یک زبان ِ خارجی(ترجیحا و به ترتیب انگلیسی، فرانسه، آلمانی)را درحد ِ متوسط ِ مایل به خوب یاد بگیرید و آثار پرشماری که از فلاسفه در اینترنت بصورت رایگان پیدا میشود را مطالعه بکنید. سه نکته را مد ِ نظر داشته باشید: 1. فلسفه خواندن برای اثبات باورهایی که الان دارید کاری مضحک و بی مورد است. عقاید فعلی خود را موقتا کنار بگذارید و با ذهنی باز به مطالعه مشغول بشوید. 2. همیشه آثار خود فلاسفه بهترین مرجع برای شناخت عقاید و دیدگاههای ِ آنهاست، اگر در فهم ِ بعضی از آنها دچار مشکل شدید یا به آنها علاقهمند و خواستار آشنایی بیشتر به شارحانشان مراجعه بکنید. 3. اگر نمیدانید از کجا شروع بکنید و هنوز پیشفرضی یا علاقهمندی ِ بخصوصی ندارید چه بهتر، نظم ِ تاریخی را مد نظر قرار بدهید. از سوفیسم شروع بکنید و به نظریات انتقادی ِ فرانسوی، یا پراگماتیسم ِ متأخر ِ سنت تحلیلی برسید. بعضی ها که «به نظر من» هرگز نباید خواندنشان را از دست بدهید به ترتیب اهمیت: هیدگر، افلاطون، ارسطو، هگل، کانت، دکارت، اسپینوزا، مارکس، نیچه، سنت آگوستین، هوسرل، ویتگنشتاین، فیشته/راسل، ساختارگرایان(لکان، لوی استروس، آلتوسر)، متفکران بعد از آنها در سنت فلسفی فرانسه(فوکو، دلوز، دریدا)، گادامار، هگلیها(اشتیرنر و آدورنو حرفهایی برای شنیدن دارند)، سنت آکویناس، کیر کگار و غیره!
فعلا طرف ِ هابز و شوپنهاور نروید بهتر است. من بودم طرف پراگماتیستها هم نمیرفتم و مطالعاتم در فلسفهی ِ تحلیلی را به همان حلقهی ِ وین و پوزیتیویستها محدود میکردم.
پس مطالعه آثار فلاسفه در نظر شما «راه» به حساب نمیآید؟!

















































پاسخ با گفتآورد
آغازگر جُستار
اما مثلا خواندن ترجمه انگليسی آثار هايدگر جايز است؟ يا حتما بايد به زبان اصلی خواند؟