واقعیت زننده نیست، میتواند ولی تلخ یا شگفتآور باشد.
روی هم رفته ولی دختر و پسر هر دو به یکدیگر دروغ میگویند، نمونه دم دست آن:
آرایش -> دروغ گفتن
اینکه من درباره درآمد خود برای نمونه دروغ گفتهام نیز میتواند در همین تراز باشد. برای نمونه من بسادگی آمدهام و بجای
اینکه بگویم چه اندازه در آمد دارم (=دروغ سرراست)، با رفتار ناسرراست خود این برداشت را درست کردهام که دختر روبرویم
پیش خود چیز دیگری بیانگارد؛ برای نمونه لباسهای بسیار گرانی پوشیدهام که از بودجه همیشگی خودم بیرون باشند -> دروغ
ولی نمونه بالایی که برشمردم بسیار خوب است، چرا که من دوستان پسر دیگری دارم که بسیار درستکارتر هستند، ندیدهام دروغ بگویند،
خوشاخلاق، خوشگل و خوشپوش و خوشتیپ هستند ولی در واقعیت کمترین دختر را بدست میاورند، هنگامیکه این سوی داستان من میتوانم بسادگی
با دروغ گفتن خود و بازی کردن با قانونهای دوستی، بی اینکه سرمایهگذاری زیادی روی زابهای خواستنی خود کرده باشم دخترهای بسیار بیشتری بدست بیاورم.
پس چنانکه میبینیم، این دروغها را هر دو جنس به یکدیگر میگویند و چیزی شگفتانگیز اینجا نیست، ولی بخشی از پرسمان
همین جُستار پرداختن به همین است که آیا این رفتارها اخلاقی هستند یا نه، و اگر نه، ریشه آنها از کجا برخاسته، فرهنگ، فرگشت یا هردو؟
از سوی دیگر، راهکار چیست و چگونه میتوان به همبودی (اجتماعی) رسید که نیاز به دروغ گفتن دختر و پسر به یکدیگر نباشد؟