منظور من شناخت های تجربی(البته تجربه در ارتباط با ذهن نه فرگشت)بود مگرنه شناخت های غریزی که طبیعتا فرگشتیک هستند.حتی از این نگاه میل جنسی هم نوعی شناخت فرگشتیک هست و...
اینها که خیلی ساده هست این باورمندان به جدایی ذهن و مغز از چیزهایی مثل غرور،عشق و... مثال میارند که مثلا پاسخ بهشون سخت تر از اینهاست:))
شناخت تجربی رو من چیزی تعریف میکنم که در نتیحه تجربه های مکرر پیش میاد،مثلا اینکه اگر ببینی یک چیز گاهی اوقات متناقض هست و گاهی نیست او منطق و شناختت از جهان هم دگرگون میشه،مهربود نمونه های خوبی چند صفحه پیش آورد:)