بچه به سه آِرشِ[1] به کار میرود, یکی بازهیِ[2] سنی, یکی اصطلاح (guys, gals) و دیگری اش هم در جایگاه همچم[3] برای فرزند خود و دیگران.
در کنار آن, کسی شما را وادار نکرد نگرش من به سنها را بپذیرید, با این همه برای خالی نبودن عریضه «بچه» هم از اینجا آمده:
نتاج . نتیجه . زائیده ٔ انسان یا حیوان ، در انسان تا به سن بلوغ برسد و در حیوان تا بزرگ شود. (فرهنگ نظام ).
سن بلوغِ جنسی هم که انشا الاسپاگتی میدانید همان ١٣ سالگی است یا بنمایهیِ[4] دانشیک بدهیم؟ (:
کمتر از "بچگی" هم که "کودکی" است (کودکستان, یادتانه؟), پس با فرنودِ[5] بُرنده فرجامیابی میکنیم که بچگی
همان بازهیِ سنی میان کودکی و بلوغ است که میشود ٧ تا ١٣ سالگی (بلوغ جنسی) و ١٣ تا ١٦ سالگی هم
میشود نوجوانی (بلوغ فکری), که در بسیاری از کشورهای جهان ١٦ سالگی به اندازهیِ ١٨ سالگی معتبر است (مانند هلند).
در ١١ سالگی کودکستان میرفته :دی؟
سپس اینکه با دستآویز[6] به احساس "کودکدوستی" خوانندگان چه را میخواهید ثابت کنید؟ این کودکِ ٢٠ سالهیِ شما (٢ سال پس از گذراندن ١٨ سالگی و ٤ سال پس از گذراندن ١٦
سالگی) تازه
اعتراف کرده و شما هنوز دارید به ما پرخاش میکنید که چرا میگوییم دربرابر دروغی که گفته و ٩ سال زندگی پدر اش را دورریخته و ١٨ سالگی اش را هم ٢ سال بوده که رد کرده بوده همچنان چشمداشت مجازات کیفری داریم؟
ببخشید قربان, برای اینکه "کودک"ستیز نباشیم میگوییم که اشکالی ندارد, اصلا کارِ خوبی کرد مردکهیِ الدنگ را ٩ سال انداخت زندان (:
----
1. ^ Âreš || آرش: معنی Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ meaning; sense
2. ^ bâz+e::Bâze || بازه: فاصلهیِ زمانی Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ interval
3. ^ Hamcam || همچم: مترادف synonym
4. ^ bon+mâye::Bonmâye || بنمایه: منبع Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ resource || بنمایه: منبع زیستی biological resource
5. ^ far+nud::Farnud || فرنود: استدلال; منطق; دلیل Ϣiki-En reason
6. ^ dast+âviz::Dastâviz || دستاویز: مستمسک; آنچه همراه آورند و وسیلهیِ داو (ادعای) خود سازند. Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ pretext; excuse




















































پاسخ با گفتآورد