• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 86

    جُستار: فایده‌گرایی (Utilitarianism)

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      در جای دیگر این جستار هم «تاوان‌دهی» آمده بود که میتوان بنمونه ٣ کودک را کشت, بجایش ٥ کودک آورد که این هم نشان دادیم نادرست است, زیرا:

      ١. برخی چیزها ناتاوان‌پذیر هستند.
      ٢. انرژی گُساریده شده برای بارآوردن ٣ کودک, با بازآوردن ٥ کودک چگونه جایگزین میشود؟ (درگاشت {entropy} گساریده شده کجا رفت؟)


      پس رویهمرفته هنوز فرنودی که نشان دهد چرا و چگونه «بیشیدن فرازیست + هوتاد» میتواند چیز بدی باشد نداریم راسل جان!
      اول اینکه این سودگرایی کلاسیک نیست که ما داشتیم درباره‌اش صحبت میکردیم،نمیدانم اصلا چی هست و از کجا آمده.
      دوم اینکه شوخی میکنی دیگر مهربد جان،فرنودی که نشان بدهد این سخنان چیز بدیست نداریم؟!
      بار اثبات مدعا؟
      با اکسیم باشد که من هم میگویم حداکثر کردن لذت زندگی من اصل است،موقع مرگ هم دنیا را با بمب اتم نابود میکنم جواب میدهد !!
      آن مثال را هم من همینجوری بداهه آوردم تا فقط با Reductio ad absurdum - WiKi یک استدلال آورده باشم،
      حالا که گیر دادی، فرض کنیم من این پیشنهاد را همراه با پیشنهاد میزان زیادی آنتروپی میدهم،یعنی من یک موجود شیطانی هستم که میزان زیادی انرژی در اختیار دارم که میتوانم آنرا منفجر کنم و آنتروپی را بیخود زیاد کرده و هدر دهم،ولی بشما میگویم اگر این معامله 3 در برابر 5 را قبول کنی من این انرژی را بجای هدر دادن بشما میدهم.
      این هم از آنتروپی،حالا برای انجام معامله و کشتن کودکان وکیلم؟

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Dariush (03-15-2013),undead_knight (03-15-2013)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      اول اینکه این سودگرایی کلاسیک نیست که ما داشتیم درباره‌اش صحبت میکردیم،نمیدانم اصلا چی هست و از کجا آمده.
      سودگرایی چیزی بیشتر از یک فرایند (در اینجا بیشیدن = maximizing) نیست, اینکه چه چیزی را
      می‌بیشینیم است که مهندی (اهمیت) دارد, ما هم گفتیم تنها و تنها دو چیز را در سودگرایی همگانی میبیشینیم:

      فرازیست (survival)
      هوتادِ زندگی (آزادی‌هایِ شخصی, فردیت, آزادی بیان, etc)

      پس رویکردهای اخلاقی ما در اینجا بسادگی میشوند رایانش سودآورترین رویکرد (بیشیده‌یِ این دو فاکتور).

      در تعریف کلاسیک هم جز این نیست:


      Utilitarianism is a theory in normative ethics holding that the proper course of action is the one that maximizes utility, specifically defined as maximizing happiness and reducing suffering



      تنها کاری که من اینجا کردم روشنگری درباره‌یِ همین بخش گنگِ خرسندی و کاهش رنج بود که همان ٢ فاکتور ما میباشند.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      دوم اینکه شوخی میکنی دیگر مهربد جان،فرنودی که نشان بدهد این سخنان چیز بدیست نداریم؟!
      فرنودی که پاسخ داده نشده باشد نه.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      بار اثبات مدعا؟
      ما اینجا تنها یک ادعا بیشتر نکرده‌ایم: فرازیست + هوتاد زندگی (خوشی, etc) خوب هستند.

      اثبات هم ندارد, بُنداشته‌ایم!

      از دیدگاه پیشبُردین (عملی, pragmatic) اگر کسی اخلاقیات بهتری دارد رو کند, ندارد هم بگوید همین چرا کار نمیکند و یا چرا بنداشت‌هایِ ما نادرست میباشند؟





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      با اکسیم باشد که من هم میگویم حداکثر کردن لذت زندگی من اصل است،موقع مرگ هم دنیا را با بمب اتم نابود میکنم جواب میدهد !!
      خوب‌ این دنباله روی همان پیش‌انگاشتِ سخن است: چرا و چگونه نابودی جهان با بمب اتم مایه‌یِ بیشیدن فرازیست+هوتادِ زندگی میشود؟

      همچنین, ما اینجا درباره‌یِ یک پدیده‌یِ برآختی (objective) میسخنیم: فرازیست + هوتاد باید از چشم سوم‌کس رایانیده شوند, نه یکم‌کس.

      در بیشیدن ما درباره‌یِ آدم نمی‌سخنیم, پس نباید از چشم خود نگریست.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      حالا که گیر دادی، فرض کنیم من این پیشنهاد را همراه با پیشنهاد میزان زیادی آنتروپی میدهم،یعنی من یک موجود شیطانی هستم که میزان زیادی انرژی در اختیار دارم که میتوانم آنرا منفجر کنم و آنتروپی را بیخود زیاد کرده و هدر دهم،ولی بشما میگویم اگر این معامله 3 در برابر 5 را قبول کنی من این انرژی را بجای هدر دادن بشما میدهم.
      این هم از آنتروپی،حالا برای انجام معامله و کشتن کودکان وکیلم؟
      خب گرچه این یک انگاشت بیشتر نیست, ولی پیش رفته و میانگاریم درست است.

      بخش دوم, ناتاوان‌پذیری را چه میکنی؟

      برای بارآمدن ٢ کودک بجز «درگاشتِ» تنها هزینه‌یِ دیگری هم گساریده شده (آموزگار زمان گذاشته آموخته, etc). رنجی که از دورریختن کوشش این دسته میاید را چگونه ١٠٠% تاوان میدهی؟

      برای ساده شدن, ما زمان ١ تا ١٠٠ داریم, از ١ تا ٩٩ به اندازه‌یِ ١٠٠ یگان رنج داده ایم, از زمان ٩٩ تا ١٠٠ ما ١٠٠ یگان خوشی
      میدهیم و از دید خوشی-رنج برابر میشویم (هتا میتوانیم ٢٠٠ یگان خوشی بدهیم و بیشتر هم بشویم), ولی آیا از ١ تا ٩٩ هم برابر بوده ایم؟

      به سخن دیگر, فرجام کار (تاوان دادن درگاشت, تاوان دادن رنج, etc) که گذشته را نمی‌بازنویسد, مینویسد؟

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    4. #3
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      ما اینجا تنها یک ادعا بیشتر نکرده‌ایم: فرازیست + هوتاد زندگی خوب هستند.

      اثبات هم ندارد, بُنداشته‌ایم!

      از دیدگاه پیشبُردین (عملی, pragmatic) اگر کسی اخلاقیات بهتری دارد رو کند, ندارد هم بگوید همین چرا کار نمیکند و یا چرا بنداشت‌هایِ ما نادرست میباشند؟
      خوب این دیگر ظاهر استدلال و اینها نمیخواهد،این ایمان است،مسلمین هم یکسری اکسیم دارند (تعدادشان یکم زیادتر است)،میگویند دوست دارید بیایید حوری میبرید دوست ندارید نه نیایید،ابزار سنجش هم نداریم چون اکسیم داریم و اینها هم جای بحث ندارند !!


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      خوب‌ این دنباله روی همان پیش‌انگاشتِ سخن است, چرا و چگونه نابودی جهان با بمب اتم مایه‌یِ بیشیدن فرازیست+هوتادِ زندگی میشود؟

      همچنین, ما اینجا درباره‌یِ یک پدیده‌یِ برآختی (objective) میسخنیم: فرازیست + هوتاد باید از چشم سوم‌کس رایانیده شوند, نه یکم‌کس.
      اصلا متوجه حرف من نشدی مهربد جان،من یک اکسیم جدید از خودم دادم اینجا،اکسیم من رو داری با حرفهای قبلی خودت مقایسه میکنی،معلومه که این اکسیم مطابق با اکسیم قبلی خودت نیست و سیستم کلا دوباره تعریف شده.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      خب گرچه این یک انگاشت بیشتر نیست, ولی پیش رفته و میانگاریم درست است.

      بخش دوم, ناتاوان‌پذیری را چه میکنی؟

      برای بارآمدن ٢ کودک بجز «درگاشتِ» تنها هزینه‌یِ دیگری هم گساریده شده (آموزگار زمان گذاشته آموخته, etc). رنجی که از دورریختن کوشش این دسته میاید را چگونه ١٠٠% تاوان میدهی؟

      برای ساده شدن, ما زمان ١ تا ١٠٠ داریم, از ١ تا ٩٩ به اندازه‌یِ ١٠٠ یگان رنج داده ایم, از زمان ٩٩ تا ١٠٠ ما ١٠٠ یگان خوشی
      میدهیم و از دید خوشی-رنج برابر میشویم (هتا میتوانیم ٢٠٠ یگان خوشی بدهیم و بیشتر هم بشویم), ولی آیا از ١ تا ٩٩ هم برابر بوده ایم؟

      به سخن دیگر, فرجام کار (تاوان دادن درگاشت, تاوان دادن رنج, etc) که گذشته را نمی‌بازنویسد, مینویسد؟
      من متوجه نشدم،یعنی میگی اینجا قرار است کیفیت زندگی را رایانش کنیم ولی درد را از خوشی نمیتوانیم کم کنیم؟!!
      این چجور سودگرایی میشود آنوقت که جمع و تفریق درد و خوشی و سود و زیان در آن ممنوع است چون فرق دارند با هم؟

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    5. یک کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      undead_knight (03-15-2013)

    6. #4
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      خوب این دیگر ظاهر استدلال و اینها نمیخواهد،این ایمان است،مسلمین هم یکسری اکسیم دارند (تعدادشان یکم زیادتر است)،میگویند دوست دارید بیایید حوری میبرید دوست ندارید نه نیایید،ابزار سنجش هم نداریم چون اکسیم داریم و اینها هم جای بحث ندارند !!
      خوب با این تفسیر ٢ + ٢ میشود ٤ هم ایمان است, زیر ما بنداشته‌ایم که ٢ همیشه ٢ است!
      برای من یک چیز نام ببر که با این تفسیر «ایمان» نباشد راسل جان!

      بنداشتن که به چم نادرستی نیست, ما میگوییم ما زنده‌ایم, ما جان داریم و ارزش‌هایِ زندگی ایندو هستند و بس.

      هر اثباتی در پایه‌ای ترین تراز خود به چند بنداشت میرسد, درستیِ کار از کمترین بنداشتن میاید, هر چه بنداشت و انگاشت‌های ما کمتر باشند به رویکرد درست نزدیکتر هستیم.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      اصلا متوجه حرف من نشدی مهربد جان،من یک اکسیم جدید از خودم دادم اینجا،اکسیم من رو داری با حرفهای قبلی خودت مقایسه میکنی،معلومه که این اکسیم مطابق با اکسیم قبلی خودت نیست و سیستم کلا دوباره تعریف شده.
      شما بنداشت نکردی راسل, گفتی برای شخص خودت نابودی بشر میتواند خوشی‌آور باشد; خوب باشد من چه کنم دقیقا؟ (:

      اخلاقیات از بیخ برای آدمیان (نه من و نه تو, بساکه من و تو) است, پس نمیشود گفت من این را میخواهم, پس این اخلاقی است.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      من متوجه نشدم،یعنی میگی اینجا قرار است کیفیت زندگی را رایانش کنیم ولی درد را از خوشی نمیتوانیم کم کنیم؟
      این چجور سودگرایی میشود آنوقت که جمع و تفریق درد و خوشی و سود و زیان در آن ممنوع است چون فرق دارند با هم؟
      فزود و کاست ممنوع نیست, من میگویم شما و دیگران فاکتور «زمان» را پیوسته پشت گوش میاندازید.

      بردار زمان یکسویه است, نمیشود از گذشته چیزی (رنج, خوشی) را کم کرد, میتوان ولی برای آینده دوراندیشانه کاست و افزود (= کارکردِ سوگرایی).



      پس در برآیند سخن, من چند نمونه‌یِ سخت می‌برشمارم تا ببینیم چگونه سیستم رایانش کار میکند.

      ٩٩.٩% مردم یک تیره‌ای (قبیله) از قربانی کردن یکی از میان خودشان هر ماه خوشی میبرند و به نگرشان سودآور است, اکنون بر پایه‌یِ سودگرایی باید چه کنیم؟

      a. بگذاریم کارشان را بکنند, زیرا سود می‌بیشیند؟
      b. پیش رویشان را بگیریم, زیرا سود نمی‌بیشیند؟

      از دید سودگرایی همه‌یِ سخن اینجا این است که با کدامین رویکرد «سود - زیان» در آینده بیشتر خواهد بود و چگونه این را می‌رایانیم؟ با نگرش به همه‌یِ رویکرد‌هایِ شایند

      پس پاسخ سودگرایی میشود b زیرا:
      ١.رنج کشیدن یک آدم فاکتور بسیار بزرگتری در برابری خوشی دیگران است.
      ٢. کسانیکه خوشی میبرند نگران کشته شدن خودشان هستند.
      ٣. ..

      پس رویهمرفته چگونه b را بباریکی میرایانیم؟ بدرستی روشن نیست, ولی میدانیم که رنج به خودی خود توانمندتر از خوشی است - این را دانشیک اثبات شده
      داریم-, همچنین میدانیم که خوشی‌ای که ٩٩.٩% مردم این تیره میبرند به زیان خودشان نیز میباشد: در آینده یکی از میان خودشان میتواند قربانی شود و etc.

      پس گرچه یک تیره‌ای میتوانند خوشی‌ای ماهانه در کشتن یکی از میان خودشان ببرند, ولی اگر از چند دیدگاه زیر بنگریم:

      ١. هر کدام از آنها میتواند در آینده خودش گزیده و قربانی شود (هیچکس نمیخواهد کشته شود) —> بد
      ٢. هر ماه یکی کشته میشود و خودش و نزدیکانش رنج میبرند —> بد
      ٣. هر ماه مردم تیره از قربانی خرسند میشوند —> خوب

      در برآیند و با فراخیدن همه‌یِ اینها در گسترای زمان (نگرش به آینده), رایانش ما (گرچه اکنون دقیق نداریم) بیگمان* به رنج بسیار بیشتری از خوشی میانجامد.


      هر آینه میتوانیم این را باز پیچیده‌تر سازیم, بگوییم کسیکه قربانی میشود هم خود خوشنود و خرسند است و نزدیکان وی هم
      آزرده نمیشوند که هیچ, احساس سربلندی میکنند (چنین رسمی را در تاریخ داشته ایم), اکنون چه, آیا همچنان کشتن یکی به قرعه نااخلاقی است؟







      * بیگمان از اینرو که هماکنون ما درون امان یافتیک‌هایِ (قانون‌هایِ سرانگشتی) از روند فرگشت بدست آورده‌ایم که به همین رویکرد می‌گرایند.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    7. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (03-15-2013)

    8. #5
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      خوب با این تفسیر ٢ + ٢ میشود ٤ هم ایمان است, زیر ما بنداشته‌ایم که ٢ همیشه ٢ است!
      برای من یک چیز نام ببر که با این تفسیر «ایمان» نباشد راسل جان!

      بنداشتن که به چم نادرستی نیست, ما میگوییم ما زنده‌ایم, ما جان داریم و ارزش‌هایِ زندگی ایندو هستند و بس.

      هر اثباتی در پایه‌ای ترین تراز خود به چند بنداشت میرسد, درستیِ کار از کمترین بنداشتن میاید, هر چه بنداشت و انگاشت‌های ما کمتر باشند به رویکرد درست نزدیکتر هستیم.
      خوب اول اینکه اینها خیلی خیلی با اکسیم 2+2=4 تفاوت دارند،ما داریم درباره بایدها و ارزش‌ها در جهان بیرونی سخن میگوییم،حتی به خود این ساختار برای همان 2+2=4 هم ایراد وارد میشود،چه برسد به اینها.
      از طرف دیگر خودت الان برخلاف اکسیم توضیح دادی،تو میگویی از ما جان داریم اینکه تنها اینها ارزش‌ها هستند (نه کمتر و نه بیشتر) و باید ماکسیمم شوند میرسیم.ولی این استنتاج معلوم نیست چطور انجام میشود و این چجور اکسیمیست که قابل استنتاج است؟
      درستی کار هم مشخص است نمیشود از کمتر بودن بنداشتها بیاید،ربطی ندارد یک بنداشت میشود احمقانه یا ناقص باشد،بنداشتهایی که آوردی کامل بودن و درستیشان بدیهی نیست (مانند 2=2) نشانش هم این نشان که داریم درباره‌اش بحث میکنیم ما.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      شما بنداشت نکردی راسل, گفتی برای شخص خودت نابودی بشر میتواند خوشی‌آور باشد; خوب باشد من چه کنم دقیقا؟ (:

