بله متوجه شدم خودتون این کار رو انجام دادید
خیلی زیباتر شد ممنون
و باید اغراق کنم تنها تاپیکی که برام لذت بخش هست و باعث شد دوباره برگردم همین تاپیک بود
پ.ن
نمیشه نام ترانه رو گذاشت بر سرکشی های قلم ناتوان من
بله متوجه شدم خودتون این کار رو انجام دادید
خیلی زیباتر شد ممنون
و باید اغراق کنم تنها تاپیکی که برام لذت بخش هست و باعث شد دوباره برگردم همین تاپیک بود
پ.ن
نمیشه نام ترانه رو گذاشت بر سرکشی های قلم ناتوان من
Anarchy (04-04-2013)
ویرایش پایانی را خودتان بیگمان بهتر میپسندید, ولی بی ویراشهایِ
من هم تا همینجایش بیشتر از ٩٥% پارسی بود که جای آفرین دارد.
بسیار زیبا بود![]()
دستنوشته و سرودههایِ دیگر اتان را هم اگر دوست داشتید اینجا (یا این جستار: آموزش و کمک به چامه سرایی پارسی ) بیاورید مایهیِ شادکامیِ من میشود بتوانم چندتایی ویرایش کوچک اینجا و آنجا بکنم.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
لطف دارید و ممنون + امیدوارم پشیمون نشید از این حرفتون باز هم تاکید میکنم اینها ترانه نیست بیشتر عصیان ست عصیان هم که قاعده سرش نمیشود میتازد و گاهی ارزش ماندن هم ندارن و اما: امشب من بودم و ماه بود و تو بودی ! تمام حضورت به رنگ آبی عشقی میدرید آسمان سیاه شب را در آغوش می کشیدم تمام منی را که از جنس من بود امشب تمام ِ ستارگان بر ما رشک بردند چشم از چشمان ِ مستمان برنداشتند و خیره نگاهمان کردند زمزمه هایشان را میشنیدی مهربانم؟ گویی بر من نمیدیدند که چنین جنون وار عشقت را فریاد بر آورم امشب نگاه زیبای ستارگانی مهمان بزمان بود که سالها مرا جز در کفن ندیده بودن رهایم کردی از هر چه متعلق به زمین بود آنقدر آسوده و آنقدر سبک که جز زمین کسی بی حسی ام را ندید امشب هر چه بود من بود و من بود و من.... + وقتی قرار باشد در هوائی قدم بگذاریم که طوفانیست تکیه دادن بر شانه هائی که خود خیس بارانند شکوه دیگریست اجازه میدهی سر بر شانه ات خیس باران شوم؟
Anarchy (04-04-2013)
خواهش میکنم, هیچ رنجهای ندارد.
امشب من بودم و ماه بود و تو بودی !
همهیِ بودنت به رنگ آبی عشقی میدرید آسمان سیاه شب را
در آغوش می کشیدم سرتاسرِ منی را که از جنس من بود
امشب همهیِ ستارگان بر ما رشک بردند
چشم از چشمان ِ مستمان برنداشتند و خیره نگریستند امان
زمزمه هایشان را میشنیدی مهربانم؟
گویی بر من نمیدیدند که چنین دیوانهوار عشق ات را فریاد برآورم[1]
امشب نگاه زیبای ستارگانی مهمان بزم[2] امان بود که سالها مرا جز در کفن ندیده بودند
رهایم کردی از هر چه از آنِ زمین بود
آن اندازه آسوده و آن اندازه سبک که جز زمین کسی بی حسی ام را ندید
امشب هر چه بود من بود و من بود و من....
این واژگان را بجا گذاشتم:
١٠٠% پارسی:
گاهیکه بخواهیم در هوایی گام نهیم که توفانیست
گاهیکه بخواهیم در هوایی گام نهیم که توفانیست
پشت دادن بر شانههایی که خود خیسِ بارانند شکوهِ دیگریست
میگذاری سر بر شانه ات خیس باران شوم؟
----
1. ^ bar+âvardan::Barâvardan || براوردن: تخمین زدن Ϣiki-En to estimate || براوردن: برطرف کردن to fullfill | || براوردن: بالا آوردن; بربردن Dehxodâ
2. ^ Boxtan || بختن: نجات دادن; رستگاری بخشیدن Dehxodâ, Ϣiki-En to rescue
3. ^ Gen <— Gon || گهن: جنس Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-En genus; sex; gender
4. ^ mord+e+puš::Mordepuš || مردهپوش: کفن Ϣiki-En shroud
5. ^ Sohidan || سهیدن: حس کردن to sense
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)