ویرایش از سوی Mehrbod : 10-17-2013 در ساعت 08:11 PM
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
sonixax (10-17-2013)
کارا Wirksam effective (کاری)
کارایی Wirksamkeit {f} effectuality; effectivity
کارآمد --- wirkungsvoll, Leistungsfähig -skilled, efficient
کارآمدی skill, efficiency (كفایت ، عرضه)
کارآمد | لغت نامه دهخدا
آنکه کارها را به نیکوئی انجام دهد. آنکه کار داند، گوئیم : مردی یا زنی کارآمد است
:
بجز فرهاد کورا تیشه ٔ آخر بکار آمد
به این فرزانه ده یک مرد کارآمد نمی آید.
راندمان -->راندمان خودش فرانسه است و همان بازده در پارسی output, [machinery.] efficiency
کژکار : misdeed ( سوء عمل) + (Missetat + Missetäter) a wrongdoer
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
Aria Farbud (10-25-2013),sonixax (10-25-2013)
هماکنون 3 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 3 مهمان)