• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    برگ 7 از 13 نخستیننخستین 12345678910111213 واپسینواپسین
    نمایش پیکها: از 61 به 70 از 130

    جُستار: گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک

    1. #61
      بازداشت همیشگی
      Points: 47,012, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Alice آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      1,716
      جُستارها
      8
      امتیازها
      47,012
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,739
      از ایشان 4,155 بار در 1,601 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      75 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      توانستن = من پس از چند روز سرانجام توانستم کار را بیانجامم —> من پس از چند روز سرانجام توان کردم کار را بیانجامم / من از پس چند روز توان یافتم کار را بیانجامم.
      نامیدن = من شما را پیشتر آلیث نامیده‌ام —> من شما را پیشتر آلیث نام کرده‌ام / من شما را پیشتر آلیث نام گذاشته‌ام.
      مانستن = پیچیدگی و همزمان سادگی پارسیک به هیچ زبان دیگری نمی‌ماند.
      اینها که کارواژه‌های ساختگی نیستند ، فَردید من از «کردن، شدن و ...» کارواژه‌سازی ِ برساخته بود !
      به مهر اگر میتوانید برای آنان پادنمونه بیاورید ! (چون خودم ژرف‌اندیشی نکرده‌ام و دل‌استوار نیستم،
      به هر روی اینجا که میدان زورچپانی اندیشه‌ها نیست ، جایگاه هم‌اندیشی است)


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      از آنجاییکه در پارسیک ما کمابیش همه کارواژه‌ها را به دو چهره‌ی گذرا/ناگذرا داریم، چهره‌ی پیش‌انگاشتیک
      آنها ناگذرا است که بیشتر زمانها همان «شدگی» باشد، چهره‌ی گذرا نیز بیشتر زمانها «کردگی» کار باشد:


      شدن پیش‌انگاشت
      پیریدن = پیر شدن (شدگی) / پیرانیدن = پیر کردن (کردگی)
      یافتن = یافت شدن / یابانیدن = یافت کردن
      چریدن = چریده/چران شدن / چرانیدن = چران کردن[/color]
      رفتن = رفت شدن / روانیدن = رفت کردن
      جداییدن = جدا شدن / جدایانیدن = جدا کردن

      کردن پیش‌انگاشت
      بررسیدن = بررسی کردن / بررسانیدن = به بررسی واداشتن
      اندیشیدن = اندیشه کردن / اندیشانیدن = به اندیشه واداشتن
      گذرا و ناگذرا بودن باز پیوندی ندارد ؛ چون آماج من کارواژه‌های ساختگی بود !
      نه بنواژه‌هایی که از پیش در زبان تنیده شده‌اند (جز جداییدن) ؛ چند نمونه باز
      برای چنین کارواژه‌هایی :

      باوریدن = باورن کردن (آلیس‌جان بباور که ... => آلیس‌جان باور کن که...)

      واغیدن = واغ واغ کردن (هاپو واغید => هاپو واغ واغ کرد...)

      آروینیدن = آروین کردن (و نه آروین شدن، این را خودت پیشنهاد داده بودی)

      هم‌آغوشیدن = هم‌آغوشی کردن

      جدا از همه‌ی اینها مهربُدجان ؛ کارواژه‌ی «پیرش» برای منی که با زبان پارسی
      آشنایی بسنده دارم گنگ است ! نخست که گفتی "پیرش" اگر چم آن را درون
      کمانک نمیاوردی به هیچ روی درنمیافتم که پیر شدن، پیر کردن، پیر ماندن و
      بر روی هم فردید شما چیست از این واژه ! ( شاید اصلاً درنمیافتم که بنواژنام است)

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Alice گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Newton (02-07-2013),sonixax (02-07-2013)

    3. #62
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      اینها که کارواژه‌های ساختگی نیستند ، فَردید من از «کردن، شدن و ...» کارواژه‌سازی ِ برساخته بود !
      به مهر اگر میتوانید برای آنان پادنمونه بیاورید ! (چون خودم ژرف‌اندیشی نکرده‌ام و دل‌استوار نیستم،
      به هر روی اینجا که میدان زورچپانی اندیشه‌ها نیست ، جایگاه هم‌اندیشی است)




      گذرا و ناگذرا بودن باز پیوندی ندارد ؛ چون آماج من کارواژه‌های ساختگی بود !
      نه بنواژه‌هایی که از پیش در زبان تنیده شده‌اند (جز جداییدن) ؛ چند نمونه باز
      برای چنین کارواژه‌هایی :
      همه کارواژه‌ها یک زمانی برساخته (جعلی) بوده‌اند دیگر، کارواژه‌ها را اسپاگتی که فرونفرستاده! (:



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      باوریدن = باورن کردن (آلیس‌جان بباور که ... => آلیس‌جان باور کن که...)

      واغیدن = واغ واغ کردن (هاپو واغید => هاپو واغ واغ کرد...)

      آروینیدن = آروین کردن (و نه آروین شدن، این را خودت پیشنهاد داده بودی)

      هم‌آغوشیدن = هم‌آغوشی کردن
      خب همه اینها گفتیم با هر همکردی بیشتر به کار میرفتند پیش‌انگاشت میشوند.

      آروینستن = آرویدن کردن / آرویناندن = به آروین واداشتن
      واغیدن = واغ کردن / واغانیدن = به واغ واداشتن

      برخی مانند هم‌آغوشیدن هم میتواند شدن باشد، هم کردن، هم میتوان دلبخواه هم‌آغوشانیدن گفت:

      هم‌آغوشیدن (شدن): من و او هم‌آغوشیدیم = هماغوش شدیم.
      هم‌آغوشیدن (کردن): مرا با خود هم‌آغوشید = مرا با خود هماغوش کرد.
      هم‌آغوشانیدن (کردن):مرا با خود هم‌آغوشانید = ~



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      جدا از همه‌ی اینها مهربُدجان ؛ کارواژه‌ی «پیرش» برای منی که با زبان پارسی
      آشنایی بسنده دارم گنگ است ! نخست که گفتی "پیرش" اگر چم آن را درون
      کمانک نمیاوردی به هیچ روی درنمیافتم که پیر شدن، پیر کردن، پیر ماندن و
      بر روی هم فردید شما چیست از این واژه ! ( شاید اصلاً درنمیافتم که بنواژنام است)
      خب چندبار مانند هر کارواژه‌ی دیگری به کار میبری جا میافتد!

      فردید نمیخواهد، eš بیشتر زمانها نمایانگر «فرایند {پیش‌انگاشت}» است، در پیریدن پیش‌انگاشت شدن است، پس پیرش = پیریدن:

      فزون‌خواری مایه‌ی پیرش است = فزون‌خواری مایه‌ی پیریدن است = فزون‌خواری مایه‌ی پیر شدن است.

      همانجور که:

      اندوهیدن = اندوهش

      ولی،

      گفتن ≠ گویش
      خواندن ≠ خوانش
      خواستن ≈ خواهش

      باید اینها را به کار گرفت تا از ناآشنایی در بیایند (:

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    4. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (02-07-2013),sonixax (02-07-2013)

    5. #63
      رهگذر
      Points: 2,080, Level: 27
      Level completed: 54%, Points required for next Level: 70
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Gilgamesh آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      23
      جُستارها
      0
      امتیازها
      2,080
      رنک
      27
      Post Thanks / Like
      سپاس
      30
      از ایشان 64 بار در 19 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      برابر «عمرت بر فناست» ؟

    6. #64
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Gilgamesh نمایش پست ها
      برابر «عمرت بر فناست» ؟
      واژه‌به‌واژه: زندگی‌ات بر نابودیست.


      آرِشیک:
      زندگیت بیهوده است؟

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    7. #65
      رهگذر
      Points: 2,080, Level: 27
      Level completed: 54%, Points required for next Level: 70
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Gilgamesh آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      23
      جُستارها
      0
      امتیازها
      2,080
      رنک
      27
      Post Thanks / Like
      سپاس
      30
      از ایشان 64 بار در 19 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بیهوده یا بی‌هوده؟

    8. #66
      شناس
      Points: 1,239, Level: 19
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      Sotudeye Setâyide
       
      خونسرد
       
      Sotude آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      ایران
      نوشته ها
      54
      جُستارها
      0
      امتیازها
      1,239
      رنک
      19
      Post Thanks / Like
      سپاس
      126
      از ایشان 97 بار در 43 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      دوستان پارسیکمَند (پارسیک گوی دانشمند!! ) برای واژگان بیگانه ی زیر چه واژگانی پیش می نَهید (پیشنهاد می کنید)؟!

      1- حساسیت (Allergy) = ???
      2- حساسیت (sensitivity) = ???
      3- حساس (sensitive) = ???
      4- محسوس (sensible) = ???
      4- ظریف (ِdelicate) = ???
      5- ظرافت (delicacy) = ???
      6- نفس کشیدن، تنفس کردن (breathe (in), inhale; respire) = ???


      پ.ن:
      هرچند که اگر برابرواژه ی درخوری برای زاب/نامواژه ها یافته بشود، می توان آن واژه را با وندها به نامواژه/زاب گستراند (تعمیم داد).
      ,Living in a world which everybody is a sheep or a wolf
      ...!I'd rather be a shepherd
      !Let them shred one-another! ... I do play my own flute

    9. یک کاربر برای این پست سودمند از Sotude گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      undead_knight (02-13-2013)

    10. #67
      بازداشت همیشگی
      Points: 47,012, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Alice آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      1,716
      جُستارها
      8
      امتیازها
      47,012
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,739
      از ایشان 4,155 بار در 1,601 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      75 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Sotude نمایش پست ها
      دوستان پارسیکمَند (پارسیک گوی دانشمند!! ) برای واژگان بیگانه ی زیر چه واژگانی پیش می نَهید (پیشنهاد می کنید)؟!

      1- حساسیت (Allergy) = ???
      2- حساسیت (sensitivity) = ???
      3- حساس (sensitive) = ???
      4- محسوس (sensible) = ???
      4- ظریف (ِdelicate) = ???
      5- ظرافت (delicacy) = ???
      6- نفس کشیدن، تنفس کردن (breathe (in), inhale; respire) = ???
      درود دوست گرامی ! :)

      نفس کشیدن = دمیدن
      دمیدن | لغت نامه دهخدا

      ظریف = (در چم نازک) باریک
      باریک | لغت نامه دهخدا

      ظرافت = (بنواژنام) باریکی

      حساس = ( با آهنگ فعّال به چم بسیار دارنده و کننده ، مانند رزّاق بسیار روزی دهنده) تیزسُهش
      (سرور آریا در جایی «سهشمند» را بکار برده بود که بازهم نزدیک به "حساس" است)

      حساسیت = (بنواژنام) تیزسُهشی ، سَهشمندی (هرآینه در فرهنگ پهلوی واژه‌های فُسیل‌تر
      و البته جَم و جور تری برای "حساس" یافت میشود ، ولی روی همین "سُهش" و این‌چیزها
      مانور بدهیم نیکوتر است)

      محسوس = (با آهنگ مفعول ، حسّ شده) سُهیده

    11. 3 کاربر برای این پست سودمند از Alice گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (02-17-2013),SAMKING (02-13-2013),Sotude (02-13-2013)

    12. #68
      شناس
      Points: 1,239, Level: 19
      Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      Sotudeye Setâyide
       
      خونسرد
       
      Sotude آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      ایران
      نوشته ها
      54
      جُستارها
      0
      امتیازها
      1,239
      رنک
      19
      Post Thanks / Like
      سپاس
      126
      از ایشان 97 بار در 43 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      1 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      همچنین درود بر شما آلیس گرامی!
      من چون می دانستم شاید دوستان در دریافت چم درست واژگان عربی بالا به دشواری بربخورند، برابرواژه های انگلیش آن ها را نوشتم. به نگر من، "باریکی" برابرواژه ی خوبی برای "ظرافت" نمی باشد، چه اینکه باریکی به "thinness" می گویند ولی از "ظرافت" برای "delicacy" بَهریده می شود (بهره برده می شود).
      ظریف و ظرافت به چیزی می گویند که به آسانی آسیب بپذیرد یا کسی که زودرنج و زود آسیب پذیر باشد. کنون من هرچه می اندیشم، برابرواژه ی درخوری برای آین دو واژه نمی یابم. اگر نگر ما از "ظریف و ظرافت"، نازک و نازکی باشد که از همین ها می بهریم، ولی باریکی چم دیگری دارد.
      برای حساسیت (آلرژی) چه برابرواژه ای درمی نگرید؟! (همان بیماری ویرانگری که 4 هفته است گریبان مرا گرفته و همه ی تنم به خارش افتاده!!! پدرم درآمد!!!)
      به پیوند داداه شده برای "دمیدن" سرزدم؛ ولی به نگر من، امروزه از "دمیدن" بیشتر به چم "باد کردن blow" بهریده می شود و به جای آن، از "دم زدن" برای "نفس کشیدن" می بهرند (بهره می برند/می گیرند). آماج من بیشتر این بود تا از یک کارواژه ی تکواژه ای برای "نفس کشیدن" ببهریم (بهره ببریم).
      برابرواژه ی "سُهیده/سوهیده" برای "محسوس" بسیار چشم نواز و زیبا بود! آفرین!
      برابرواژه ی "سُهـِشمند/سوهـِشمند" برای "حساس و حساسیت" بسیاز زیبا بود! باز هم آفرین!
      پرسشی که در اینجا برای من ساخته شده این است: مگر نه اینکه از "بن کنون+ش"+ پسوند "مند" هم می توان نامواژه ساخت و هم زاب؟!! برای نمونه، از "دانشمند" (امروزه) هم برای زاب بهریده می شود و هم برای نامواژه. او یک دانشمند است. او دانشمند است. برخی واژگان در گذر زمان، دگرش کاربرد داشته اند. کنون می توان از "سوهشمند/سُهشمند" هم برای زاب بهرید و هم برای نامواژه؟!

      برای واژگان "حساسیت (آلرژی)" و "ملموس (لمس-شدنی/پذیر)" چه واژگانی را در می نگرید؟!
      شما را از برای هم اندیشیتان می سپاسم.
      ,Living in a world which everybody is a sheep or a wolf
      ...!I'd rather be a shepherd
      !Let them shred one-another! ... I do play my own flute

    13. 4 کاربر برای این پست سودمند از Sotude گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (02-13-2013),Mehrbod (02-17-2013),SAMKING (02-14-2013),undead_knight (02-14-2013)

    14. #69
      بازداشت همیشگی
      Points: 47,012, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Alice آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      1,716
      جُستارها
      8
      امتیازها
      47,012
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,739
      از ایشان 4,155 بار در 1,601 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      75 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      درودی دوباره ! :)

      «حساسیت» همان «حساس» است ؛ تنها یک نشانه‌ی "مصدرساز" عربی به
      آن چسبیده شده و بنواژنام (اسم مصدر) عربی ساخته شده ؛ (مانند بشریة یا
      بشریت و ...) برای چنین زاب‌هایی هم در فرایند بنواژنام‌سازی پارسی /ای/ را
      به پایان زاب میچسبانیم ! حساسیت = سُهشمندی (در پیک پیشین هم گفتم)
      --
      «ملموس» هم از کالبد مفعول است که "لمس" در آن جاگرفته ، چم راستین آن
      "لمس شده" است ولی برای "لمس شدنی/لمس کردنی" هم بکار برده میشود !

      لمس کردن = بساویدن
      لمس کننده = بساوا
      لمس کردنی = بساویدنی
      ملموس = بَسودنی (این یکی بسیار خوشگل و شیک است)
      بسودنی | لغت نامه دهخدا
      --
      «دمیدن» و «دردمیدن» همان دم زدن (نفس کشیدن) است؛ هرچند از "دمیدن"
      برای فوتیدن و بادکردن سود می‌برند ، ولی به دید من همسنگ شایسته‌ای برای
      "نفس کشیدن" است !
      --
      چون «سُهشمند» برابر فروزه‌ و زاب "حساس" است ، نه در جایگاه نامواژه گزینه‌ی
      خوبی نیست !
      --
      واژه‌ای به فراخور delicacy و "ظرافت" هم‌اینک نمی‌یابم ؛ سه بامداد است و مغزم
      کمی تعطیل است ، کمی ژرف‌اندیشی کنم اگر باز همسنگ سزاواری نیافتم باید
      بشکیبیم تا مهربُد بازگردد !


    15. 3 کاربر برای این پست سودمند از Alice گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (02-17-2013),SAMKING (02-14-2013),Sotude (02-14-2013)

    16. #70
      سخنور یکم
      Points: 22,727, Level: 93
      Level completed: 38%, Points required for next Level: 623
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      خنک آن روز که...
       
      خجالتی
       
      SAMKING آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Aug 2012
      نوشته ها
      771
      جُستارها
      10
      امتیازها
      22,727
      رنک
      93
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,926
      از ایشان 2,157 بار در 703 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      واژه‌ای به فراخور delicacy و "ظرافت" هم‌اینک نمی‌یابم ؛ سه بامداد است و مغزم
      کمی تعطیل است ، کمی ژرف‌اندیشی کنم اگر باز همسنگ سزاواری نیافتم باید
      بشکیبیم تا مهربُد بازگردد !
      والا اگه نگر مرا بخواهید که بسیار دانا و باهوش هستم!

      ظرافت میشود همان "نازک نارنجی بودن"
      برای نمونه میگیم:
      مریم زیادی نازک نارنجی است.
      مریم زیادی ظریف است.
      Sotude این را پسندید.
      آمد شدن تو اندرین گیتی چیست؟
      آمد مگسی پدید و ناپیدا شد!

    17. 2 کاربر برای این پست سودمند از SAMKING گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (02-14-2013),Sotude (02-14-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. بحث پیرامون دکتر محمد مصدق و نهضت ملی ایران
      از سوی ramin12345 در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 95
      واپسین پیک: 08-18-2016, 06:58 PM
    2. نگرشی پیرامون جنس ''زن''
      از سوی Rationalist در تالار زنامرد
      پاسخ: 387
      واپسین پیک: 04-25-2013, 06:06 PM
    3. پاسخ: 44
      واپسین پیک: 03-20-2013, 11:51 PM
    4. پاسخ: 0
      واپسین پیک: 07-12-2011, 04:30 PM
    5. کار گروهی پیدا کردن دلایل عقب ماندگی ایران
      از سوی sonic در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 21
      واپسین پیک: 01-24-2011, 04:03 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •