مهربد گرامی، نکته شما متوجه کدام گفته من است؟یعنی کدام بخش اش؟
مهربد گرامی، نکته شما متوجه کدام گفته من است؟یعنی کدام بخش اش؟
اینجا:
من براستی در آرزوی جنبشی اصیل هستم که به دنبال بازتعریف و بازنشانی نقش های شایسته زنها در کنار مردها باشد نه چنین چیزی که صرفا آه و ناله و یا انتقام جویی و کینه ورزی باشد
جاییکه تنها زن و مرد داریم اینجوری نمیشود که تنها به دشواریهای یکی بپردازیم تا جادووار برابر شوند. در جاییکه بیشتر از دو ڃیز داشتیم (سیاهپوست,
سرخپوست, سپیدپوست) هم نمیشود و آنجا هم جنبش «پادنژادپرستی = anti-racism» داریم, نه جنبش «سیاهپوستگرایی» یا نمیدانم «سرخپوستگرایی»!
این جنبش مادینگرایی (feminism) با همین نامگزینی خود از آغاز نشان داده که بدنبال برابری نیست و بدنبال «برابرتر» بودن است. جنبش بسیار گمنامِ نرینگرایی (masculinism) نیز بهمڃنین بیراهه میرود, ما تنها یک جنبش درست (با ڃشمپوشی) داریم که همان پادگُنـگرایی یا anti-sexism باشد: Sexism - WiKi
در همین واپسین جنبش هم کسی نباید بدنبال یکسانیدن زنامرد باشد, که آماج یکسانیدن حقوق و پیشگیری از sex discrimination (تبعیض جنسیتی) در کاریابی و .. است.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
فمینیسم را که هر جوره نگاه کنیم حداقل در تئوری از آن جدا ناپذیر است،اینطور نیست؟
در واقع مساله تعریف شده تقسیم کاریست که طبیعت انجام داده و باقی چیزها روی آن سوار شده ،از بین بردن آن و یکنواخت و یکدست کردن جامعه اصل مطلب است.
که البته بنگر من هم جای بحث دارد که حتی با قبول چنین تفکری چه چیزی را میخواهیم نگه داریم و چه را دور بریزیم،کاری که فمینیستها بتنهایی تصمیمش را میخواهند برای جامعه بگیرند و حق تصمیم خود جامعه در تعیینش را نادیده میگیرند.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
«برابری» همانطورکه داریوش جای دیگری اشاره کرد واژهایست جندهشده، که در تاریخ اندیشه هرکس معنای آنرا به میل خود تعبیر کرده. فمینیسم در تئوری و عمل هر دو خواستار «برابری» است، اما پیش از آن بصورت ایدئولوژیک جهان تخیلی را آفریده که در آن مردها با سوء استفادهای همه جانبه از زنان برای رسیدن به بهروزی بیشتر و کنترل مطلق به نحوی سیستماتیک(از طریق مردسالاری)مانع پیشرفت آنها میشوند، پس برای رسیدن به برابری باید ابتدا «امتیازات» بیجای مردان که بر اثر سلب حقوق از زنان بوجود آمده را از آنها گرفت تا زمین بازی مسطح بشود و رقابت برای همگان میسر باشد. پس برتریطلبی فمینیستی در پافشاری آن بر برابری مشهود نیست، جای دیگری خود را نشان میدهد. این وسواس دیوانهوار و عجیب آنها برای اشغال فضای مردانه هم از همینجاست، یعنی با آنکه یکسری فعالیتها و اجتماعات هستند که زنان بطور طبیعی از آنها لذت نمیبرند و بصورت داوطلبانه خود را از حضور در آنها معاف کردهاند(یا اصلا معافیت از آنها به سود زنان بوده)، اما فمینیستها خواستار حضور هرچه بیشتر زنان و «ساختارشکنی» در آن اجتماعات و برهم زدن نظم سنتی آنها هستند، فقط به این دلیل که محیطهای یکسره مردانه را یادگار ایام خیالی مردسالاری و نمودی از آن تلقی میکنند، مثل بازیهای رایانهای که فمینیستها خواستار حضور اجباری و تزریقی زنان در آنها هستند، یا پورنوگرافی که چون زنان مشتری اصلی آنها نیستند «سوء استفادهی جنسی» و «بردگی بصری» و این مهملات لقب گرفته و هماکنون تحت هجمهای همه جانبه از سوی فمینیستهاست. (عنایت داشته باشید که زنان امکان حضور در اینها را دارند و دختران بسیاری از بازی کردن لذت میبرند و پورن تماشا میکنند، اما اینها عرصههایی از جامعه است که برای تکامل خود نیازی به حضور مستمر زنان ندارد).
این ایدئولوژی راه رسیدن به برابری را سلب «حقوق نابجا» از مردان، دادن «حقوق همه جانبه» به زنان و گسترش هرچه بیشتر حق انتخاب برای زنان جعل میکند. من اغلب دچار بهت و حیران میشوم از تصور زنان ایرانی که گمان میکنند «مردها هر طور دلشان بخواهد میتوانند زندگی بکنند»، حال آنکه بار تحمیلهای اجتماعی به روی کمر ما هرگز سبکتر نیست و تمام مراحل زندگی ما از بدو تولد تا لحظهی مرگ دقیقه به دقیقه برنامهریزی شده و بسیاری پسران جوان اگر فقط یکی دو سال فرصت را از دست بدهند به نحوی جبرانناپذیر و همیشگی از رقابت عقب میمانند و زندگیشان تباه میشود. اما بنظر میرسد فمینیستها اساسا اینرا نوعی از محدودیت نمیدانند، یعنی محدود بودن انتخابهای پسران برپایهی شرایط عینی که زاییدهی دگمهای اجتماعیست را به رسمیت نمیشناسند و تنها محدودیت زنان برپایهی امر و نهی سلسلهمراتبی در جوامع سنتی را میبینند، تازه آنرا هم بطور کامل بازشناسی نمیکنند و مثلا همان امر و نهی که بیرون از خانواده هم در جریان است را یا انکار میکنند یا به کلی بیربط به موضوع جلوه میدهند.
پس اعتقاد به مردسالاری در جایگاه شرایط اجتماعی که در آن مردها به نحوی آگاهانه سیستمی را پدید آوردهاند و هنجارهایی را برای حفظ و گسترشش پرداختهاند که در آن زن در برابر پرداخت هزینهای(از شخصیت، فردیت، کیستی، جایگاه اجتماعی، موقعیت خانوادگی و یا ...)به مردان سود برسانند، تحت کنترل آنها باشند و برای بهروزی آنها بکوشند از همان نخستین گام باعث مردستیزی و رسیدن به همان درک غلط بخشی از مشکل دیدن مردها میشود که خود بطور طبیعی به نابرابریهای در جهت مخالف میانجامد. مثلا شکی نیست که حجاب نابرابری ِ غیرعادلانه و نامشروعیست که بر زنان روا داشته میشود و هر انسان آزادهای باید بر پاد آن موضع بگیرد، اما برابرنهادهی همان میشود نفقه برای مرد، که چیزیست یکسره ناعادلانه و در ضدیت با حقوق آن مرد. فمینستها مورد دوم را به رسمیت نمیشناسند و همانطورکه «شوالیه نامرده» اینجا ادعا کرد، نفقه را بخشی از دستگاه پرداخته شده جهت کنترل زنان تلقی میکنند، «من خرج شما را میدهم تا کنترلتان بکنم». سوال اینست که مردها چه نیازی به کنترل زنان دارند؟ از نظر فرگشتیک به سود مردان است که زنها اشتراکی باشند و انحصارطلبی جنسیتی استراتژیست که فقط به نفع زن خواهد بود. پس این کنترل نه منافع اجتماعی داشته، نه منافع بیولوژیک داشته و نه منافع انتزاعی نسیب مرد میکرده. کنترلی که تا این اندازه هزینهبر بوده و بیش از یک امتیاز نوعی «بار» محسوب میشده و علم کردن آن به عنوان چیزی که به سود مردان است و به زیان زنان عجیب و خندهآورست. (دیدیم که ادعای مشابه من پیرامون حجاب مبنی بر اینکه وجود آن جهت درونجنسی کردن همسرگزینی و تشدید رقابت میان مردان آلفا از طریق نمادینسازی بوده به عنوان چرندبافی بیپایه بدون هیچ دلیلی رد شد، حال آنکه روش طرح آن مشابه متودولوژی محبوب فمینیستها بود)
برتریطلبی فمینیستی و «نابرابری تحت پوشش برابری» زمانی شروع میشود که اینها برای این مترسک خیالی «مردسالاری» و «سلطهی مردانه» شروع به مصداقیابی در جهان واقعی میکنند، و از آنجاکه چیزی نمییابند، مشکلات زنان به قیمت تشدید و تجدید مشکلات مردها تخفیف پیدا میکنند.
زنده باد زندگی!
تحلیل من ناآگاهانه بودن رخداد بود ولی با گذشت زمان این فرآیند از نطر من آگاهانه میشه،پس فرضت لزوما درست نیست.پس اعتقاد به مردسالاری در جایگاه شرایط اجتماعی که در آن مردها به نحوی آگاهانه سیستمی را پدید آوردهاند و هنجارهایی را برای حفظ و گسترشش پرداختهاند که در آن زن در برابر پرداخت هزینهای(از شخصیت، فردیت، کیستی، جایگاه اجتماعی، موقعیت خانوادگی و یا ...)به مردان سود برسانند، تحت کنترل آنها باشند و برای بهروزی آنها بکوشند از همان نخستین گام باعث مردستیزی و رسیدن به همان درک غلط بخشی از مشکل دیدن مردها میشود که خود بطور طبیعی به نابرابریهای در جهت مخالف میانجامد.
در راستای اینکه انرژیم تحلیل رفته و سعی کردم پست ها پراکنده نباشه فقط چند جواب کوتاه میدم و صبر میکنم تا مسئله مالی و کار کردن و... روشن بشه:)
البته که نفقه به تنهایی برخلاف حقوق مرد هست ولی وقتی محتوا رو از متن جدا میکنی مفهوم رو هم ناچارا تغییر میدی:)مثلا شکی نیست که حجاب نابرابری ِ غیرعادلانه و نامشروعیست که بر زنان روا داشته میشود و هر انسان آزادهای باید بر پاد آن موضع بگیرد، اما برابرنهادهی همان میشود نفقه برای مرد، که چیزیست یکسره ناعادلانه و در ضدیت با حقوق آن مرد. فمینستها مورد دوم را به رسمیت نمیشناسند و همانطورکه «شوالیه نامرده» اینجا ادعا کرد، نفقه را بخشی از دستگاه پرداخته شده جهت کنترل زنان تلقی میکنند، «من خرج شما را میدهم تا کنترلتان بکنم»
من گفتم نفقه در کنار ابزارهای کنترل هست و به تعبیری برای تحمل پذیر کردن کنترل،بنابراین تناقضی در این نمیبینم که خود نفقه به تنهایی ضد حقوق مرد باشه.
بازم که حرف خودتو میزنی:))فرگشت رو فقط میتونی وقتی وارد کنی که حرف از کنش و واکنش های ناخوداگاه باشه و بهت نشون دادم اتفاقا تک همسری یک ESS هست(توضیحات کامل در ژن خودخواه داوکینز هست)تکرار این حرفت بدون پایه و سند علمی آزاردهنده داره میشه:)سوال اینست که مردها چه نیازی به کنترل زنان دارند؟ از نظر فرگشتیک به سود مردان است که زنها اشتراکی باشند و انحصارطلبی جنسیتی استراتژیست که فقط به نفع زن خواهد بود.
از روییک سری فرض اشتباه و با متودولوژی درست به نتایج اشتباه میرسی:)پس این کنترل نه منافع اجتماعی داشته، نه منافع بیولوژیک داشته و نه منافع انتزاعی نسیب مرد میکرده.
بنابراین حداقل تحلیل هات رو به جای تحلیل های علمی لطفا نزار:))کنترلی که تا این اندازه هزینهبر بوده و بیش از یک امتیاز نوعی «بار» محسوب میشده و علم کردن آن به عنوان چیزی که به سود مردان است و به زیان زنان عجیب و خندهآورست. (دیدیم که ادعای مشابه من پیرامون حجاب مبنی بر اینکه وجود آن جهت درونجنسی کردن همسرگزینی و تشدید رقابت میان مردان آلفا از طریق نمادینسازی بوده به عنوان چرندبافی بیپایه بدون هیچ دلیلی رد شد، حال آنکه روش طرح آن مشابه متودولوژی محبوب فمینیستها بود)
باز هم مجبورم از مدل های رادیکال استفاده کنم:(واقعا میلی به این همه رادیکالیزه کردن ندارم)
چرا یک ارباب به برده غذا و سرپناه میده؟!فکر میکنم دلایل بیولوژیکیش حداقل روشن باشه،برده باید دووم بیاره.
در اینجا هم بلاخره زن باید دووم بیاره تا فرزندان مشترکشون رو بزرگ کنه،محیط زندگی رو در شرایط مناسبی نگه داره و مرد هم یک لذت جنسی مشترک داره.(ما در مورد شروعش حرف میزنیم)
جالا اگر خودآگاهی رو به وسط بکشیم میتونیم موقتا فرگشت رو نادیده بگیریم، چرا زنان میل به داشتن پارتنرهای بیشتر نداشته باشند؟!:))(ما میدونیم با اینکه مجازات فرگشتیک داره ولی با این حال در دنیای مدرن اثبات شده که تعداد قابل توجهی این روش رو انتخاب میتونند بکنند و بعید میدونم ژن ها توی مدت چند هزار سال اینقدر تغییر کرده باشند!)
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Mehrbod (03-29-2020)
دوستان نظرتون درباره sex dolls یا sex robots چیه؟
گویا فمنیست های افراطی خیلی ازشون بیزارن! من اخیرا یه پست توی توییتر ر این باره گذاشتم لشکری از این فمنیست ها با انواع تهمت ها و خنک بازی ها بهم حمله کردن.
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)