• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 390

    جُستار: ساختارشناسی زبان پارسیک

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      آخشیج (آخشیگ[3]) یکی از واژه‌هایی است به گمانم در اوستا آمده و چند چم دارد, دو تای مهادین[4] آنها:

      ١. عنصر, اتم
      ٢. متضاد, روبرو
      آری، خودش گفته یک واژه اوستایی است.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      برای contradict میتوانیم بسادگی و همسان با برابر انگلیسی اش «پادستیز» را به کار ببریم:
      برای Contradiction آشوری واژه‌های ناهمسازی و خلاف‌گویی را پیشنهاد کرده که به نظرم ناهمساز با توجه به سادگی‌اش واژه‌ی خوبی است .البته پادستیز خوب است.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      idea همان «انگاره[10]» است:

      انگاره = idea
      انگاره‌ای = ideal
      انگاره‌گرایی = idealism
      البته مهربد جان idealism را گاه میشود آرمان‌خواهی (برابرنهاده آشوری) هم معنا کرد.البته در فلسفه همین معنای ایده‌باورانه یا انگاره‌گرایی معنا میدهد و آرمان‌پرستی در سیاست و هنر برای این واژه کاربرد.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      نمیدانم, interest به چم[1] کنجکاوی و گرایش است, اندراست میشود «میان/اندر بودن». پیوندی نمیبینم من!
      خودش هم هیچ توضیحی نداده برای این واژه.فکر میکنم در کتابهای دیگرش در این مورد توضیح داده و نخواسته اینجا تکرار کند (چون چندین بار به کتابها و ترجمه‌های دیگر ارجاع داده است).



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      من پارادَخش[17] را اینجا میپسندم (پارادخشی زابه[18] = paradoxical):
      به نظر من هم اکنون واژه‌ی خوبی به نظر می‌آید.

      --------------------------

      خب برای اینکه وجهه کتاب خراب نشود، چندتا از واژه‌هایی که از نظرم خوب هستند را می‌آورم:
      برای متافیزیک :متاگیتیک را بکار برده (الیته اینجا این سوال پیش می‌آید که آیا میشود پیشوند لاتینِ متا را با واژه‌های پارسی بکار برد؟)
      برای majesty و authority واژه‌ی مهستی را بکار برده : خوشم آمد.
      برای manifold واژه بسیارگان
      برای ریاضیات ، مزداهیکی که خودت گفته بودی را پیشنهاد کرده.
      برای contrast پادسانی را ساخته.
      canon را به داتیک برگردانده (بزرگمهر و دیگران همان قانون را برگزیده‌اند)
      جای قطعیت تاشتیگی را بکار برده (certainly)
      همنهاد آروینی =emprical synthesis
      این را واقعا خوشم آمد : doctorine of the elements = بن پار شناسی
      institution =درنهشت ، نهاد ، نظام
      constitution, arrangement= آراستار ، سامان

      به نظر من این واژه‌ها خوب بودند.خیلی از واژه‌ها هم هست که خودت قبلا به کار میبردی و آشنا و تکراری هستند به همین خاطر آنها دوباره نمیگویم مثل فرنام، آروین، برزش، سهش و ...

      یک کاری هم که کرده و من اول بار است که میبینم به جای آنکه مثلا بگوید یگانگیِ سهش ، میگوید یگانگی‌ی سهش ! به نظرم اینکه یک حرف اضافه کنیم برای چنین چیزی که میشود با همان کسره گفتش، بیخود است.
      Mehrbod این را پسندید.
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. #2
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      برای Contradiction آشوری واژه‌های ناهمسازی و خلاف‌گویی را پیشنهاد کرده که به نظرم ناهمساز با توجه به سادگی‌اش واژه‌ی خوبی است .البته پادستیز خوب است.
      برابرگزینی یک واژه بجای یک واژه‌یِ دیگر ناکارآمد است. ما در انگلیسی یک کارواژه[1] داریم بنام to contradict, برای این باید بهمینسان در پارسی یک کارواژه بیابیم.

      در اینجا ناهمساختن میشود یک کارواژه, پادستیزیدن نیز یک کارواژه‌یِ دیگر, پادگفتن[2] هم یکی دیگر. یکمی هنوز اندکی زمخت میزند, دومی و سومی بزبان من آسانتر میایند (:



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      البته مهربد جان idealism را گاه میشود آرمان‌خواهی (برابرنهاده آشوری) هم معنا کرد.البته در فلسفه همین معنای ایده‌باورانه یا انگاره‌گرایی معنا میدهد و آرمان‌پرستی
      در سیاست و هنر برای این واژه کاربرد.

      آرمان = ideal, desire, goal
      آرمانشهر = utopia
      آرمانشهرگرایی = utopianism‌; بدید من
      ...

      انگاره[3] و idea با هم خوب میسازند, بویژه اینکه هر دو چیزی ذهنی هستند و انگاره هم از همان انگاریدن\انگاشتن میاید.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      به نظر من هم اکنون واژه‌ی خوبی به نظر می‌آید.

