Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 2183

    جُستار: گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم

    Threaded View

    1. #11
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی مزدك بامداد نمایش پست ها
      بیجاست.
      شما هنوز هوش نکردید که ما خواهان از میان بردن بهره کشی هستیم و نه یکسان سازی پاداش ها و آدمها!
      آرمان ما این است که به ناتوان ترین آدمها هم دستکم تا جاییکه فراورش ما پروانه میدهد، نیاز مندی هایش
      را فراهم کنیم، ولی نه اینکه به کسی که به هر انگیزه تنبل و از زیر کار در رو و .. است همان پاداش را بدهیم
      که به کسی که درست و درمان کار میکند. پس این مهند نیست که گروهی از کارگران، مانند پزشکان، که از هوش
      و کاآرایی بالاتری برخوردارند، پول بیشتری داشته باشند و در روزهای آزادشان در باهاما خوش بگذرانند و
      گروهی دیگر که نخواسته و یا کشش هوشی برای کارآیی بهتر نداشته اند، بجای باهاما، در کوههای کشور
      خودشان اسکی سواری بنمایند، مهند این است که کسی که خوب کار میکند، بدبختانه زندگی نکند که بجایش
      ان سرمایه دار شکم گنده و بهمان آقازاده سراسر سال و شباروز به خور و خواب و ... سرگرم شود، بساکه
      به وارونه، میوه ی بسزا و دادوند کار و کوشش خود را درو کند.

      پارسیگر
      بی‌جا نیست چراکه شما شاخص پیشرفت جامعه را در نظر نمی‌گیرید و نمی‌توانید بفهمید این پیشرفت اگر مداوم و بلافصل باشد بالاخره یک جایی فرا می‌رسد که شما ناگزیر هستید میان ارتقاء سطح دستمزد و پیرو آن سطح زندگی و پدید آمدن طبقات اجتماعی-اقتصادی جدید، و یا سرکوب پیشرفت و برابر نگاه داشتن جامعه یکی را انتخاب بکنید. برای کار برابر باید دستمزد برابر داد، و تنها معیار عینی اندازه‌گیری کار هم ساعتی‌ست که برای انجام آن هزینه شده + تخصصی که برای انجام آن لازم بوده. داوری بر مبنی راندمان و اینکه چه کسی تنبل بوده و چه کسی نبوده باز نیازمند تعیین کردن یک خط افقی برمبنی معیاری‌ست که از بیرون کنش اقتصادی به آن تزریق شده، و از «هرکس به اندازه‌ی توانایی، به هرکس به اندازه‌ی نیاز» تضاد دارد.

      بعد هم شما اینرا تنها یک تضاد میان‌گروهی تصور کرده‌اید درحالی که یک تضاد درون‌گروهی نیز هست، پیشتر هم مثال زدم. تصور بکنید کارخانه‌ای ده کارگر دارد که راندمان بالاتری از بقیه دارند و ده کارگر که راندمان پائین‌تری دارند(فرض هم بگیرید که آن خط افقی را برای اندازه‌گیری راندمان ما بر مبنی حد وسط کار باقی کارگران اندازه گرفته‌ایم، که هرچند از نظر اقتصادی غلط است و شاخص راندمان را با میزان کالای تولیدی می‌سنجند نه حد متوسط، همه‌ی کارگران یک کشور هم می‌توانند راندمان پائینی داشته باشند، ولی بگذریم)، هر دو هشت ساعت کار می‌کنند، هر دو یک میزان تخصص دارند، هر دو در یک جا مشغول به کار هستند، رنگ یخه‌ی هر دوی آنها یکی‌ست، اما یکی «برابرتر» از دیگری‌ست. در سرمایه‌داری این معضل را با ترفیع چک حقوقی یا «طبقه‌ی» کارگران پرکار و اخراج کارگران کم‌کار حل می‌کنند، در جامعه‌ای که ما برابری میان انسانها را به ارتقا شاخص سود ترجیح می‌دهیم چنین مشکلی در مقیاس کوچکتر(اخراج کارگر)حل نمی‌شود و در مقیاس بزرگتر خودش، خودش را حل می‌کند(ورشکسته شدن اقتصاد!).

      یک چیز دیگر: مشکل تنها با بهره‌دهی نیست، من با اختلاف سطح زندگی هم مشکل دارم و برای مثال معتقد نیستم که حتی مفیدترین انسان تاریخ بشر نیز از انگل‌ترین آنها «میلیاردها بار» شایسته‌تر است.

      پس این سرمایه ( پول یا بنمایه ای که بهره و پول میاورد، بی اینکه شما کاری کرده باشید) است که همبود
      رده ای می سازد، چرا که کران‌نمایی رده همین است که شما در کدام سوی سامانه ی بهره کشی هستید و این
      با فرایافت "لایه" یکی نست که تنها تراز دارایی را میرساند. برای نمونه لایه ی کارگران گریبان آبی و گریبان سفید
      که ولی هردو زیر رده ی کارگران هستند چون بهره میدهند.
      این چه نتیجه‌گیری‌ست؟! مثل کار برخی دوستان است که دشنام می‌دهند بعد می‌خواهند معنای آنرا تعبیر بکنند تا از بار توهین‌آمیز آن بکاهند. طبقه‌ی اقتصادی در جامعه‌ی سرمایه‌داری بدیهی‌ست که در جامعه‌ی سوسیالیستی نمی‌تواند وجود داشته باشد، اما چیزی که کار همان را می‌کند یا برخی ویژگی‌های نامطلوب همان را دارد مسلم است که می‌تواند وجود داشته باشد. دسترسی نابرابر به منابع نیز از جمله‌ی همان‌هاست، می‌خواهد غالب کاپیتال پیدا بکند یا «واقعا شایستگی آنرا داشته باشید»، در هر دو حال تبعیض‌آمیز است.

      بعد هم اینرا بیافزاییم که ما در طبیعت برابر به دنیا نمی‌آییم و این خود زاینده‌ی نابرابری‌های اجتماعی می‌شود که یک سیستم برابری طلب باید قادر به حذف آنها باشد، نه همچون جامعه‌ی لیبرالی آنرا انکار بکند و نادیده بگیرد و یا همچون جامعه‌ی فاشیستی برمبنای آنها شکل گرفته باشد. من اگر از شما باهوش‌تر هستم، باید راهی بیابیم که بدون مجازات هوشمندی من، کم‌هوشی شما را جبران بکنیم.

      --
      در همبود کمونیستی هم گسارندگان کسانی نیستند جز همان کارگران . دیگر بهره کش و فئودال و آقازاده نداریم
      که در پی پورشه ای باشد که دستگیره های درش از ان یکی اقازاده، بهتر و از پلاتین باشد. در آنجا دیگر دانشمندان
      و کارگران دیگر باهم, ایده ها و پسند هارا گردآوری میکنند و با به شمار آوردن بنمایه ها و شدنی ها، آرزو ها و پسند-
      های دادوند مردم را برآورده میسازند. پس همان کاری را که بازار بگونه ی "کور" و با "مرگ و میر" انجام میدهد، میتوان
      با گردآوری رآی و پسند مردم با پرسشنامه ها و بازخورد ها ( feedback ) انجام داد
      بهره‌کشی همانطورکه گفتم تنها یکی از عوامل زایش نابرابری در جامعه است، و با حذف آن شما نمی‌توانید امیدوار به احداث یک جامعه‌ی بی‌طبقه باشید، مگر آنکه منظورتان از بی‌طبقه نبود صاحب سرمایه باشد که نوعی همان‌گویی‌ست و ارزش چندانی ندارد، زیرا در آن جامعه همچنان افراد کم‌هوش، زشت، یا حتی متولد شده در خانواده‌ای با استعدادها یا ضعفهای مشخص محکوم هستند به تحمل شرایطی که در بوجود آمدن آن نقشی نداشته‌اند و آشکارا در تناسب با شرایط زندگی دیگر اعضای آن جامعه، از هر منظر که بنگرید، فروتر است.
      زنده باد زندگی!

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Nevermore (10-22-2013),Parastesh (10-22-2013),sonixax (10-22-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 3 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 3 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگو پیرامون فمینیسم
      از سوی shirin در تالار زنامرد
      پاسخ: 516
      واپسین پیک: 03-29-2020, 07:36 PM
    2. گفتگو پیرامون فمینیسم
      از سوی shirin در تالار هماندیشی
      پاسخ: 161
      واپسین پیک: 03-15-2013, 08:51 PM
    3. مازوخیسم / سادیسم / لذت‌جویی و ...
      از سوی yasy در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 6
      واپسین پیک: 01-20-2013, 08:03 PM
    4. جایگاه فرهنگی ملت ایران در مقایسه با ملل دیگر
      از سوی Nocturne در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 8
      واپسین پیک: 09-12-2012, 11:17 PM
    5. سکولاریسم و روشنفکر دینی
      از سوی Russell در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 27
      واپسین پیک: 09-12-2012, 07:00 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •