• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 130

    جُستار: گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice

      خب اکنون که باز یادم انداختی، بیا کمی بیشتر هم‌اندیشی کنیم دوست گرامی !
      (پیرامون بنواژنام "پیرش")

      رنگیدن = رنگ کردن
      بررسیدن = بررسی کردن
      اندیشیدن = اندیشه کردن
      باوریدن = باور کردن
      واغیدن = واغ واغ کردن
      ...
      به دیگر سخن، اگر واژه‌ای با کارواژگان «کردن، شدن، زدن و ...» یا یکی دوتا از آن‌ها مانکدار
      بود ، (مانند بررسی کردن و بررسی شدن) چهره‌ی ناآمایشی آن ، بهنجار با "کردن" چم می‌دهد !
      (بررسیدن = بررسی کردن)

      ولی اگر تنها با یکی چم‌دار بود ، همان می‌شود ! (زنگیدن = زنگ زدن، و نه زنگ کردن و ...)
      بر همین پایه اگر یک کارواژه‌ی برساخته بسازیم، برای نمونه «روشنیدن» یعنی ==> روشن کردن ؛
      پس بنواژنام «پیرش» می شود = پیر کردن ! ( و نه پیر شدن)

      بدین‌سان برای فرایند پیری ، /ای/ را به واپسین واج «پیر» بچسبانید می شود پیر شدن ؛ که نه
      کژتابی دارد و نه چیز دیگری ، بسیار هم به هنجار است ! (تازه فرآیند نورم بنواژنام سازی نیز
      همین است و نه بنواژنام عجیب و غریب "پیرش" که چم آن روشن نیست)

      من پیرامون این‌گونه کارواژه‌سازی بیشتر اندیشه کرده‌‌ام ، دیرتر اگر حوصله داشتم شاید در
      جُستار "ساختارشناسی.." بیشتر گفتمانیدیم ! (گفتمان کردیم)
      به مهر این پیک را هم نجابجایید ! :)))
      (یعنی جابه‌جا نکن ؛ جابجاییدن = جابجا کردن و نه جابجا شدن و ...)

      بنواژنام = اسم مصدر
      نه آلیس جان، برای کارواژه‌ها در پارسیک ما همکرد یا یارکارواژه (auxiliary verb) داریم که بیشتر زمانها افزوده هستند، ولی گاه در جایگاه یک نمود (aspect) از کارواژه یا چگونگی انجام آن را (بمانند برواژه یا قید) به کار میروند.

      این هم یک مشت پادنمونه برای این "کارواژه کردن" که گفتی، اینها هیچکدام با "کردن" معنی نمیدهند:

      توانستن = من پس از چند روز سرانجام توانستم کار را بیانجامم —> من پس از چند روز سرانجام توان کردم کار را بیانجامم / من از پس چند روز توان یافتم کار را بیانجامم.
      نامیدن = من شما را پیشتر آلیث نامیده‌ام —> من شما را پیشتر آلیث نام کرده‌ام / من شما را پیشتر آلیث نام گذاشته‌ام.
      مانستن = پیچیدگی و همزمان سادگی پارسیک به هیچ زبان دیگری نمی‌ماند.
      ...

      اینکه چگونه میتوان دریافت همکرد یا یارکارواژه‌ی چیست خودبه‌خود از بافتار سخن میاید، اگر نیاز باشد با همکرد آنرا می‌نمایانیم.

      از آنجاییکه در پارسیک ما کمابیش همه کارواژه‌ها را به دو چهره‌ی گذرا/ناگذرا داریم، چهره‌ی پیش‌انگاشتیک
      آنها ناگذرا است که بیشتر زمانها همان «شدگی» باشد، چهره‌ی گذرا نیز بیشتر زمانها «کردگی» کار باشد:


      شدن پیش‌انگاشت
      پیریدن = پیر شدن (شدگی) / پیرانیدن = پیر کردن (کردگی)
      یافتن = یافت شدن / یابانیدن = یافت کردن
      چریدن = چریده/چران شدن / چرانیدن = چران کردن[/color]
      رفتن = رفت شدن / روانیدن = رفت کردن
      جداییدن = جدا شدن / جدایانیدن = جدا کردن

      کردن پیش‌انگاشت
      بررسیدن = بررسی کردن / بررسانیدن = به بررسی واداشتن
      اندیشیدن = اندیشه کردن / اندیشانیدن = به اندیشه واداشتن

      ...

      اینکه چگونه دسته‌بندی میشوند هم ساده است، هر همکردی که کارواژه با آن بیشتر از
      همه به کار میرفت خودکاروار پیش‌انگاشت‌اش میشود، ما بیشتر میگوییم "پیر شدن" تا "پیر کردن"، پس:

      پیریدن = پیر شدن = to age
      پیرانیدن = پیر کردن ≈ to exhaust

      پیرِش = فرایند پیر شدگی = aging
      پیری = یک پیر / دوره‌ی پیری
      پیر = سالخورده / خردمند / ... = old / wise /...

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (02-07-2013),sonixax (02-07-2013),Sotude (02-07-2013)

    3. #2
      بازداشت همیشگی
      Points: 47,012, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      هیچ
       
      Alice آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2012
      نوشته ها
      1,716
      جُستارها
      8
      امتیازها
      47,012
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,739
      از ایشان 4,155 بار در 1,601 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      75 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      توانستن = من پس از چند روز سرانجام توانستم کار را بیانجامم —> من پس از چند روز سرانجام توان کردم کار را بیانجامم / من از پس چند روز توان یافتم کار را بیانجامم.
      نامیدن = من شما را پیشتر آلیث نامیده‌ام —> من شما را پیشتر آلیث نام کرده‌ام / من شما را پیشتر آلیث نام گذاشته‌ام.
      مانستن = پیچیدگی و همزمان سادگی پارسیک به هیچ زبان دیگری نمی‌ماند.
      اینها که کارواژه‌های ساختگی نیستند ، فَردید من از «کردن، شدن و ...» کارواژه‌سازی ِ برساخته بود !
      به مهر اگر میتوانید برای آنان پادنمونه بیاورید ! (چون خودم ژرف‌اندیشی نکرده‌ام و دل‌استوار نیستم،
      به هر روی اینجا که میدان زورچپانی اندیشه‌ها نیست ، جایگاه هم‌اندیشی است)


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      از آنجاییکه در پارسیک ما کمابیش همه کارواژه‌ها را به دو چهره‌ی گذرا/ناگذرا داریم، چهره‌ی پیش‌انگاشتیک
      آنها ناگذرا است که بیشتر زمانها همان «شدگی» باشد، چهره‌ی گذرا نیز بیشتر زمانها «کردگی» کار باشد:


      شدن پیش‌انگاشت
      پیریدن = پیر شدن (شدگی) / پیرانیدن = پیر کردن (کردگی)
      یافتن = یافت شدن / یابانیدن = یافت کردن
      چریدن = چریده/چران شدن / چرانیدن = چران کردن[/color]
      رفتن = رفت شدن / روانیدن = رفت کردن
      جداییدن = جدا شدن / جدایانیدن = جدا کردن

      کردن پیش‌انگاشت
      بررسیدن = بررسی کردن / بررسانیدن = به بررسی واداشتن
      اندیشیدن = اندیشه کردن / اندیشانیدن = به اندیشه واداشتن
      گذرا و ناگذرا بودن باز پیوندی ندارد ؛ چون آماج من کارواژه‌های ساختگی بود !
      نه بنواژه‌هایی که از پیش در زبان تنیده شده‌اند (جز جداییدن) ؛ چند نمونه باز
      برای چنین کارواژه‌هایی :

      باوریدن = باورن کردن (آلیس‌جان بباور که ... => آلیس‌جان باور کن که...)

      واغیدن = واغ واغ کردن (هاپو واغید => هاپو واغ واغ کرد...)

      آروینیدن = آروین کردن (و نه آروین شدن، این را خودت پیشنهاد داده بودی)

      هم‌آغوشیدن = هم‌آغوشی کردن

      جدا از همه‌ی اینها مهربُدجان ؛ کارواژه‌ی «پیرش» برای منی که با زبان پارسی
      آشنایی بسنده دارم گنگ است ! نخست که گفتی "پیرش" اگر چم آن را درون
      کمانک نمیاوردی به هیچ روی درنمیافتم که پیر شدن، پیر کردن، پیر ماندن و
      بر روی هم فردید شما چیست از این واژه ! ( شاید اصلاً درنمیافتم که بنواژنام است)

    4. 2 کاربر برای این پست سودمند از Alice گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Newton (02-07-2013),sonixax (02-07-2013)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      اینها که کارواژه‌های ساختگی نیستند ، فَردید من از «کردن، شدن و ...» کارواژه‌سازی ِ برساخته بود !
      به مهر اگر میتوانید برای آنان پادنمونه بیاورید ! (چون خودم ژرف‌اندیشی نکرده‌ام و دل‌استوار نیستم،
      به هر روی اینجا که میدان زورچپانی اندیشه‌ها نیست ، جایگاه هم‌اندیشی است)




      گذرا و ناگذرا بودن باز پیوندی ندارد ؛ چون آماج من کارواژه‌های ساختگی بود !
      نه بنواژه‌هایی که از پیش در زبان تنیده شده‌اند (جز جداییدن) ؛ چند نمونه باز
      برای چنین کارواژه‌هایی :
      همه کارواژه‌ها یک زمانی برساخته (جعلی) بوده‌اند دیگر، کارواژه‌ها را اسپاگتی که فرونفرستاده! (:



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      باوریدن = باورن کردن (آلیس‌جان بباور که ... => آلیس‌جان باور کن که...)

      واغیدن = واغ واغ کردن (هاپو واغید => هاپو واغ واغ کرد...)

      آروینیدن = آروین کردن (و نه آروین شدن، این را خودت پیشنهاد داده بودی)

      هم‌آغوشیدن = هم‌آغوشی کردن
      خب همه اینها گفتیم با هر همکردی بیشتر به کار میرفتند پیش‌انگاشت میشوند.

      آروینستن = آرویدن کردن / آرویناندن = به آروین واداشتن
      واغیدن = واغ کردن / واغانیدن = به واغ واداشتن

      برخی مانند هم‌آغوشیدن هم میتواند شدن باشد، هم کردن، هم میتوان دلبخواه هم‌آغوشانیدن گفت:

      هم‌آغوشیدن (شدن): من و او هم‌آغوشیدیم = هماغوش شدیم.
      هم‌آغوشیدن (کردن): مرا با خود هم‌آغوشید = مرا با خود هماغوش کرد.
      هم‌آغوشانیدن (کردن):مرا با خود هم‌آغوشانید = ~



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice نمایش پست ها
      جدا از همه‌ی اینها مهربُدجان ؛ کارواژه‌ی «پیرش» برای منی که با زبان پارسی
      آشنایی بسنده دارم گنگ است ! نخست که گفتی "پیرش" اگر چم آن را درون
      کمانک نمیاوردی به هیچ روی درنمیافتم که پیر شدن، پیر کردن، پیر ماندن و
      بر روی هم فردید شما چیست از این واژه ! ( شاید اصلاً درنمیافتم که بنواژنام است)
      خب چندبار مانند هر کارواژه‌ی دیگری به کار میبری جا میافتد!

      فردید نمیخواهد، eš بیشتر زمانها نمایانگر «فرایند {پیش‌انگاشت}» است، در پیریدن پیش‌انگاشت شدن است، پس پیرش = پیریدن:

      فزون‌خواری مایه‌ی پیرش است = فزون‌خواری مایه‌ی پیریدن است = فزون‌خواری مایه‌ی پیر شدن است.

      همانجور که:

      اندوهیدن = اندوهش

      ولی،

      گفتن ≠ گویش
      خواندن ≠ خوانش
      خواستن ≈ خواهش

      باید اینها را به کار گرفت تا از ناآشنایی در بیایند (:

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. 2 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Alice (02-07-2013),sonixax (02-07-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. بحث پیرامون دکتر محمد مصدق و نهضت ملی ایران
      از سوی ramin12345 در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 95
      واپسین پیک: 08-18-2016, 06:58 PM
    2. نگرشی پیرامون جنس ''زن''
      از سوی Rationalist در تالار زنامرد
      پاسخ: 387
      واپسین پیک: 04-25-2013, 06:06 PM
    3. پاسخ: 44
      واپسین پیک: 03-20-2013, 11:51 PM
    4. پاسخ: 0
      واپسین پیک: 07-12-2011, 04:30 PM
    5. کار گروهی پیدا کردن دلایل عقب ماندگی ایران
      از سوی sonic در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 21
      واپسین پیک: 01-24-2011, 04:03 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •