• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 41

    جُستار: معرفی برترین رمانها از نگاه شما

    Hybrid View

    1. #1
      سرنویسنده یکم
      Points: 20,328, Level: 89
      Level completed: 96%, Points required for next Level: 22
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      shirin آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      نوشته ها
      1,006
      جُستارها
      9
      امتیازها
      20,328
      رنک
      89
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,097
      از ایشان 2,534 بار در 930 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      6 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      ری اکتر رمانها ممکنه زندگی شخص خاصی نباشه ولی در مورد آدمها هست. وقتی ما فرضا یه کتاب رمان در قرن هیجدهم یا هفدهم یا هر دوره یا جامعه ای رو میخونیم در مورد نحوه زندگی، شیوه فکر کردن، سنتها و تابوهای اون جامعه کلی اطلاعات به دست میاریم. و در ضمن خوبی رمان این هست که معمولاً شخصی که داره کتاب رو میخونه خودبخود میره تو فضای رمان. خودشو به جای هر کدوم از شخصیتها قرار میده و میتونه حس کنه چقدر آدمها نزدیک بهم هست افکارشون یا شخصیتهاشون هر چند که دنیاشون کلی با هم متفاوت ممکنه باشه. فرضا تو رمان پیرامون اسارت بشری که شخصیتش اصلیش یه آدم فلج هست که بیخدا هم هست.و نحوه اینکه چطور به این نتیجه رسید که خدایی وجود نداره یا مذاهب ساخته و پرداخته بشر هستن. برای من خیلی جالب بود که چقدر شبیه هم بود طرز فکر من و اون شخصیت و اینکه چطور کم کم به این نتیجه میرسیم. دقیقا انگار تقریبا همه یه پروسه شبیه هم رو طی میکنن در این مورد.

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از shirin گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (11-13-2012),Reactor (11-13-2012),sonixax (11-13-2012)

    3. #2
      سرنویسنده یکم
      Points: 27,797, Level: 98
      Level completed: 45%, Points required for next Level: 553
      Overall activity: 99.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سرگرم
       
      مشغول
       
      Reactor آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      نوشته ها
      1,377
      جُستارها
      9
      امتیازها
      27,797
      رنک
      98
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,641
      از ایشان 2,863 بار در 1,134 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      10 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی shirin نمایش پست ها
      ری اکتر رمانها ممکنه زندگی شخص خاصی نباشه ولی در مورد آدمها هست. وقتی ما فرضا یه کتاب رمان در قرن هیجدهم یا هفدهم یا هر دوره یا جامعه ای رو میخونیم در مورد نحوه زندگی، شیوه فکر کردن، سنتها و تابوهای اون جامعه کلی اطلاعات به دست میاریم. و در ضمن خوبی رمان این هست که معمولاً شخصی که داره کتاب رو میخونه خودبخود میره تو فضای رمان. خودشو به جای هر کدوم از شخصیتها قرار میده و میتونه حس کنه چقدر آدمها نزدیک بهم هست افکارشون یا شخصیتهاشون هر چند که دنیاشون کلی با هم متفاوت ممکنه باشه. فرضا تو رمان پیرامون اسارت بشری که شخصیتش اصلیش یه آدم فلج هست که بیخدا هم هست.و نحوه اینکه چطور به این نتیجه رسید که خدایی وجود نداره یا مذاهب ساخته و پرداخته بشر هستن. برای من خیلی جالب بود که چقدر شبیه هم بود طرز فکر من و اون شخصیت و اینکه چطور کم کم به این نتیجه میرسیم. دقیقا انگار تقریبا همه یه پروسه شبیه هم رو طی میکنن در این مورد.
      نظر شما کاملا متین و محترمه
      اما دیدی که من نسبت به رمان دارم اینه که نیمی از رمان یک قصه ی عوامانه و بی سر و ته هست که بطور معمول اگر برای فردی بازگو بشه فرد میگه: "خوب دیگه قصه بسه کار دارم!"
      ولی نویسنده ی رمان میاد یک رنگ و لعاب تاریخی هم بهش میده و چند تا وقایع مهم تاریخی و شخصیت های واقعی هم لابلای این داستان بهش میچسبونه تا اثر واقعی و جذاب به نظر بیاد و اینطوریه که یک رمان مخاطب پیدا میکنه.
      به بیان دیگه نویسنده ی رمان, مخاطب رو گول میزنه.
      اما در هر صورت داستان رمان یک اتفاق رئال نیست و در دنیای خیال اتفاق می افته و نمیشه در دنیای واقعی پیاده سازیش کرد یا ازش چیزی یاد گرفت.
      شاید بشه فقط ازش چیزی الهام گرفت. اون هم شاید...
      اکثر افرادی که رمان میخوانند بدنبال الهام گرفتن چیزی از رمان هستند اما در واقعیت با رمان خواندن فقط خیالاتی مشوند.
      انسان پیشرو با جامعه همخوانی ندارد هم آهنگی دارد

    4. 2 کاربر برای این پست سودمند از Reactor گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      shirin (11-14-2012),sonixax (11-13-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •