خیر نیست ! ولی آن چیزی که پیشتر نوشتم بلایی بود که سر من آمد !
مصاحبه کنند : به چه ورزشی علاقه دارید ؟
من : مگر فرقی هم میکنه ؟
مصاحبه کننده : بله باید بدانیم .
من : فرض کنید بسکتبال
مصاحبه کننده : چه تیمی ؟
من : واقعن مهمه ؟
مصاحبه کننده : بله
من : وطنی نباشه ایرادی داره ؟
مصاحبه کننده : نه
من : شیکاگو
مصاحبه کننده : تا به حال در انتخابات شرکت کرده اید ؟
من : خیر
مصاحبه کننده : چرا ؟
من : فرصتش پیش نیامد !
مصاحبه کننده : این اصلن خوب نیست !
من : مگر میزان استعداد و دانش من به مهر انتخاباتی بستگی دارد ؟
مصاحبه کننده : خیر ولی دانستنش برای ما مهم است .
و ...
دست آخر : شما به اعتقاد عملی به جمهوری اسلامی ندارید و به همین دلیل صلاحیت ثبت نام در دانشگاه را ندارید !!!
این بخشی از مصاحبه من برای ورود به دانشگاه تهران بود . من نمیدانم شما چه دانشگاهی میروید و یا الان چه شرایطی برقرار هست - این بلایی بود که بر سر ما میاوردند .
احتمالن شانس آورده اید !
در وزارت کار طرف موقع مصاحبه از من پرسید چرا صورتت رو تراشیدی !!! این کار مکروه است
چنین جانورانی هستند اینها . بخواهم زیادی توضیح دهم که در ایران چه میکردم و چه نمیکردم بیش از حد وارد بحث اطلاعات شخصی میشوم .