      اخلاقیات از بیخ برای آدمیان (نه من و نه تو, بساکه من و تو) است, پس نمیشود گفت من این را میخواهم, پس این اخلاقی است.
      ‌‌‌
      ‌ای بابا،چرا نمیشود،من هم یک بنداشت گذاشتم برای خودم،تعدادش هم کمتر است،تو میگویی خوب من چه کنم ،من هم میگویم خوب من چه کنم؟
      والا در اخلاق که همچین چیزی را داریم: Egoism (Stanford Encyclopedia of Philosophy)
      حالا من نمیدانم چطور ما حق نداریم چنین بگوییم و برای ما خود بخود غلط میشود و نادرست ولی شما بنداشت میگذاری ،بعد مثل شرکت خصوصی میگویی هر کی خواست بیاید هر کی هم نخواست نیاید،این هم سیستم اخلاقی درست و بهتر است !!



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      فزود و کاست ممنوع نیست, من میگویم شما و دیگران فاکتور «زمان» را پیوسته پشت گوش میاندازید.

      بردار زمان یکسویه است, نمیشود از گذشته چیزی (رنج, خوشی) را کم کرد, میتوان ولی برای آینده دوراندیشانه کاست و افزود (= کارکردِ سوگرایی).



      پس در برآیند سخن, من چند نمونه‌یِ سخت می‌برشمارم تا ببینیم چگونه سیستم رایانش کار میکند.

      ٩٩.٩% مردم یک تیره‌ای (قبیله) از قربانی کردن یکی از میان خودشان هر ماه خوشی میبرند و به نگرشان سودآور است, اکنون بر پایه‌یِ سودگرایی باید چه کنیم؟

      a. بگذاریم کارشان را بکنند, زیرا سود می‌بیشیند؟
      b. پیش رویشان را بگیریم, زیرا سود نمی‌بیشیند؟

      از دید سودگرایی همه‌یِ سخن اینجا این است که با کدامین رویکرد «سود - زیان» در آینده بیشتر خواهد بود و چگونه این را می‌رایانیم؟ با نگرش به همه‌یِ رویکرد‌هایِ شایند

      پس پاسخ سودگرایی میشود b زیرا:
      ١.رنج کشیدن یک آدم فاکتور بسیار بزرگتری در برابری خوشی دیگران است.
      ٢. کسانیکه خوشی میبرند نگران کشته شدن خودشان هستند.
      ٣. ..

      پس رویهمرفته چگونه b را بباریکی میرایانیم؟ بدرستی روشن نیست, ولی میدانیم که رنج به خودی خود توانمندتر از خوشی است - این را دانشیک اثبات شده
      داریم-, همچنین میدانیم که خوشی‌ای که ٩٩.٩% مردم این تیره میبرند به زیان خودشان نیز میباشد: در آینده یکی از میان خودشان میتواند قربانی شود و etc.

      پس گرچه یک تیره‌ای میتوانند خوشی‌ای ماهانه در کشتن یکی از میان خودشان ببرند, ولی اگر از چند دیدگاه زیر بنگریم:

      ١. هر کدام از آنها میتواند در آینده خودش گزیده و قربانی شود (هیچکس نمیخواهد کشته شود) —> بد
      ٢. هر ماه یکی کشته میشود و خودش و نزدیکانش رنج میبرند —> بد
      ٣. هر ماه مردم تیره از قربانی خرسند میشوند —> خوب

      در برآیند و با فراخیدن همه‌یِ اینها در گسترای زمان (نگرش به آینده), رایانش ما (گرچه اکنون دقیق نداریم) بیگمان* به رنج بسیار بیشتری از خوشی میانجامد.


      هر آینه میتوانیم این را باز پیچیده‌تر سازیم, بگوییم کسیکه قربانی میشود هم خود خوشنود و خرسند است و نزدیکان وی هم
      آزرده نمیشوند که هیچ, احساس سربلندی میکنند (چنین رسمی را در تاریخ داشته ایم), اکنون چه, آیا همچنان کشتن یکی به قرعه نااخلاقی است؟
      باز هم فرقی نمیکند،دقت نمیکنی من چه میگویم.
      اینجا درد را تنها ضریب بیشتری میدهی نسبت بخوشی که فقط مثال را عوض میکند و مساله سر جایش است،از طرف دیگر میشود درد دیگران را با درد قربانی مقایسه کرد.یعنی قربانی کردن درد جمع را کاهش میدهد مثلا،که در آن صورت اصلا این تفاوت بین درد خوشی بکل از موضوعیت خارج میشود.
      باقی استدلال هم که چنین و چنان میشود هم تنها ادعا و داستان است،من هم میتوانم ادعا کنم که عکسش اتفاق میافتد.این رایانش معکوس است همانطور که گفتم،یعنی طوری رایانش میکنیم که جواب دلخواه دربیاید که شکنجه بیگناه بد است،نه اینکه آچه در بنداشت نگذاشته ایم رایانش کنیم بعد بگوییم شکنجه بیگناه بد است یا خوب.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      * بیگمان از اینرو که هماکنون ما درون امان یافتیک‌هایِ (قانون‌هایِ سرانگشتی) از روند فرگشت بدست آورده‌ایم که به همین رویکرد می‌گرایند.
      کل سخن ما هم این بود که اینطور نیست،قانون سرانگشتی با رایانش پوزیتویستی خیلی فرق دارند،داریوش گرامی در پست قبلیش بخوبی اینرا توضیح داد.اگر ما در زمان کنونی بتوانیم برایانیم که الان قانون سرانگشتی برایمان کار میکند یا نه در واقع آنرا رایانیده‌ام و از قانون سرانگشتی استفاده نکرده ایم که،تناقض بسیار واضحیست !

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    9. #6
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      خوب اول اینکه اینها خیلی خیلی با اکسیم 2+2=4 تفاوت دارند،ما داریم درباره بایدها و ارزش‌ها در جهان بیرونی سخن میگوییم،حتی به خود این ساختار برای همان 2+2=4 هم ایراد وارد میشود،چه برسد به اینها.
      از طرف دیگر خودت الان برخلاف اکسیم توضیح دادی،تو میگویی از ما جان داریم اینکه تنها اینها ارزش‌ها هستند (نه کمتر و نه بیشتر) و باید ماکسیمم شوند میرسیم.ولی این استنتاج معلوم نیست چطور انجام میشود و این چجور اکسیمیست که قابل استنتاج است؟
      درستی کار هم مشخص است نمیشود از کمتر بودن بنداشتها بیاید،ربطی ندارد یک بنداشت میشود احمقانه یا ناقص باشد،بنداشتهایی که آوردی کامل بودن و درستیشان بدیهی نیست (مانند 2=2) نشانش هم این نشان که داریم درباره‌اش بحث میکنیم ما.
      درباره‌یِ هر بنداشتی میشود ساعت‌ها سخن گفت, همین ٢+٢=٤ را هم در انجمن هم‌میهن میتوانی ١٠٠ برگ درباره اش بخوانی!

      بقیه‌یِ سخن نیز گنگ بود نگرفتم, ما گفتیم جان آدمها ارزشمند است (فرازیست) که میشود یک بنداشت, چرا ارزشمند است, چرا ندارد هست!
      اکنون سخن تو مانند این میماند که بیایی بگویی «چرا جان آدمها ارزشمند است؟»
      پاسخ من: «هست, زیرا بنداشته‌ایم».

      این پاسخ موبه‌مو در برابر پرسش «چرا ٢ همیشه ٢ است؟» نیز داده میشود: «هست, زیرا بنداشته‌ایم».

      یک بنداشت بتنهایی و برای خود هم اینجا کاربرد ندارد, خرد من در جایگاه یک هومن زنده میگوید که «زندگی» باارزش است, اگر خرد تو هم همینرا بگوید پس من و تو یک چیز را همبُنداشته‌ایم,
      میتواند هم ولی نگوید و بنمونه «نابودی بشریت» را خوب ببیند یا نمیدانم ٢ را هم ٣ ببیند, ولی دگرسانی‌ای در آماج ما که داشتن یک دستگاه ساده و روشن برای رویکردیابی همگان باشد (=اخلاقیات) نمیدهد.



      ‌‌‌
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      ‌ای بابا،چرا نمیشود،من هم یک بنداشت گذاشتم برای خودم،تعدادش هم کمتر است،تو میگویی خوب من چه کنم ،من هم میگویم خوب من چه کنم؟
      درست, ولی در راستای اخلاقیات پیش نمیرفت.


      ‌‌‌
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      والا در اخلاق که همچین چیزی را داریم: Egoism (Stanford Encyclopedia of Philosophy)
      حالا من نمیدانم چطور ما حق نداریم چنین بگوییم و برای ما خود بخود غلط میشود و نادرست ولی شما بنداشت میگذاری ،بعد مثل شرکت خصوصی میگویی هر کی خواست بیاید هر کی هم نخواست نیاید،این هم سیستم اخلاقی درست و بهتر است !!
      دگرسانی‌ای در سخن نمیدهد,

      اخلاقیات = رفتاری که میان دو یا چند جاندار زنده در راستای همزیستی انجام میپذیرد.

      برای اینکه نکته دریافت شود, اگر ما یک آدم تک و تنها در یک جهان بی جک و جانور داشته باشیم, آیا "اخلاقیاتی" نیز خواهیم داشت؟

      اگر نه, پس اثبات میشود که اخلاقیات از اندرکنش میان جانداران میاید.




      ‌‌‌
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      باز هم فرقی نمیکند،دقت نمیکنی من چه میگویم.
      اینجا درد را تنها ضریب بیشتری میدهی نسبت بخوشی که فقط مثال را عوض میکند و مساله سر جایش است،از طرف دیگر میشود درد دیگران را با درد قربانی مقایسه کرد.یعنی قربانی کردن درد جمع را کاهش میدهد مثلا،که در آن صورت اصلا این تفاوت بین درد خوشی بکل از موضوعیت خارج میشود.
      باقی استدلال هم که چنین و چنان میشود هم تنها ادعا و داستان است،من هم میتوانم ادعا کنم که عکسش اتفاق میافتد.این رایانش معکوس است همانطور که گفتم،یعنی طوری رایانش میکنیم که جواب دلخواه دربیاید که شکنجه بیگناه بد است،نه اینکه آچه در بنداشت نگذاشته ایم رایانش کنیم بعد بگوییم شکنجه بیگناه بد است یا خوب.
      باز هم سخن گنگ بود, چیزیکه من گفتم:

      اگر ما از امروز تا آینده در این تیره (قبیله) سود و زیان را برایانیم, زیان آن بیشتر خواهد شد.
      هماکنون نمیتوانیم [بباریکی] برایانیم, ولی میتوانیم برآورد بزنیم (و از یافتیک هم در جایگاه پشتوانه سود بردیم).


      ‌‌‌
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      کل سخن ما هم این بود که اینطور نیست،قانون سرانگشتی با رایانش پوزیتویستی خیلی فرق دارند،داریوش گرامی در پست قبلیش بخوبی اینرا توضیح داد.اگر ما در زمان کنونی بتوانیم برایانیم که الان قانون سرانگشتی برایمان کار میکند یا نه در واقع آنرا رایانیده‌ام و از قانون سرانگشتی استفاده نکرده ایم که،تناقض بسیار واضحیست !
      ما که اینجا چیزی را نرایاندیم, گفتیم اگر برایانیم (هماکنون در توانمان نیست) باید بیگمان زیان بیشتر از سود شود, زیرا هماکنون فرگشت برای ما در جایگاه یک یافتیک آنرا پیشرایانیده (انگاشت) است.


      پس شد,

      اخلاقیات (آرتاٸیک): اندرکنش میان جانداران زنده در راستای همزیستی
      سودگرایی [اخلاقی]: بیشِشِ (maximization) سودمندی و کمِش (minimization) زیامندیِ کنش‌های اخلاقیاتی (آرتاٸیکین)

      بُنداشتهای ما:

      سودمندی = فرازیست + هوتادِ (کیفیت) زندگی
      زیانمندی —> وارونه‌یِ بالا

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •