Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
همجنسگرایی
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 429

    جُستار: همجنسگرایی

    Threaded View

    1. #10
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      آغازگر جُستار
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      من میگویم که نباید در هر چیزی دنبال نژادپرستی یا سرکوب گشت. دلبستگی و گرایش
      آدمها جورواجور است، یکی خیار دوست دارد، یکی خربزه. یکی دختر سیاه‌پوست میپسندد، یکی سپیدپوست.
      یک فرم جدید از نژادپرستی، انکار نژادپرستی‌ست. چیزی که آنجا هست، و من می‌دانم که آنجا هست، اما نمی‌توانم آن‌را بگیرم و به شما نشان بدهم. این درگیری ذهنی وسواس‌آمیخته با چیزی شاید واقعی شاید واهی نیست، خیلی آسان‌تر از اینهاست: سطح راسیستی بودن چیز را قربانی آن مشخص می‌کند.



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      بیزاری هم سودمندی دارد، چرا ندارد. من از مسلمین بیزارم، پس از آنها دوری میگزینم، پس سودی نمیرسانم (کمگرایند سودی هم نمیگیرم).
      اگر از آنها بیزار نباشم و با آنها زندگی کنم و به ایشان سود بازرگانی و .. برسانم که با همان پولها دوباره فردا بمب ساخته مرا میکشند؟
      نه بیزاری هیچ سودمندی ندارد، ممکن است برای «شما» سودمند باشد اما برای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنید اگر بنا را در آن بر همزیستی مسالمت‌آمیز گذاشته باشند در نهایت زیان‌بار خواهد بود.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      آری همه اینها درست است، ولی رویکرد ما نیز واگذاری این فرگزینی (تصمیم‌گیری) به خرد همگانی است. نخست اینکه ما پذیرفته‌ایم:

      1. هیچکس را زدایش فیزیکی نکنیم.
      2. آزادی‌های هیچکس را تا زمانیکه به دیگران آسیب نرساند مرزمندی نکنیم.
      3. در چشم قانون همه برابر باشیم.

      پس این ایدئولوژیست‌ها زمان و شانس نشان دادن خودشان را دارند. کسی آنها را خفه نکرده، ولی به آنها ارج و امتیازی هم نمیدهند؛ هر آینه، از روی سه
      بند بالا ایشان همیشه شانس بازسازی خودشان را دارند. بیزاری من از مسلمین میتواند جای خودش را به دوستی بدهد، زمانیکه ببینم براستی بی‌آزار شده‌اند.
      بیزاری دیگری از همجنس‌گرایان میتواند جای خودش را به پذیرش و دوستی بدهد، زمانیکه دریابد همجنس‌گرایی سرشتین است و یا آدمهای خوبی هستند.
      این همه پاسخ به ایرادی‌ست که من طرح نکرده‌ام، بدیهی‌ست که هرکس از منظری اجتماعی-قانونی «حق» داشتن هر احساسی و بیان آن‌را دارد، کسی در این چه بحثی کرده که برای فواید آن دلیل می‌آورید؟ مشکل بر سر اخلاقی بودن چنان شرایطی‌ست، آیا به راسی اخلاقی‌ست که شما از کسی برای آنچه در آن نقشی نداشته(=نژاد، رنگ پوست، ملیت، گرایش جنسی، مشخصات ظاهری و ... = منظور من از انتزاعی)بیزار باشید؟ اینرا ما در دو سطح می‌توانیم برسی بکنیم، یکی «اخلاقی» در جایگاه چیزی عینی که به زندگی ِ آسوده و مبتنی بر آزادی ِ حداکثری ِ اعضای یک جامعه می‌انجامد، و بدیهی‌ست چنانکه بالاتر هم گفتم در چنان جامعه‌ای هرگز، یا دستکم تقریبا هرگز، نفرت چیزی سازنده یا مفید نمی‌تواند باشد، حتی در برخورد با مازاد آن جامعه‌ی فرضی هم، فایده‌گرایی نگرش و رویکردی به مراتب درجات «بهتر» و برخوردار از احتمالی به مراتب درجات کمتر از نفرت برای کشیده شدن به بیراهه‌های ناجور است. نگرش دوم از منظری آنارشیستی-ایندیویجوالیستی خواهد بود، همان بحث پلیس درون ... که اگر ما بپذیریم نفرت‌ در ذات خود اخلاقی نیست، آیا به نوعی خودسانسوری شاید بی‌مورد و حتی مخرب نخواهد انجامید؟ از دست آن چیزی که در اروپا می‌بینیم: نه یک «درست‌نمایی سیاسی» چنانکه در آمریکا هست و از سطح و پوسته فراتر نمی‌رود(«آفریقایی-آمریکایی بجای «سیاه»، یا «مردم کوچک» بجای گورزاد!)، بلکه گونه‌ای از خودفریبی ِ بسیار پیچیده و نظام‌مند که در آن شخص هرگز در مواجهه با واقعیت عینی حاضر به پذیرفتن آن نیست چراکه «نمی‌باید اینطور باشد». نقد دوم جای بحث و گفتگویی فراوان دارد و شاید حتی وزنی ثقیل در خود داشته باشد، اما اینها در نهایت هیچ پیوندی با مدل دم‌دستی و سیاسی‌شده‌ی آزادی اندیشه(که آزادی بیان باشد)ندارند و کسی از کسی نخواسته، و نمی‌باید هم بخواهد که آنچه احساس می‌کند را بیان نکند، من می‌گویم نباید بطور خودانگیخته و بی‌هیچ دلیل مشخصی دچار این توهم باشید که بیزار بودن از آدمهای دیگر به دلایل انتزاعی «حق» شماست، چراکه نیست! شما موجودی مستحق سرزنش هستید که باید به دنبال یافتن دلایل این حالت بی‌جا باشید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      نمونه برمیشمارم: کاربر reactor همجنس‌گرایی دوست ندارند.

      روی رویکرد شما:
      ایشان اگر دوست ندارند - که در وهله نخست باید از روی اخلاق داشته باشند - میباید خاموش مانده و چیزی نگویند.

      رویکرد من:
      ایشان گرایش خودشان را آزادانه میگویند. همجنس‌گرایان و پشتیبانان آنها (مانند من) میکوشند به ایشان نشان دهند که چیزی برای بیزاری نیست.

      چیزی را هم زیر فرش نمی‌پنهانیم.
      نخست آنکه این بحث فراتر از کاربر reactor رفته، او به اذعان خود گفت که اساسا از همجنسگرایان بیزار نیست و گویا مشکلی با همجنسگرایی دارد و میان فعل و فاعل همیشه تفاوت هست، منهم از رانندگی متنفرم اما مشکلی با رانندگان اتوبوس ندارم. دیگر آنکه، بنویسید کجا من چنان رویکردی در اینباره اتخاذ کرده‌ام؟! این دیگر چه تحریف خنده‌آوری‌ست؟ موضع من : ایشان اگر دوست ندارند هیچ ایرادی ندارد! اما اگر نسبت به شماری انسان دیگر بخاطر همجنسگرا بودن احساس شدیدی از بیزاری دارند(=نفرت)و این نفرت را طرح می‌کنند، در حال ارتکاب عملی غیراخلاقی هستند. این به معنای آن نیست که «متنفر باش اما نگو»، به چم آنست که‌ «متنفر نباش». اما و اگر هم ندارد، در بدترین شرایط متصور نفرت وضعیتی‌ست موقتی که شخص بدلیل ناتوانی‌ها/دشواری‌ها/سرکوب‌ها/کمبودها/نادانی‌های شخصی یا جمعی به آن دچار شده و باید برای برطرف کردن آن کوشید.

      صحبت در اینجا برای من هرگز از «حق قانونی» نبوده و نیست، مسئله «حق» به طور کل است، مگر در جایی از جهان ریشخند همجنسگرایان یا بیزاری از آنها «غیرقانونی» شده که کسی بخواهد از «حق» خود برای نفرت داشتن از آنها دفاع بکند؟! پس این «حق» اساسا حق‌طلبی ِ قانونی نیست، بلکه اعلام هدفی‌ست اجتماعی.

      مفهوم «زیر فرش سراندن» هم در ظاهر چیز عمیقی به نظر می‌رسد، بیش از دو دقیقه که به آن بیاندیشید می‌بینید از زیر فرش بیرون کشیدن هم یک قرنی در غرب امتحان پس داده و همانقدر سرکوب‌گر و تمامیت‌خواه و سری‌ساز است که هر نوع دیگری از جبر خودانگیخته، خودخواسته یا تحمیلی. چنانکه فوکو می‌گفت : «در غرب سکس را از طریق وادار کردنش به سخن گفتن کنترل می‌کنند» و اینکه از زیر فرش بیرون آمده، لزوما به رهایی آن از افسارها منتج نشده.
      Russell این را پسندید.
      زنده باد زندگی!

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (11-14-2012),Mehrbod (11-14-2012),sonixax (11-14-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •