدا می‌کند که نفع متقابل برای مرد از معادله حذف می‌شود.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      این همه سرمایه‌گزاری برای یک کُس که مقادیر زیادی از نمونه‌هایش دور و برمان ریخته‌؟
      کدام همه سرمایه‌گذاری؟ پیشنهاد ما پرهیز از سرمایه‌گذاری بوده و هست، اینکه شما نقش کاذب ِ تحمیلی مرد بتای فراهم‌آورنده‌ی حرف‌گوش‌کن ِ رمانیتک را چنان پذیرفته‌اید که به نظرتان پرهیز از نمایش آن «اینهمه هزینه» می‌آید به این معنا نیست که ما واقعا داریم هزینه‌ی زیادی پرداخت می‌کنیم. در قیاس با مردی که عشق و روح و روان خود را در اختیار یک زن می‌گذارد و هنوز اقساط شب عروسی‌شان تمام نشده طلاق داده می‌شود ما چه هزینه‌ای کرده‌ایم؟ در برابر بتایی که با تسلیم کردن مردانگی خود برای تماشای دیگر زنان خود را در حضور دوست‌دخترش تحقیر می‌کند(رمنس)، ما چه هزینه‌ای کرده‌ایم؟ و .... هزینه‌ی ما از همه کمتر است، و نتایج ما از هم بیشتر. سرمایه‌گذاری ما به چشم شما گران می‌آید چون نقش خود را چنان پذیرفته‌اید که بیرون رفتن از آن برایتان غیرممکن و غیرمطلوب و ... به نظر می‌رسد. برای ما که این بیرون نشسته‌ایم هر ریال صد برابر بازگشت سرمایه داشته.
      Russell and MEHDI like this.
      زنده باد زندگی!

    4. 2 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (02-16-2014),sonixax (02-13-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. دانش ژنتیک، شبیه‌سازی، آینده و اخلاقیات
      از سوی Anarchy در تالار دانش و فندآوری
      پاسخ: 17
      واپسین پیک: 10-09-2012, 10:54 PM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •