بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
نه نیستفکر میکنم دلیل این باشه که ما چیزی رو ارزش گذاری اخلاقی میکنیم که به عمل تبدیل بشه،چیز ذهنی قابل ارزشگذاری اخلاقی نیست چون نمیشه یک چیز ذهنی رو به صورت تکی آنالیز کرد و درستی و نادرستیش رو درآورد.Branch of philosophy concerned with the nature of ultimate value and the standards by which human actions can be judged right or wrong.
وارد کردن اخلاق به میل و حتی اندیشه یک زیان کارکردی هم میتونه داشته باشه و اون توقف اندیشه به خاطر مرزهای اخلاقی هست.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
گرایش و اندیشه را نمیشود ولی قصد را میشود.
اخلاق لزوما موضوعش عمل نیست انواع دیگر هم داریم.برای نمونه میشود کسی اقدام به قتل بکند و خانه کشی را منفجر کند ولی از شانس طرف آنروز خانه نباشد مثل همیشه.اینجا عمل قتلی صورت نگرفته ولی تنها چیزی که تغییر کرده شانس است.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
sonixax (12-31-2012)
چرا نقض میکند دیگر.عمل قتلی صورت نگرفته،اگر صرفا مرجع عمل باشد باید طرف را بجرم آسیب به خانه طرف محاکمه کنند نه قتلی که وجود خارجی ندارد.
در در جه بدنی قتل (درجه یک و درجه دو و...) از عوامل تعیین کننده آگاهی متهم به عواقب عمل است و جرم طرف میتواند از قتل عمد به قتل غیر عمد تغییر کند و همچنین مجازات او فرق زیادی کند.این عمد بودن یا نبودن خودش یک عمل نیست بلکه همان وضعیت ذهنی طرف است.البته این با جرم کردن یا نکوهش اندیشه متفاوت است.اندیشه را من هم موافقم که بسیار احمقانه است که برایش جرم گذاشت همان پلیس فکر میشود.
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Mehrbod (01-01-2013),sonixax (12-31-2012),undead_knight (12-30-2012)
البته آگاهی هم نقش مهمی داره درسته.
حالا مسئله اینه که اینکه فرقه بین قصد کشتن کسی رو داشته باشیم تا اینکه اقدام به کشتنش کرده باشیم(ولی ناموفق)
یعنی هیچ وقت نمیشه گفت چون تو قصد کاری رو داشتی مجرم هستی بلکه اینکه اون شخص نیت و قصد خودش رو تبدیل به عمل کرده باعث این میشه که جرم تلقی بشه.
یعنی یک مسئله رسیدن به هدف هست و مسئله دیگه اقدام به نقشه ای که داشته.
یعنی در بررسی این مسئله یا شخص موفق به کشتن میشه یا نمیشه(که درجه جرم رو تغییر میده) یا اینکه شخص فقط انگیزه رو داره ولی دست به قتل نمیزنه(چه موفق چه ناموفق)
بنابراین تا موقعی که در فکر شخص هست هنوز تبدیل به چیزی نشده تا بشه بررسیش کرد.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
sonixax (12-31-2012)
ببینید اینجا فرق است بین نیت و قضاوت فرد با میل داشتن که شروع بحث از اونجا بود.
مثلا یک بیمار پیدوفیلی میتواند میل داشته باشد که با یک بچه سکس داشته باشد ولی قصد سکس نداشته باشد و خودش را سعی کند کنترل کند یا من ممکن است میل داشته باشم غذای کسی را از دستش بگیرم بخورم ولی قصد اینکار را نکنم و بگویم بخودم این غذا برای کس دیگریست اینکار درست نیست.
با این توضیح یک قاتل زنجیره ای که در زندان است و قصد اینرا دارد که اگر از زندان رفت بیرون باز هم آدم بکشد قابل سرزنش اخلاقیست بنظر من هر چند این قصد هرگز به فعلیت هم نرسد و این فرصت را پیدا نکند.
اما در کل خود اینکه چه چیزی در اخلاق مهم است هم میتواند تفاوت داشته باشد و اختلاف نظر هست بر سرش،من هم بیشتر با همینکه عمل است که در اخلاق مهم است همنظرم ولی مثلا اخلاق فضیلت محور هم داریم که با این مساله موافق نیست و فضیلت را مهم میداند و حتی در خود ابزارگرایی انواع دیگر هم داریم مانند:
Rule utilitarianism - WiKi
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Mehrbod (01-01-2013),sonixax (12-31-2012),undead_knight (12-31-2012)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)