• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 266

    جُستار: چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی doubt نمایش پست ها
      در مورد عقاید سیاسی نیز با تحصیل در رشته ی مربوطه و سروکله زدن با سیاست شناسان و استادان گرامی، دوستان و از همه مهم تر مردم شگفت انگیز عادی تاکنون به نتایجی رسیده ام که مهمترین آن ها در این مقطع زمانی برای من ارزش والای آزادی نسبت به عدالت(برابری)غیر واقعی بوده است.
      من متوجه نشدم که شما آزادی را به عدالت ترجیح می‌دهید یا بالعکس؟

      قبلا یکجا گفته بودم که این چندگانگی، چه مایه در شعارهای ِ انقلاب فرانسه ریشه دارد که از همان روز اول با هم به تضادی آشتی ناپذیر رسیدند؛ آزادی، برابری و برادری. لیبرالها درپی ِ آزادی رفتند، سوسیالیستها برابری را پی گرفتند و فاشیستها با تاکید بر عناصر قومی/ملی و نژادی به نوعی تبدیل به تجلی ِ شعار ِ برادری شدند. گویی به قول ِ بودریار این سه برج ِ مدرنیته تا ابد ما را آزار خواهند داد و یکدیگر را به چالش خواهند کشید. چه اندازه دردناک است که چشم‌انداز ِ محدود ِ سرمایه‌داری ما را وادار به انتخاب فقط یکی از آنها کرده، به نحوی که حتی تصور ِ انتخابی ِ دیگر برایمان میسر نیست.. من گمان می‌کنم امروز به تجربه دریافته‌ایم که رسیدن به یکی از این آمال بدون ِ به دست آوردن و یا حداقل تلاش برای به دست آوردن ِ دیگری میسر نخواهد بود، «سوسیالیسم بدون آزادی سرباز خانه است» و لیبرال ِ دموکراسی ِ مبتنی بر بازار آزاد کشوری‌ست همانند آمریکا، که 3% جامعه بیش از نیمی از ثروت را در اختیار دارند.
      زنده باد زندگی!

    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-31-2011),doubt (01-27-2011),pedram1978 (12-11-2012),Russell (01-27-2011),sonixax (01-30-2011)

    3. #2
      شناس
      Points: 2,580, Level: 30
      Level completed: 87%, Points required for next Level: 20
      Overall activity: 0%
      بدون وضعیت
       
      سر به زیر
       
      doubt آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      75
      جُستارها
      2
      امتیازها
      2,580
      رنک
      30
      Post Thanks / Like
      سپاس
      509
      از ایشان 179 بار در 70 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      من متوجه نشدم که شما آزادی را به عدالت ترجیح می‌دهید یا بالعکس؟
      باورها و ارزش های عامیانه جوری به ما تلقین میشد که دیگر به این قسمتش که چرا ما باید در همه چیز برابر باشیم ، چرا باید برخورداری ما از مزایا با دیگری برابر باشد و... فکر نکنیم ،به همین دلیل هر انسان موفقی را دزد و کلاهبردار میدیدیم که درحال خوردن حق ماست!، در نتیجه عدالت و گرفتن حقمون(کدوم حق!)رو وظیفه ی خودمون میدونستم ولی بعد با بررسی این که ،چنین آیه ای از کجا نازل شده و بررسی آن متوجه شدیم که خیالی بیش نیست،و این دنیا را برای ما نیافریده اند که آن را ارث پدرمان بدانیم ،ما به اندازه ای که نیاز داریم و میتوانیم برداشت میکنیم ،نه به هر اندازه ای که دیگران میتوانند و ما میخواهیم !

      و آزادی خواه شدنم نیز روند خود را داشت که فکر میکنم بند اول توضیح کافی برای سوال شما را داده باشد.

      قبلا یکجا گفته بودم که این چندگانگی، چه مایه در شعارهای ِ انقلاب فرانسه ریشه دارد که از همان روز اول با هم به تضادی آشتی ناپذیر رسیدند؛ آزادی، برابری و برادری. لیبرالها درپی ِ آزادی رفتند، سوسیالیستها برابری را پی گرفتند و فاشیستها با تاکید بر عناصر قومی/ملی و نژادی به نوعی تبدیل به تجلی ِ شعار ِ برادری شدند. گویی به قول ِ بودریار این سه برج ِ مدرنیته تا ابد ما را آزار خواهند داد و یکدیگر را به چالش خواهند کشید. چه اندازه دردناک است که چشم‌انداز ِ محدود ِ سرمایه‌داری ما را وادار به انتخاب فقط یکی از آنها کرده، به نحوی که حتی تصور ِ انتخابی ِ دیگر برایمان میسر نیست.. من گمان می‌کنم امروز به تجربه دریافته‌ایم که رسیدن به یکی از این آمال بدون ِ به دست آوردن و یا حداقل تلاش برای به دست آوردن ِ دیگری میسر نخواهد بود، «سوسیالیسم بدون آزادی سرباز خانه است» و لیبرال ِ دموکراسی ِ مبتنی بر بازار آزاد کشوری‌ست همانند آمریکا، که 3% جامعه بیش از نیمی از ثروت را در اختیار دارند.
      موافقم
      ولی از آن جایی که معتقدم انسان ، انسانیتش را از آزادی داره در تقابل این دو آزادی را انتخاب میکنم(توانایی انتخاب کردن را انتخاب میکنم!)

    4. 3 کاربر برای این پست سودمند از doubt گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-31-2011),pedram1978 (12-11-2012),sonixax (01-30-2011)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 24
      واپسین پیک: 01-22-2018, 09:46 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •