خسته نباشید ندارد, یک شماری آدم کوته‌اندیش راه افتاده‌اند جنبش و پروپاگاندا که مردان ژنتیکی و
سرخود «خشن» هستند و نیازمندِ درمان, که در اینجا شایسته بود پیش از هرکاری این دروغ بزرگ را بیاشکارانیم
نبابا اتفاقا اصلش اصلا فمنیستی نیست از روی جنبش های مبارزه با خشونته:)اینجا نشون میده آنتی فمنیسم هم جنبه های جالبی داره ها:))
مردان خشن هستند؟!بلی،فقط مردها خشن هستند؟!خیر
انسان ها نیازمند درمان!؟شاید

خشونت بجا و بیجا هم چیز پیچیده‌ای ندارند, آدمی چه مرد چه زن اگر بیمار نباشد از
خشونت تنها در جایگاه واپسین ابزار برای نمایش ناخوشنودی خود بهره میگیرد, پس همه
دشواری را میتوان به این کاست که ناخوشنودی نامبردهِ آیا نیازمندِ خشونت بوده یا یا نه.
معیار بیماری چی هست؟!:)مگرنه اینکه ما بخش هایی از روان شناسی رو به خاطر معیارهای بیمار انگاری رد میکنیم؟

نمونه برمیشماریم: اگر یک مرد پس از رد شدن درخواست سکس خشونت از خود بنمایاند, در اینجا نابجا بوده, هر آینه اگر یک مرد
یا زن در برابر یک بسیجیِ ریشو یا فاطی کماندو که میخواهد به حریم شخصی‌اش تجاوز کند خشونت بنمایاند, سراسر بجا (و شاید نابخردانه) میباشد.
خب چرا ارزش حریم شخصی بالاتر از سکس هست؟:)
پس همه‌یِ دشواری همانجور که گفتیم به این میکاهد که آیا هنگام رخداد خشونت:

١. خشونت معتبر بوده (رد شدن درخواستِ سکس نیست, تجاوز به حریم شخصی هست).

٢. راه (ابزار) دیگری با کارایی یکسان/همسان در دست بوده یا نه (واگشت {انقلاب} و کشته شدنِ مردم زمانی که راه بازدیسی {reform} بسته نیست ابزار کارای دیگر).
اعتباردهی خشونت بر پایه‌یِ همان آزاد و حقوقِ هر آدم میرود.
در دسترس گذاشتنِ ابزارهایِِ دیگر برای نمایشِ ناخوشنودی نیز بیشتر از خویشکاری‌هایِ (وظیفه‌هایِ) همبود است.
پس نتیجه میگیری خشونت در جاهایی بجاست،یکی زمانی که ابزار دیگه ای برای نشون دادن ناخشنودی نباشه و یکی دیگه اینکه بعضی رفتارها رو میشه به خشونت جواب داد؟!:)