• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 238

    جُستار: رهایی از اسارت (یک)

    Hybrid View

    1. #1
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بعد این مسئلهء «توان»/«عملی بودن» تازه روی خود استدلالها/اسناد و میزان باورپذیری اونها هم تاثیر میذاره.
      چون استدلالها که خودتون هم قبول کردید اعتبار مطلق ندارن.
      خب بعد اگر ببینی استدلال میگه که خدا وجود داره و گفته باید فلان طور باشید فلان کار رو بکنید، ولی در عمل توان انجام اون رو در خودت نمیبینی، هزاربار تلاش میکنی و شکست میخوره، از هر روشی که بنظرت میرسه زورت رو میزنی، دست آخر تقریبا به یقین میرسی که تلاش برای انجام اون کار برات بیهوده است و داری وقت و انرژی خودت رو تلف میکنی، میای با کوشا بحث میکنی از علمای دینی میپرسی، اونا بهت میگن نه این حرفا نیست حتما میتونی و حتما باید انجامش بدی، میگن خدا گفته حکم داده استثناء و قید و شرط هم نذاشته پس حتما انسان میتونه و باید تلاش کنه حتی بینهایت و تا آخر عمرش، و کلی دستورالعمل دیگه تحویلت میدن که برای اجرا و تست اونا دوباره باید مدتها وقت و انرژی صرف کنی و بارها شکست بخوری، و میبینی که عملا تعداد این دستور العمل ها به شکلهای و رنگهای مختلف میتونه بینهایت باشه و تا آخر عمرت رو مصرف کنه، خب... اینجاست که کم کم از این همه حرف زور و تحمیل غیرمنطقی و اینکه کسی حرفت رو باور/قبول نمیکنه عصبانی میشی و احساس ظلم و بی منطقی و فریب و دروغ میکنی، و کم کم حتی اون استدلال و اسناد و باورهای پایه، یعنی اینکه چنان خدایی هست و اون بوده که این حرف رو زده و این حکم رو داده، در نظرت کم رنگ تر و کم رنگ تر میشه و بهش اساسا شک میکنی، چون بین واقعیتی که خودت بصورت مستقیم دریافتی، تجربه کردی، احساس کردی، دیدی، وجدان کردی، و احکام و ادعاهای اون خدا و پیروانش تناقض مشاهده میکنی. این وقتی هست که تجربه پایهء برهان و علم رو هم تحلیل میبره. و اینکه میگن تجربه برتر از علم است، میفهمی که یعنی چی!

    2. #2
      سخنور یکم
      Points: 5,769, Level: 49
      Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      کوشا آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2013
      نوشته ها
      742
      جُستارها
      7
      امتیازها
      5,769
      رنک
      49
      Post Thanks / Like
      سپاس
      10
      از ایشان 202 بار در 171 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      8 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی folaani نمایش پست ها
      اینجاست که کم کم از این همه حرف زور و تحمیل غیرمنطقی و اینکه کسی حرفت رو باور/قبول نمیکنه عصبانی میشی و احساس ظلم و بی منطقی و فریب و دروغ میکنی، و کم کم حتی اون استدلال و اسناد و باورهای پایه، یعنی اینکه چنان خدایی هست و اون بوده که این حرف رو زده و این حکم رو داده، در نظرت کم رنگ تر و کم رنگ تر میشه و بهش اساسا شک میکنی، چون بین واقعیتی که خودت بصورت مستقیم دریافتی، تجربه کردی، احساس کردی، دیدی، وجدان کردی، و احکام و ادعاهای اون خدا و پیروانش تناقض مشاهده میکنی. این وقتی هست که تجربه پایهء برهان و علم رو هم تحلیل میبره. و اینکه میگن تجربه برتر از علم است، میفهمی که یعنی چی!
      خب اگر این استدلال همینطور ادامه پیدا کند به کفر مطلق خواهد رسید.
      اگر یک ناباور
      عین این استدلال را تحویل شما دهد و تجربه و دریافت خود را مبنای درستی کفرش قرار دهد چه جوابی به او خواهید داد؟

      حتما می دانید که اکنون بعضی از مدعیان عرفان های نوظهور رسیدن به حقیقت را تنها از راه سکس آن هم سکس آزاد و بدون محدودیت ممکن می دانند.
      فکر کنم اوشو چنین نظری داشته و آن قدر در به عمل رساندن این نظر خود افراط کرده که او را از کشوری مثل آمریکا با اردنگی بیرون انداخته اند !
      با اینها باید چه کنیم؟
      ممکن است راههای زیادی برای رسیدن به حقیقت وجود داشته باشد اما قطعا و بدون هیچ شک و شبهه ای تعداد بیراهه ها نیز کم شمار نیست
      لذا بی گدار به آب زدن در این دریای بی ساحل و کران عاقلانه نیست.

      نیاز به یک تکیه گاه مطمئن اجتناب ناپذیر است.

    3. #3
      سرنویسنده سوم
      Points: 51,229, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      ریلکس
       
      مزدك بامداد آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      ماندگاه
      هندوستان
      نوشته ها
      2,394
      جُستارها
      4
      امتیازها
      51,229
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,264
      از ایشان 5,538 بار در 2,053 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      40 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
      خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
      چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
      بــه دانــش روان را هــمی پــرورد

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از مزدك بامداد گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-17-2013)

    5. #4
      سخنور یکم
      Points: 9,302, Level: 64
      Level completed: 84%, Points required for next Level: 48
      Overall activity: 90.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      folaani آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      نوشته ها
      673
      جُستارها
      44
      امتیازها
      9,302
      رنک
      64
      Post Thanks / Like
      سپاس
      380
      از ایشان 567 بار در 352 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی کوشا نمایش پست ها
      خب اگر این استدلال همینطور ادامه پیدا کند به کفر مطلق خواهد رسید.
      لزوما اینطور نیست؟
      میشه همین ادعا رو ثابت کرد؟
      مگر اینکه ثابت کنیم جز عقل و استدلال چیزی دیگری وجود نداره.
      اما در عمل اینطور نیست.
      نیروها و دریافتهای درونی وجود دارن، و تجربیات زندگی، که معنویت و قوانین و هدایت الهی میتونن در تمام اینها جاری باشن.

      اگر یک ناباور
      عین این استدلال را تحویل شما دهد و تجربه و دریافت خود را مبنای درستی کفرش قرار دهد چه جوابی به او خواهید داد؟
      جوابی نمیدم.
      میگم «بسیار خوب اگر واقعا از نظر عقلی قانع نشدی و تجربت هم چیز دیگری بوده، به خودت مربوطه، ولی من تجربه ها و دریافتهای متفاوتی داشتم و بصورت متفاوتی فکر و عمل میکنم؛ این تشخیص تصمیم منه حداقل تاحالا.»

      در نهایت هرکسی خودش میدونه یا میتونه بفهمه که واقعیت براش چیه، و اگر دروغ بگه خودش این رو میدونه. ولی دیگران نمیتونن براحتی این رو بهش ثابت کنن، و اصلا چرا این کار رو بکنن؟ چرا باید اینقدر وقت و انرژی صرف دیگران بکنیم درحالیکه خودمون پا در هوا هستیم و کلی کار داریم؟ بنظر من هرکس خودش باید دنبال سرنوشت خودش باشه. فقط بعضی وقتا که میشه یه کمکی هم به دیگران یا جامعه/بشریت میکنیم. وقتی فرصتش پیش میاد و صرف میکنه. این صرف میکنه رو هم باز باید با کل وجود، شامل تجربه هامون، و همچنین عقل، تشخیص بدیم. بهرحال همه چیز مثل محاسبات احتمالاته. ما مطلق از چیزی مطمئن نیستیم اکثرا، ولی احتمالات رو میشه محاسبه کرد و معقول هست که بر اساسشون عمل کنیم. چارهء دیگری نداریم. حداقل برای منکه اینطور بوده. به خدا هم نمیتونم اولویت و احتمالی بالاتر از اونچه که وجودم برآورد میکنه بدم. حال اگر هستی براستی هدف و غایتی داشته باشه، پس قاعدتا با همین روش هم باید بشه با امنیت و سرعت حالا نه حداکثری، ولی به پیش رفت.

      حتما می دانید که اکنون بعضی از مدعیان عرفان های نوظهور رسیدن به حقیقت را تنها از راه سکس آن هم سکس آزاد و بدون محدودیت ممکن می دانند.
      فکر کنم اوشو چنین نظری داشته و آن قدر در به عمل رساندن این نظر خود افراط کرده که او را از کشوری مثل آمریکا با اردنگی بیرون انداخته اند !
      منکه اینطور فکر نمیکنم.
      به من ربطی نداره.
      میلیونها نفر میلیونها فکر و روش واسه خودشون اختراع میکنن با هر هدفی منجمله کلاهبرداری.
      من چکار کنم حالا؟

      با اینها باید چه کنیم؟
      کی؟ من؟
      هرکس در هر منصب و مسئولیت و مسیری که هست، با مواردی که در سر راه خودش هست و بهش مربوط میشن سروکار داره. دربارهء اونا فکر میکنه، مسئولیت و کارش اوناست، دانش و مهارت لازم/کافی برای برخورد با اون موارد رو پیدا میکنه.
      الان این چون برای من تاحالا مسئله ای نبوده که لازم باشه حل کنم، هیچ ایده ای هم درموردش ندارم، و نمیدونم چرا باید وقت و انرژی ارزشمندم رو صرفش کنم.
      همین الانش هم خیلی از مردم شیطان و فسادگستر هستن به شکلهای مختلف. ولی ما هنوز زنده ایم و هنوز مثل اونا نشدیم و هنوز ... . قرار نیست به تمام مسائل عالم فکر و اونا رو حل کنیم. منابع و اولویت های اساسی ما محدود هستند.
      حالا مثلا یوقت یه حکومت هست، خب اون ابزارش رو داره، وظیفش رو داره، اطلاعاتش رو داره، میتونه تشخیص و تصمیمی داشته باشه، هرچند این وسط خیلی وقتا به دیگران و مردم هم ممکنه ربط پیدا کنه، مثلا آزادی بیان من و شما این وسط پایمال بشه و احساس خطر کنیم، اونوقت دیگران هم به همون نسبتی که بهشون مربوط میشه میتونن فکر و انتخاب و اظهار نظر و عمل کنن. بهرحال تضاد منافع و برخورد همیشه وجود داشته و دارد، و به خودی خودش نامشروع نیست، بلکه باید با قواعد منطقی و انسانی و در یک سیستم و چهارچوب خردمندانه به این نیروهای متفاوت و مخالف اجازه داد تا با هم برهمکنش داشته باشن و نهایت از این بین یک تعادل و نتیجهء نهایی حاصل میشه. یک تعادل و تعامل همیشه و پویا و ظریف.

      ممکن است راههای زیادی برای رسیدن به حقیقت وجود داشته باشد اما قطعا و بدون هیچ شک و شبهه ای تعداد بیراهه ها نیز کم شمار نیست
      لذا بی گدار به آب زدن در این دریای بی ساحل و کران عاقلانه نیست.
      وقتی مجبور باشی یه کاری رو میکنی بالاخره.
      منم اگر میگید بی گدار به آب میزنم، چاره ای نداشتم، وگرنه اینقدر عاقل و محتاط هستم که بدون فکر و احتیاط کاری نکنم.

      نیاز به یک تکیه گاه مطمئن اجتناب ناپذیر است.
      همین که فکر کنیم یه چیزی بدیهی و اجتناب ناپذیره، خودش بی پایه و محدودکننده است.
      بعدم از کجا معلوم شاید تکیه گاه همون نیروهای وجودی ما «هم» باشه.
      شاید در این زمان در این شرایط خاص برای این فرد خاص اینطور باشه.
      شما مذهبیون زیاد به اینطور باید و نبایدها فکر میکنید، درحالیکه اینها حتی اگر واقعی باشن، خیلی کلی و مبهم هستند و اشکال اونها میتونه بسیار پیچیده و زیاد باشه و نشه درمورد همه براحتی اونا رو تشخیص داد و ثابت کرد.
      بجای این همه تئوری، من ترجیح میدم با وجود خودم تشخیص بدم و عمل کنم. و نیازی به تعریف مطلق و دقیق اینطور چیزها نمی بینم. اگر این تئوری ها میخواست به من کمک کنه و برام کارا باشه، باید خیلی پیشتر از این اینطور میبود.

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •