
نوشته اصلی از سوی
Mehrbod
ننیرنگید (جر نزنید) دیگر (: گفتید مگر "بی پذیرش نبود مهاد تناقض" میشود برداشتی هم از داده کرد که نشان دادیم میشود!
اکنون میگویید بی استنتاچ مگر میشود استنتاج کرد, که خب فرنودانه روشنه نمیشود! ولی مگر استنتاج پیش از آروین میاید؟
شما نخست میآرونید (مینِـپاهید = observe) سپس هر کار دیگری که دلتان خواست با این آروین/نپاهش اتان میکند, یکی از آنها استنتاج
باشد: پس در نگاه درستتر, این فرنود است که به آروین وابستگی دارد و نه وارونهیِ آن که فرنود همیشه درست باشد و آروین ما تاییدکننده.
سرانجام و خواه ناخواه باید با همان فرنود پذیرفت که سرچشمهیِ همه شناختها به آروین میرسد و
آروین نیز هیچ ١٠٠%ای در خود ندارد و در فرجام این سرشت گمانمندی از آروین به فرنود نیز در فرایند به ارث میرسد.
پ.ن.
این هم فراموش نشود که اندیشهیِ ما در این جهان در بندِ فرنود است, همینکه میگوییم "است" داریم به یک چیز فرنودین مینِماریم, ولی با همین فرنود
میتوانیم بازنگریسته و دریابیم که هر چیزی و هتا همین "است" میتواند با بُنداشتهایی دگرسان در جهانی پندارین, بگونهای دیگر آزندیده (interpreted) شود.