
نوشته اصلی از سوی
مزدك بامداد
نخست اینکه برشمردن ستمدیدگی، گریه کردن نیست
دوم اینکه گریه کردن هم ننگ نیست
و بالاتر از همه انیکه این سزامندی ستمدیدگان است که خود را از دست
ستمگران رها کنند ( و این در منشور حقوق بشر هم آمده است)
و روشن است که سرمایه داران (= انگل ها و زالو ها ) به آسانی از
گـُرده ی شما پایین نخواهند امند. ولی ایا پرزور بودن انگل ها ،
بدین چم است که ما ستم و بهره دهی را برتابیم و خم به ابرو نیاوریم،؟
نه، ما باید هرجا که شد شورش و واژگشت بکنیم ، هتّا اگر شکست
بخوریم، چرا که تنها اینچنین خواب آسوده را بر زالوهای همبودین
فرو خواهیم بست و با جانفشانی خود، نمیگذرایم که اب خوش از
گلوی انان پایین برود. بر این پایه همواره و در هر سده، گواه شورشها
و واژگشت ها و ناآرامی ها و پرخاش ها و جنبش ها هستیم و خواهیم
بود، تا زمانی که بهره کشی و زورگویی پایان یابد.