• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 2183

    جُستار: گفتگو پیرامون کمونیسم و سوسیالیسم

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی روزبه نمایش پست ها
      البته تاكید كردم كه برداشت شما ازبحث گیتار من درست نیست وبازهم بر این امر اصرار دارید این باورها كه درجنبش چپ آن روزگار نفوذ كرده بود دراصل نتیجه درك مذهبی ، پوپولیستی از ماركسیسم ونیز چپ روی كودكانه است واین عدم تعادل باعث وزمینه رشد تفكراتی دربین روشنفكران چون شما شد كه اینبار :
      رسوا بودن درک مائوئیستی شما از هنر و فرهنگ و زندگی اجتماعی را با نیم اشاره‌ای نشان دادیم و بی‌آبرو کردیم، اینست که به دست و پا افتاده‌اید. خود مارکسیسم درکی عقب‌مانده از مارکس بود و سر از گولاک درآورد.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی روزبه نمایش پست ها
      بدین شكل خود را جلوه نماید ودرتناقضات فكری سردرگم شود وبه علت عدم درك ماهیت اصلی سرمایه داری ودیدگاه سطحی از ماركسیسم و تنها با روش واستنباط برحسب مدلگرائی توان تقهیم داشت وچون مدل اصلی آن شوروی بعنو.ان اولین تجربه برقراری سوسیالزم با شكست مواجه شد بنابراین خط بطلان برهمه چیز كشیده واینبار برای رفع عطش تناقضاتش بیرق آنارشیسم را كه قرنی پیش بساط فكری آنان را ماركس وبعد لنین به دور ریخت دوباره به احتزاز در آورد
      اما با نگاهی به نوشته های شما معلوم شد كه شناخت شما از ماهیت كاپیتالیسم به همان چند مقاله موجود در اینترنت محدود میشود و چنان به زیبائی این نظام را ستوده ونقاشی نمودید به خیالم مدینه فاضله را تشریح مینمائید بنابراین مرا برآن میدارد برای كمك به بحث قدری از درك ماركس كه متعلق به چندین سال پیش است یاری بگیرم
      داستان‌سرایی چرند + مشتی حمله‌ی شخصی. آنارشیسم پس از تجربه‌ی انقلابی که «رفقا» به خاک و خون کشیدند و مشارکت دادن دو میلیون نفر در اداره‌ی یک کشور بطور مستقیم شکست خورده و به گورستان تاریخ پیوسته، مهمل‌بافی‌های مارکس پیرامون «رفتن دولت سوسیالیستی پی کارش» و «دیکتاتوری پرولتاریا» هنوز زنده و سرحال است و اگر تجربه‌ی میلیونها کشته‌ی قرن بیستم را یادآوری بکنیم دچار «تناقضات فکری» شده‌ایم.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی روزبه نمایش پست ها
      نه من برعكس شما درشربودن سرمایه داری احساس نكردم با هم اشتراك نظر داریم وفكر كنم اختلاف من وشما در این شربودن سرمایه داری است
