بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
میشود به من توضیح دهید رفتار فمنیستیِ فمنیستها در چه جایگاهِ قلیلتری نسبت به فمنیسم است که از تیغ انتقاد شما دور مانده؟!
خب پس چه؟ یک بام و دو هوا که نمیشود مهربد جان؟ از یک طرف در دفاع از کمونیسم چندین صفحه بنویسید، از طرفی بگویید که کمونیسم را نمیگویم خوب است؟
کمی اندیشه کنید و اینقدر ما را به آنچه توی کتاب نوشته شده ارجاع ندهید. ما به رفتارِ کمونیستها گیر ندادهایم، به نمودِ بیرونیِ خودِ کمونیسم پرداختهایم. من از شما پرسیدم که چرا باید چشم را به شکستِ اجرای چندبارهی ایدههای کمونیستی با هزینههای بسیار گراناش بست و دوباره دچار دلباختگی واعتماد به آن شد اما شما به ازای آن مدام ما را به آنچه که خودمان از بر هستیم ارجاع میدهید. شر بودنِ سرمایهداری و بهرهکشی چیزی نیست که برایش لازم باشد به کلاس درس بروم.
انتقاد من از چند وجه به کمونیسم وارد است که شما و دوستانتان پاسخی درخور برایشان نیافتهاید. اگر شما خود را صاحب شکل دیگری از اندیشهی کمونیسم میدانید، برشماست که آن را توضیح دهید وگرنه کسی در مورد ساختارِ سیستم کمونیستی که برپایهی دولتی مرکزی و مقتدر است، اختلافِ نظر ندارد (جز اینکه در تعبیر رویایی کودکانه در موردِ نیکسرشتی حکومت برآمده از انقلابِ کارگری و ناتوانیِ ذاتیِ آن برای افتادن در دام اقتدارگرایی داستانسرایی کنند). مدلهای تاریخی برآمده از این اندیشه، چه در انواعِ لنینی، استالینی و تروتسکیاش ، چه در شکلهای اروپای شرقیاش، چه از نوعِ آسیای دورش و چه در انواعِ آمریکای جنوبیاش، در ذات برپایهی همین تئوری برآمدهاند و در نهایت دیدیم که چه گندی از آنها درآمد، حال شما میفرمائید ما تمامِ آنها را نادیده بگیریم، چرا؟ این شما هستید که باید مشکلِ اقتدار و قدرتِ انحصاریِ غولی چون دولتِ کمونیستی را حل کنید. تضمین و قول و قسم هم کاری برنمیآورند، بلکه اینجا ما نیازمند سازوکاری قابلِ اتکا و معتبر برای پذیرشِ تبدیل نشدنِ دولتِ کمونیستی به دستگاهِ سرکوبِ همهجانبه هستیم، کاری که لیبرالیسم در عمل تا حدی از پساش برآمده و اگرچه این هم هرگز آرمانِ نهایی من نیست چنانکه هنوز چه در محتوا و چه در شکل با آنچه من میخواهم همسنجیپذیر نیست، اما کیلومترها با همانِ کمونیستی فاصله دارد.
این چگونه سخنیست؟ ما نمیتوانیم گنیجنهای از تجربیاتِ تاریخِ جوامع انسانی را که بسیار هم گران بدست آمدهاند، به سببِ اینکه تفسیرپذیر هستند، نادیده بگیریم. برمبنای سخنِ شما ما هرگز نمیتوانیم پیرامونِ هیچ پدیدهی تاریخیی قضاوتی داشته یا عبرت بگیریم. همچنین خوشبختانه امروز میزانِ اسناد و مدارک پیرامونِ گندِ بالا آمده از کمونیسمِ عملی چنان است که انکارِ آنها شهامتِ احمدینژادی میخواهد!
این هم نادرست است چرا که انداختنِ توپ در زمینِ دیگرانیست که نقشی در موردِ آنچه ما بدان نقد وارد میکنیم ندارند. بله، سرمایهداری در براندازی و جلوگیری از پیشروی کمونیسم نقشی غیرقابل انکار داشت، اما داستانِ سازمانهای مخوفِ سرکوبِ دولتی که براستی در تاریخ نظیر نداشتهاند هم از سرمایهداری ناشی میشوند؟
اینکه تاریخِ را پیروزمندان مینویسند، نیز دلیلی بر پاستوریزه کردنِ بازندههای شناخته شده نمیشود که! و هتا دلیلی برای انکار کاستیها و نادرستیهای ذاتی خودشان!
Confusion will be my epitaph
As I crawl a cracked and broken path
If we make it we can all sit back
And laugh
But I fear tomorrow I'll be crying,
Yes I fear tomorrow I'll be crying
.Yes I fear tomorrow I'll be crying
sonixax (10-22-2013)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
sonixax (10-22-2013),مزدك بامداد (10-22-2013)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)