لطف دارید و ممنون + امیدوارم پشیمون نشید از این حرفتون باز هم تاکید میکنم اینها ترانه نیست بیشتر عصیان ست عصیان هم که قاعده سرش نمیشود میتازد و گاهی ارزش ماندن هم ندارن و اما: امشب من بودم و ماه بود و تو بودی ! تمام حضورت به رنگ آبی عشقی میدرید آسمان سیاه شب را در آغوش می کشیدم تمام منی را که از جنس من بود امشب تمام ِ ستارگان بر ما رشک بردند چشم از چشمان ِ مستمان برنداشتند و خیره نگاهمان کردند زمزمه هایشان را میشنیدی مهربانم؟ گویی بر من نمیدیدند که چنین جنون وار عشقت را فریاد بر آورم امشب نگاه زیبای ستارگانی مهمان بزمان بود که سالها مرا جز در کفن ندیده بودن رهایم کردی از هر چه متعلق به زمین بود آنقدر آسوده و آنقدر سبک که جز زمین کسی بی حسی ام را ندید امشب هر چه بود من بود و من بود و من.... + وقتی قرار باشد در هوائی قدم بگذاریم که طوفانیست تکیه دادن بر شانه هائی که خود خیس بارانند شکوه دیگریست اجازه میدهی سر بر شانه ات خیس باران شوم؟