      --------------------------

      خب برای اینکه وجهه کتاب خراب نشود، چندتا از واژه‌هایی که از نظرم خوب هستند را می‌آورم:
      برای متافیزیک :متاگیتیک را بکار برده (الیته اینجا این سوال پیش می‌آید که آیا میشود پیشوند لاتینِ متا را با واژه‌های پارسی بکار برد؟)
      برای majesty و authority واژه‌ی مهستی را بکار برده : خوشم آمد.
      برای manifold واژه بسیارگان
      برای ریاضیات ، مزداهیکی که خودت گفته بودی را پیشنهاد کرده.
      برای contrast پادسانی را ساخته.
      canon را به داتیک برگردانده (بزرگمهر و دیگران همان قانون را برگزیده‌اند)
      جای قطعیت تاشتیگی را بکار برده (certainly)
      همنهاد آروینی =emprical synthesis
      این را واقعا خوشم آمد : doctorine of the elements = بن پار شناسی
      institution =درنهشت ، نهاد ، نظام
      constitution, arrangement= آراستار ، سامان
      گیتیگ[4] (با گ) که واژه‌ای[5] است زیبا و پیشتر به کار رفته, پیشوند متا همان «فرا» است, من هم نمیدانم چرا متا به کار برده, درست اش میشود:

      گیتیگ = physics
      گیتیگین = physical
      فراگیتیگ = metaphysics
      ...

      پادسان و contrast بسیار خوب میزنند, بویژه اینکه میشود بآسانی ازش کارواژه[1] ساخت.

      همنهاد[6] برای synthesis خوشآوا میزند, فرساختن را هم میشود بجای to synthesize کاربرد. حیدری ملایری هم «هنداییدن» را پیشنهاده[7]:

      An Etymological Dictionary of Astronomy and Astrophysics - English-French-Persian

      شیدهندایش = photosynthesis
      شیدهمنهاد
      شیدفرساز

      فرساختن هم آنجا میتواند به کار برود:

      فرساخته[8] = artificial
      فرساختگیدن = to artificialize
      فرساختن = to synthesize
      همنهادن / هنداییدن = to synthesize

      من همنهادن را برای to compose بیشتر میپسندم:

      هم = com
      نهادن = pose

      برای canon/قانون بی بروبرگرد «داته[9]» درسته (داتیک میشود حقوقی/قانونی و زابه[10]) که نامواژه[11] است.

      «بُنپار» بجای element به نگر من هم بسیار زیبا میاید (از حیدری دیده بودم پیشتر), ولی آخشیگ[12] همچنان بهتر میزند برای خود element.

      بُنپار را باید برای یک چیز درخورِ دیگر ببایست برداشت.

      بجای doctorine پسوند‌ -شناسی کاربردن هم زیباست, ولی دانشیک نیست! -شناسی برای logy- به کار میرود:

      همبودشناسی[13] = sociology
      روانشناسی = psychology
      ...


      constitution, arrangement= آراستار ، سامان
      اینها هنوز به کارواژه می‌نیازند! یک آراستار بجای arrangement گذاشتن گرهِ چندانی از کار نمیگشاید,
      باید دید آراستاریدن داریم اینجا یا چه (: که به گمانم to arrange برای آراستن کمی نادرست میزند.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Dariush نمایش پست ها
      یک کاری هم که کرده و من اول بار است که میبینم به جای آنکه مثلا بگوید یگانگیِ سهش ، میگوید یگانگی‌ی سهش ! به نظرم اینکه یک حرف اضافه کنیم برای چنین چیزی که میشود با همان کسره گفتش، بیخود است.
      روی این دبیره[14] نگری[15] ندارم, بهکرد اش زمان دورریختنه!

      نگارش کتاب رویهمرفته خواندنی و آسان بود؟





      ----
      1. ^ آ ب kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ verb
      2. ^ pâd+goftan::Pâdgoftan || پادگفتن: ضد و نقیض گفتن Ϣiki-En, fa.wiktionary.org to contradict
      3. ^ engâr+e::Engâre || انگاره: انگاره (ایده) که از انگاشتن میاید. www.loghatnaameh.org, Ϣiki-En idea
      4. ^ git+ig::Gitig || گیتیگ: physics: مادی اینجهانی در برابر ماورالطبیعه Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ physics
      5. ^ Vâžidan || واژیدن: سخن گفتن Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En to speak; to tell; to say
      6. ^ ham+nehâdan::Hamnehâdan || همنهادن: ساختن زیرساختارها; ساختن بخش‌هایِ سازنده‌یِ یک چیز Ϣiki-En to compose
      7. ^ piš{pišvand}+nehâdan::Pišnehâdan || پیشنهادن: پیشنهاد کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to suggest
      8. ^ far+sâxt+e::Farsâxte || فرساخته: مصنوعی Ϣiki-En sophisticated; artificial
      9. ^ dât+e::Dâte || داته: قانون law; rule
      10. ^ Zâb || زاب: صفت; فروزه Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org attribute; adjective
      11. ^ nâm+vâže::Nâmvâže || نامواژه: اسم fa.wiktionary.org, Ϣiki-En, Ϣiki-De noun substantiv
      12. ^ Âxšig || آخشیگ: عنصر. طبع. اسطقس Dehxodâ, fa.wiktionary.org element
      13. ^ hambud+šenâs+i{pasvand}::Hambudšenâsi || همبودشناسی: علوم اجتماعی Ϣiki-En sociology
      14. ^ Dabire || دبیره: رسم الخط Ϣiki-En, fa.wiktionary.org, Ϣiki-Pâ writing system
      15. ^ Negarei || نگره‌ای: تٸوریک theoric
      ویرایش از سوی Mehrbod : 04-19-2013 در ساعت 05:04 AM
      Dariush این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    3. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (04-16-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. جداییده: ساختارشناسی زبان پارسیک
      از سوی محمد در تالار ادبسار
      پاسخ: 34
      واپسین پیک: 08-11-2016, 08:11 PM
    2. پاسخ: 22
      واپسین پیک: 04-17-2014, 03:53 PM
    3. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    4. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •