
نوشته اصلی از سوی
Russell
چه ایرادی به این هست؟
خدا:اگر بخاطر محمد نبود (میدانستم جهان بدون محمد است)، جهان (و محمد) را نمیآفریدم.
سخن من این است که ابتدا ساختار و بیان درست گزارهیِ شرطی را (معنی و برداشت درست و مورد توافق را) مشخص باید کرد، سپس دربارهیِ ملزومات اندیشیدن خدا و خلقت و اندیشه و متافیزیک و... سخن بگوییم.
روشن نمودیم, باید پرسید خود این «دانش (دانستن)» از کجا میاید؟ اگر از آفریدگار,
میاید:
پس چگونه آفریدگار دربارهیِ دانشی که اگر نمیداشت, ولی خود آفریده سخن میگوید؟
نمیاید:
پس از کجا میاید؟ (نکند یک آفریدگار دیگر؟)
همچنین با واژهها بازی نکنید, اینجا شما "بودن" را کرده بودید "به خاطر" و "دانستن":
حضرت محمد (ص)، که مسلمانان مذهبی معتقدند به اینکه: اگر ایشان
نبود خداوند کائنات را خلق نمیکرد،
خلق کردن = آفریدن
ایده = یک چیز
کائنات = هر آن چه که هست