هم میشه ایراد خودمون رو بگیم و هم اگر کسی دوست نداشت میتونه به طور کلی مطرح کنه...بقیه دوستان هم نظرشون رو بگن و اگر مشکلی با گفتن ایرادهای خودشون نداشتن، من به عنوان اولین نفر صحبت میکنم.
هم میشه ایراد خودمون رو بگیم و هم اگر کسی دوست نداشت میتونه به طور کلی مطرح کنه...بقیه دوستان هم نظرشون رو بگن و اگر مشکلی با گفتن ایرادهای خودشون نداشتن، من به عنوان اولین نفر صحبت میکنم.
Mehrbod (09-28-2012),Rationalist (09-28-2012),sonixax (09-28-2012)
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
سخت شد!
نمیدانم. ایرادهای ریز و کوچکی اینجا و آنجا دارم ولی همینها است دیگر، ایراد دیگری ندارم.
ولی این گِرایند (احتمال) را هم میدهم که ایرادهای بزرگی داشته باشد ولی نتوانم ببینم.
همین پرسش را میشود از آنورش هم کرد، که چرا هموندان بشریت این اندازه احساس بندگی و فروتنی میکنند!؟
بدید من بالیدن بخود و سرافرازی (=غرور) یکی از زابهای بسیار پسندیده است و در
فرهنگ ما هم همواره خودخواهی و خویشتنداری بهتر از بندگی و چاپلوسی به شمار رفتهاند.
یک گفتآورد خوب از همه بهتر میگوید: «مغرورترین آدم آن کسی است که فروتنی بیجا میکند.».
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Mehrbod (09-28-2012),Rationalist (09-28-2012),Russell (09-28-2012),sonixax (09-28-2012)
تا اندازهای درست است، ولی چه کسی میتواند درباره حاصل شدگی یا ناشدگی آن داوری کند، بجز خود کس امیر جان؟
بدید من رفتار بیشتر ما در برابر کسانی که خودخواهی نشان میدهند نادرست است، و این بیشتر هم از فرهنگ برخاسته تا هیچ چیز دیگر.
نمیدانم میشناسید یا نه، کاربری بودند به نام «ابرمرد» در فروم goftman که نگارشی بسیار زیبا و همچنین رویکردی خودخواهانه و ابرخویشانه
داشتند - نام ایشان خود گویا است. من هنوز ولی خودم را به یاد دارم که نخستین بار در برابر ایشان درست همین واکنش "بیزاری" را یافتم.
روزهایی گذشت تا کم کم خودآگاهانه به این اندیشیدم که چرا من باید از خودخواهی کسی
رنجیده شوم، هنگامیکه هرگز با من درشتسخنی نکرده و دشنام و ناسزایی هم از او ندیدهام؟
بگوییم دو کس داریم، هر دو به نیز یک اندازه در زندگی دستاورد داشتهاند. یکمی ولی رفتاری فروتنانه نشان میدهد و دیگری رفتاری خودخواهانه.
در اینجا چرا رفتار دومی نکوهشپذیر است؟
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
به باور من میان غرور و افتخار تفاوتی اندک، اما بسیار کلیدی و مهم وجود دارد. سربلندی از آنچه به آن رسیدهاید(یا تصور میکنید که رسیدهاید)و به خود بالیدن بابت آن جداست از خرانگاشتن دیگران و نگریستن به ایشان از بالا. اولی یعنی من انسانی هستم دارای فردیت مستقل از جمع و به آن مفتخر، دومی یعنی چیزی بجز یک پالان نیمهپر از اندیشههای تکراری بارم نیست، شما به روی خودتان نیاورید!
ابرمرد در بسیاری مواقع اولی بود، اصیل بودن افکار و گفتار او را حتی برجستهترین دشمنانش میپذیرفتند، رفتار او ولو آغشته به اندکی توهم، با کاربران تازهوارد و آشکارا کمسواد همراه بود با مدارا و دوستی. او حتی میکوشید(و چه بسی میپسندید)برایشان مربی و الگو باشد. در جایگاه نخستین کسی که در فرومهای فارسی، زبانی بجز آن ِ محاوره را برای تحریر برگزیده بود، دستی توانا در چامهسرایی داشت و روزگاری مورد احترام یا حسادت تمامی کسانی که بعدتر در گفتمان کسی شدند بود به خود میبالید. اگر اشتباهی میکردید بابت آن تحقیرتان میکرد و نمیگذاشت که هرگز آنرا فراموش بکنید. اگر مخالف او بودید ارزشی برایتان قائل نبود و هرگز حاضر نمیشد نظری بجز آن خودش را بپذیرید. ابرمرد در یک کلام، همهی آن چیزی بود که فرومنویسی را جذاب و نفرتانگیز میکند.
میزان در اینگونه موارد هرگز خود شخص نیست، بلکه در ارزش کارهاییست که او برای خود، جامعهای که در آن زندگی میکند و نیز جوامعی که در آنها عضویت دارد کرده، و برجستگی آنها اغلب در تحملی که اعضای دیگر آن جوامع نسبت به خودپسندی شما نشان میدهند متبلور خواهد بود. ابرمرد را هنگامی که بیش از آنچه به راستی برازندهاش بود منممنم کرد با تیپا انداختند بیرون، و حتی شفیقترین رفیقش(مزدک)حاضر نشد همراه او برود و پس از پایان اخراج یک هفتهای به گفتمان بازگشت.
زنده باد زندگی!
من از واژه «غرور» خوشم نمیاید، چون نمیدانم راستش یعنی چه.
ولی سرافرازی و بالیدن به خود روشن هستند و در راستای همان نیروهای «خودباوری (اعتماد به نفس)» و «خودخواهی (خواستن خود)» کار میکنند.
در زندگی بدید من باید بخود بالید و به کُنشهای خود نازید. همانگونه که لغزیدن به ما احساس
بد میدهد، رفتار درست هم باید به ما احساس خوبی بدهد که در همان نازش و بالیدن به خود است.
پیشرفت هم چه سودی دارد زمانیکه ما از خودمان خرسند نباشیم؟
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
Anarchy (09-30-2012),Rationalist (09-30-2012),Reactor (09-30-2012),Russell (09-29-2012),sonixax (09-29-2012)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)