      البته که احساس نکردید، خواهشا احساس هم نکنید و مرا با خودتان هرگز در یک سنگر ندانید. من پیشتر هم گفته‌ام که حاضر در کنار لیبرالها برای دفاع از سرمایه‌داری برابر تمام فاشیستهای چپ‌نما اسلحه بدست بگیرم و مبارزه بکنم، میان شر سرمایه‌داری و شر «دولت شوراها» اولی هزار بار شریف‌تر، انسانی‌تر و برابری‌خواهانه‌تر است.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی روزبه نمایش پست ها
      خب همین آزادیهای اجتماعی بیشتر شما را اغواكرد واز ریشه اصلی این روابط غافل مانده اید
      آزادیهای اجتماعی کسی را اغوا نکرده، نفعی‌ست عینی و بسیار مهم که از طریق دموکراسی مبتنی بر لیبرالیسم بدست آمده و نتایج مستقیم آنرا میلیونها بدن ِ انسانی تجربه کرده‌اند. آزادیهای همجنسگرایان، آزادیهای فردی، آزادی نشر، بیان، مذهب، تحصیل، رسانه و جنسی گول‌زنکهای فرعی و فاقد موضوعیت که اذهان را از هدف اصلی منحرف می‌کنند نیستند، همانقدر واقعی و مهم و کلیدی هستند که هر جنبه‌ی دیگر زندگی ما. دلیل بیزاری من از گله‌ی مارکسیستی همینست که «آزادی حقیقی» و «آزادی الکی» دارد، خود مارکس وقتی بی‌هیچ اندیشه و تعمقی دموکراسی را مرخص می‌کرد تنها استدلالی که داشت ناتوانی دموکراسی از ایجاد «آزادی حقیقی» که بنظر او غیرسیاسی بود می‌پرداخت. آزادی حقیقی و غیرحقیقی ندارد و همه‌ی جنبه‌های آن حائز اهمیت و واجد اعتبار همسانی‌ست، فدا کردن یکی برای بدست آوردن دیگری عملی‌ست ابلهانه که باز(همچون دیگر ایده‌های نخ‌نمایی که طرفدارشان هستید)آزموده شده، شکست خورده و امروز بجز در حاشیه طرفداری ندارد.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی روزبه نمایش پست ها
      خب همان توصیف شما از سرمایه داری مبنی بربلعیدن گرگ توسط گرگ مفهوم ساده انحصارگری سرمایه داری است واما نقش دولت دراین بازی چیست خودش به نظرمن محور اصلی بحث ما خواهد بود
      ذهن سفید - سیاه بین شما شاید نتواند به سادگی انحصارگرایی و انحصارزدایی را به عنوان دو روی یک سکه و مکمل یکدیگر ببیند، اما برای آدمی که تعلقات ایدئولوژیکی تا این اندازه سترگ نداشته باشد فهم اینکه جنبه‌ی رقابتی سرمایه‌داری بطور مداوم به انحصارزدایی و جنبه‌ی انباشت سرمایه‌ی آن به انحصارگرایی دائم مشغول است چندان دشوار نیست. اینرا نخستین بار میلتون فریدمن کشف کرد: همان اندازه که اقبال محصول را اراده‌ی بازار تعیین می‌کند، اراده‌ی بازار توسط محصول تحت تاثیر قرار می‌گیرد. اینکه سرمایه‌داری می‌تواند در یک عرصه به تمرکزستیزی و رفع انحصار بیانجامد، و در همان زمان در بخشی دیگر از جامعه مشغول به گسترش خودویژگی باشد نه فقط وجود دارد به ذات تناقض‌آمیز این سیستم بازمی‌گردد.

      در حضور آدمهای جدی، از آنجاکه دستاوردهای نظام سرمایه‌داری انکارناپذیر هستند و نمی‌توان همینطور با بی‌مسئولیتی شگفت‌انگیزی منکر آنها شد، باید برای اثبات جنبه‌های مخرب آن ساعتها کوشید، شما اما آنچنان در میان آدمهای شبیه خودتان گرفتار بوده‌اید که به کلی منکر هرگونه جنبه‌ی مثبتی در آن هستید..!
      Russell این را پسندید.
      زنده باد زندگی!

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      folaani (03-02-2013),Russell (03-15-2013),undead_knight (03-01-2013)

    3. #2
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها
      دلیل بیزاری من از گله‌ی مارکسیستی همینست که «آزادی حقیقی» و «آزادی الکی» دارد
      نکته خیلی مهمیه:)البته مختص اینها هم نیست،در بحث با مذهبیون هم این خیلی مشاهده میشه،تقسیم دو چیز کاملا مشابه به واقعی و غیر واقعی،یا دروغین و راستین بیشتر ناشی از نگاه ایدولوژیک هست تا نگاه به واقعیت.
      مثلا اگر برده ای نسبت به برده دیگه ای آزادی داره،ما نمیتونیم بگیم این آزادی بیشتر دروغینه،چون مثلا اربابش اینطور میخواد از امکان شورشش جلوگیری کنه یا انگیزه های دیگه ای داره:)در هر حال فارق از انگیزه برده دار در این مورد برده آزادی بیشتری داره که هرچند ایده آل نیست ولی وجود داره و دروغین نیست.
      اینکه این آزادی میتونه برده داری رو طولانی تر کنه و اینکه آیا این آزادی اخلاقی هست یانه پرسش های متفاوتی هستند:) (در ضمن این یک نمونه فوق العاده رادیکال و افراطی بود و روابط سرمایه دار با جامعه شکل های بسیار تعدیل شده تری میتونه داشته باشه)
      folaani این را پسندید.
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    4. #3
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی undead_knight نمایش پست ها
      نکته خیلی مهمیه:)البته مختص اینها هم نیست،در بحث با مذهبیون هم این خیلی مشاهده میشه،تقسیم دو چیز کاملا مشابه به واقعی و غیر واقعی،یا دروغین و راستین بیشتر ناشی از نگاه ایدولوژیک هست تا نگاه به واقعیت.
      مثلا اگر برده ای نسبت به برده دیگه ای آزادی داره،ما نمیتونیم بگیم این آزادی بیشتر دروغینه،چون مثلا اربابش اینطور میخواد از امکان شورشش جلوگیری کنه یا انگیزه های دیگه ای داره:)در هر حال فارق از انگیزه برده دار در این مورد برده آزادی بیشتری داره که هرچند ایده آل نیست ولی وجود داره و دروغین نیست.
      اینکه این آزادی میتونه برده داری رو طولانی تر کنه و اینکه آیا این آزادی اخلاقی هست یانه پرسش های متفاوتی هستند:) (در ضمن این یک نمونه فوق العاده رادیکال و افراطی بود و روابط سرمایه دار با جامعه شکل های بسیار تعدیل شده تری میتونه داشته باشه)
      «واقعی» و «غیرواقعی» اصلا لغات درستی نیستند، ممکن است یک آزادی «عینی» نباشد، مثلا نقد مارکس به آزادی بیان درست به نظر می‌رسد، اینکه آزادی بیانی که اقبال اجرایی شدن بیان را به اعتبار نمی‌شناسد بیشتر محدود کننده‌ی سخن است تا آزادکننده‌ی آن. اما «مارکسیستها» از این گفته نتیجه می‌گیرند که «پس آزادی بیان بازی بیش نیست و لزومی ندارد و فریب است و ...». نمی‌فهمند که وجود آزادی بیان نسبت به عدم وجود آن هزار برابر بهتر و آزادانه‌تر و برابری‌جویانه‌تر است، و قصد مارکس «فراتر» رفتن از مدل کنونی بوده نه «فروتر» رفتن، اینها همینطور نمی‌فهمند که هدف نهایی ما باید حفظ و گسترش دستاوردهای سرمایه‌داری، منهای عوارض آن باشد نه «نابودی آن»...

      خلاصه یکی باید مارکس را از دست طرفدارانش نجات بدهد.
      زنده باد زندگی!

    5. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      folaani (03-03-2013),Russell (03-15-2013),undead_knight (10-14-2013)

    6. #4
      شناس
      Points: 2,101, Level: 27
      Level completed: 68%, Points required for next Level: 49
      Overall activity: 28.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      روزبه آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      56
      جُستارها
      3
      امتیازها
      2,101
      رنک
      27
      Post Thanks / Like
      سپاس
      71
      از ایشان 122 بار در 45 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Ouroboros نمایش پست ها

      !
      رسوا بودن درک مائوئیستی شما از هنر و فرهنگ و زندگی اجتماعی را با نیم اشاره‌ای نشان دادیم و بی‌آبرو کردیم، اینست که به دست و پا افتاده‌اید. خود مارکسیسم درکی عقب‌مانده از مارکس بود و سر از گولاک درآورد.
      امیرجان
      ظاهرا این قضیه گیتار حكم اسپاگتی برای شما داشته كه اینگونه سراسیمه شده اید از آنجائیكه برای ورود به یك بحث تمام عیار نیاز به قدری مقدمه چینی دارد ولی ظاهرا این همه دق ودل شما از ماركسیسم كه گویا عمق زیادی دارد زمان زیاد ی طلب خواهد نمود تا به تمامی مباحثی كه بطور پراكنده درپست هایتان پخش شده پاسخ دهم اما با این قضیه گیتار ابتدا تلكلیف خودرا مشخص كنیم و ازبابت بی احترامی به اسپاگتی شما عذر خود را نمایان سازیم
      هراندیشه بعد ازتولد وانتشار باتوجه به ویژگیهای جغرافیائی ، رشد جامعه ومسائل فرهنگی و...با آنها ادغام شده وتفسیر بومی میشود كه دراین اوصاف ماركسیسم هم با توجه پراكند گی داری ویژگی خاص منطقه ای وبرهه زمانی را به خود گرفته است وشاهد ظهور لنینسم - مائویسم - خواجوئیسم وكاستروئیسم ومدل اروپائی از حركت فرانكفورت و...درگستره جهانی بودیم كه البته همه آنها پیشوند ماركسیسم را با خود به همراه داشتند ولی درعین حال تفاوتهای خاص خود را داشته اند اما هیچكدام نمیتواند خدشه اساسی با اصل ایده ماركسیسم بزنند لذا برای نقد آن به مرجع اصلی یعنی ایده های ماركس مراجعه باید نمود
      این تنوع درجنبش چپ ایران هم انعكاس داشت بطوریكه بخاطر ضعف تئوریك گاهی با اندیشه های مذهبی هم ادغام شده ورنگ پوپولیستی به خود میگیرد
      جنبشی كه مائو رهبری آنرا بعهده گرفته بود باتوجه به بافت دهقانی وعدم رشد بورژوازی طبیعی بود بدان شكل نمود پیدا كند
      امیدوارم این مختصرنامه رفع ابهام نماید ودلنگرانی شما را از گیتار برهاند ومسلما منظور ماركسیسم گرفتن اسباب بازیهای دیگران نیست بلكه ادعا دارد دراین نظام هنر و موسیقی و... میتواند به بهترین شكل متبلور گردد ومنافاتی با آن ندارد اگر در ایده های ماركس نسبت به این امر سندی دارید ارائه دهید البته اگر خواستید میتوانم از نظریات وی برای شما بازگو كنم
      والبته این ساده نگری شما باعث شده است در تنوع بروز كاپیتالیسم به اشكال گوناگون دچار شبه شوید واز شناخت ماهیت كاپیتالیستی توتا لیتاریته وفاشیسم ودیكتاتوریها دچار سردرگمی شوید ویا شاید عمدی از چهرهای كریه این نظام اقتصادی بگذرید تا تنها امریكا را با مجسمه آزادی وچند جوان گیتار زن درذهن خود ودیگران ترسیم كنید
      بگذریم
      داستان‌سرایی چرند + مشتی حمله‌ی شخصی. آنارشیسم پس از تجربه‌ی انقلابی که «رفقا» به خاک و خون کشیدند و مشارکت دادن دو میلیون نفر در اداره‌ی یک کشور بطور مستقیم شکست خورده و به گورستان تاریخ پیوسته، مهمل‌بافی‌های مارکس پیرامون «رفتن دولت سوسیالیستی پی کارش» و «دیکتاتوری پرولتاریا» هنوز زنده و سرحال است و اگر تجربه‌ی میلیونها کشته‌ی قرن بیستم را یادآوری بکنیم دچار «تناقضات فکری» شده‌ایم.
      البته این قسمت ازسخنانتان چون بیشتر شعارهای پراكنده وگنگ بود زیاد توقف نمیكنم اما در مورد آنارشیسم كه ارتباطی درجملات شما نداشت سرفرصت مفصل گفتگو میكنیم
      البته که احساس نکردید، خواهشا احساس هم نکنید و مرا با خودتان هرگز در یک سنگر ندانید. من پیشتر هم گفته‌ام که حاضر در کنار لیبرالها برای دفاع از سرمایه‌داری برابر تمام فاشیستهای چپ‌نما اسلحه بدست بگیرم و مبارزه بکنم، میان شر سرمایه‌داری و شر «دولت شوراها» اولی هزار بار شریف‌تر، انسانی‌تر و برابری‌خواهانه‌تر است.
      بله ومیدانم شما در مبازه با ماركسیسم گوی سبقت را ازخود لیبرالها گرفته اید وطبیعی است روشنفكران امثال شما را باید زمانیكه گیتار را برزمین گذاشته واسلحه بدست میگرند را باید دید این رسالت وویژگی تاریخی شماست دنباله آنارشیستها كه خود را درآغوش بورژوازی جا خشك میكنند
      اگر فرصت شد به این ادعاهایم كامل خواهم پرداخت
      آزادیهای اجتماعی کسی را اغوا نکرده، نفعی‌ست عینی و بسیار مهم که از طریق دموکراسی مبتنی بر لیبرالیسم بدست آمده و نتایج مستقیم آنرا میلیونها بدن ِ انسانی تجربه کرده‌اند. آزادیهای همجنسگرایان، آزادیهای فردی، آزادی نشر، بیان، مذهب، تحصیل، رسانه و جنسی گول‌زنکهای فرعی و فاقد موضوعیت که اذهان را از هدف اصلی منحرف می‌کنند نیستند، همانقدر واقعی و مهم و کلیدی هستند که هر جنبه‌ی دیگر زندگی ما. دلیل بیزاری من از گله‌ی مارکسیستی همینست که «آزادی حقیقی» و «آزادی الکی» دارد، خود مارکس وقتی بی‌هیچ اندیشه و تعمقی دموکراسی را مرخص می‌کرد تنها استدلالی که داشت ناتوانی دموکراسی از ایجاد «آزادی حقیقی» که بنظر او غیرسیاسی بود می‌پرداخت. آزادی حقیقی و غیرحقیقی ندارد و همه‌ی جنبه‌های آن حائز اهمیت و واجد اعتبار همسانی‌ست، فدا کردن یکی برای بدست آوردن دیگری عملی‌ست ابلهانه که باز(همچون دیگر ایده‌های نخ‌نمایی که طرفدارشان هستید)آزموده شده، شکست خورده و امروز بجز در حاشیه طرفداری ندارد.
      واقعا جای تاسف است كه شما نتوانستید درك كنید كه مفهوم آزادی نوبر بورژوازی كه ابتدا نظام سنتی فئودالیستی را نشانه گرفته واكنون با استقرار بازهم به شیپور آن میدمد چه مفهومی دارد این آزادی چگونه میتواند درجامعه طبقاتی وانحصارقدرت وثروت معنی پیدا كند لابد دلخوشیتان بعد از یك سری آزادی های اغواكننده اجتماعی به پارلمانتاریسم است
      جامعه ایكه همه نهادهای قدرتی وسرمایه دست عده ای قلیل متمركز است ونیاز وادارخواهد كرد كه رای وحتی آزادی خویش را به ارزن بورژوازی بفروشد چگونه به مزاج شما خوش آیند آمده است نمیدانم
      اینكه مشخصه وضرورت بقای كاپیتالیسم به گسترش آزادی نوع لیبرالی خویش است شكی نیست ودراین آزادی كه همه به حال خود رها شده وتنها منبع درآمد زائی وتنازع بقا پناه آوردن وفر وختن نیروی كار به بنگاههای سرمایه داریست را چگونه نمیخواهید ببینید
      البته گفته های شما بسیار پراكنده است و هركدام از این گفته های شما خود سرفصل یك بحث مشخص است كه برای پراختن به هركدام یك مبحث خاص میطلبد وگنجاندن تمامی دق ودلتان لابد بعلت مسرتی است كه رویت به هرحال نیمچه ماركسیستی به شما دست داده است بنابراین ترتیبی باشد تا بتوانم پاسخ های درخور را بدان بدهم

    7. 2 کاربر برای این پست سودمند از روزبه گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (09-08-2013),مزدك بامداد (09-08-2013)

    8. #5
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی روزبه نمایش پست ها
      امیرجان
      لحن کنایه‌آمیز شما تنها نشان‌دهنده‌ی فقر و حقارت منطقی‌تان است. پراکندن افکار سطحی پیرامون «محفل‌نشینی» و «گیتار» همانطورکه گفته شد و پاسخی نگرفت حاکی از درک عجیبی‌ست از مسائل پیچیده‌ی اجتماعی و فرهنگی‌ که در عقاید نوآموخته‌ی خود نسخه‌ای از پش آمده برای توضیح آنها ندارید، و ناچار انکار مطلق را پیش می‌گیرید. همانطورکه ویتگنشتاین به راسل گفت، «هرآنچه تو نمی‌فهمی غلط نیست».

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی روزبه نمایش پست ها
      بله ومیدانم شما در مبازه با ماركسیسم گوی سبقت را ازخود لیبرالها گرفته اید وطبیعی است روشنفكران امثال شما را باید زمانیكه گیتار را برزمین گذاشته واسلحه بدست میگرند را باید دید این رسالت وویژگی تاریخی شماست دنباله آنارشیستها كه خود را درآغوش بورژوازی جا خشك میكنند
      بله چراکه به آزادی و برابری اعتقاد داریم. قطعا لیبرال‌دموکراسی چنانکه نتایج مستقیم و عینی آنها را دیده‌ایم هزار بار اخلاقی‌تر، مساوات‌گراتر و آزادتر از سیستمهای مارکسیست-لینینیستی عقب‌مانده و «حزب محور» است. اما از آن مهمتر می‌دانیم که سپردن ابزار تولید به دست دولت بخشیدن قدرتمندترین اهرم کنترل جامعه به نهادی‌ست تماما سرکوبگر که حتی یک نمونه‌ی تقریبا موفق هم نداشته و در تمام تجربیات، تحت هر عنوانی که رخ داده یکسره فاجعه‌آمیز بوده.

      تضعیف سرمایه‌داری اگر با تضعیف دولت همراه نباشد شاهد ظهور دوباره‌ی نظام سلطه‌ی جدیدی خواهیم بود که از قبلی حتی بدتر هم هست: اتفاقی که در شوروی، چین، کوبا، کامبوج، کره شمالی، ویتنام و ... افتاد یک «انحراف» از مسیر اصلی سوسیالیسم دولتی نبود، بلکه نتیجه‌ی طبیعی و بدیهی سپردن برجسته‌ترین نهاد قدرت به دولت بود.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی روزبه نمایش پست ها
      واقعا جای تاسف است كه شما نتوانستید درك كنید كه مفهوم آزادی نوبر بورژوازی كه ابتدا نظام سنتی فئودالیستی را نشانه گرفته واكنون با استقرار بازهم به شیپور آن میدمد چه مفهومی دارد این آزادی چگونه میتواند درجامعه طبقاتی وانحصارقدرت وثروت معنی پیدا كند لابد دلخوشیتان بعد از یك سری آزادی های اغواكننده اجتماعی به پارلمانتاریسم است
      جامعه ایكه همه نهادهای قدرتی وسرمایه دست عده ای قلیل متمركز است ونیاز وادارخواهد كرد كه رای وحتی آزادی خویش را به ارزن بورژوازی بفروشد چگونه به مزاج شما خوش آیند آمده است نمیدانم
      اینكه مشخصه وضرورت بقای كاپیتالیسم به گسترش آزادی نوع لیبرالی خویش است شكی نیست ودراین آزادی كه همه به حال خود رها شده وتنها منبع درآمد زائی وتنازع بقا پناه آوردن وفر وختن نیروی كار به بنگاههای سرمایه داریست را چگونه نمیخواهید ببینید
      اتفاقا من هیچ مشکلی با دیدن ضعفهای بی‌شمار و سترگ سرمایه‌داری ندارم، شما از پذیرفتن نقاط مثبت آن عاجزید زیرا نقطه‌ی ثقل افکارتان اینست که کاپیتالیسم شر مطلق است و هیچ دستاورد ارزشمندی نداشته و همه چیز فریب است و ... برای جلوگیری از توسل بیشتر شما به سفسطه‌ی «مترسک» اینجا مشخص می‌کنیم که من نظرم درباره‌ی سرمایه داری چیست :

      آیا سرمایه‌داری بیشتر میزان برابری، آزادی و رفاه را در تاریخ بشر پدید آورده؟ بله
      آیا سرمایه‌داری بطور سیستماتیک در جامعه اقدام به تضعیف دولت می‌کند؟ بله
      آیا سرمایه‌داری عادلانه است؟ نه
      آیا روش بهتری برای تولید هست؟ بله

      آزادیهای «اغواکننده» دقیقا همان چیزی‌ست که مرا از شما جدا می‌کند، آزادی اغواکننده هم به اندازه‌ی تمام دیگر انواع آن معتبر و مهم و به جا و رواست. باور ندارید؟ از زندانیان اوین و تبعیدیان به سیبری بپرسید ارزش حق آزادی بیان را، یا از تعدادی همجنسگرا بپرسید حق آزادانه زیستن چقدر در زندگی‌شان تاثیر گذاشته، یا نگاهی به جامعه‌ی خود بکنید و بپرسید چرا در اینجا یک نفر در اندازه‌ی تری ایگلتون بوجود نمی‌آید و ... بله این آزادیها «همه‌ی» آنچه ما می‌توانیم داشته باشیم نیست، چیزهای بسیار بیشتری هم هست که مهم هستند و می‌توانیم و می‌باید به آنها برسیم، اما راه رسیدن به آنها نفی اینها نیست. خلاصه که شما راه نیستید، بیراهه‌اید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی روزبه نمایش پست ها
      البته گفته های شما بسیار پراكنده است و هركدام از این گفته های شما خود سرفصل یك بحث مشخص است كه برای پراختن به هركدام یك مبحث خاص میطلبد وگنجاندن تمامی دق ودلتان لابد بعلت مسرتی است كه رویت به هرحال نیمچه ماركسیستی به شما دست داده است بنابراین ترتیبی باشد تا بتوانم پاسخ های درخور را بدان بدهم
      نه که گفته‌های شما «منسجم» است: روانکاوی حالات ذهنی من + مشتی حمله‌ی شخصی + اندکی سفسطه + حرفهای تکراری > سرزنش همه‌ی ابنای بشر که مرتجع شده‌اند و بجای حزب کمونیست طرفدار گیتار و توستر و رقص شده‌اند.
      Mehrbod, Russell and folaani like this.
      زنده باد زندگی!

    9. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (03-15-2013),sonixax (09-08-2013),undead_knight (03-03-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. گفتگو پیرامون فمینیسم
      از سوی shirin در تالار زنامرد
      پاسخ: 516
      واپسین پیک: 03-29-2020, 07:36 PM
    2. گفتگو پیرامون فمینیسم
      از سوی shirin در تالار هماندیشی
      پاسخ: 161
      واپسین پیک: 03-15-2013, 08:51 PM
    3. مازوخیسم / سادیسم / لذت‌جویی و ...
      از سوی yasy در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 6
      واپسین پیک: 01-20-2013, 08:03 PM
    4. جایگاه فرهنگی ملت ایران در مقایسه با ملل دیگر
      از سوی Nocturne در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 8
      واپسین پیک: 09-12-2012, 11:17 PM
    5. سکولاریسم و روشنفکر دینی
      از سوی Russell در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 27
      واپسین پیک: 09-12-2012, 07:00 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •