بله پاسخ مهربد رو دادم گمان کنم. گذشته از این، میتوان گفت در یک بحث فرازمانی، در زمانیکه قانون درستی وجود نداشت آنگاه مرز قانون و اخلاق چی بوده؟ آیا بی قانونی با اخلاق مرزی داشته؟ آیا قید و بندی متصور بوده؟ این قبیل پرسش ها زیاد معقول نیست. ما در حال بحث و تجزیه و تحلیل و ارائه راهکار برای جامعه هستیم. بعبارتی ما داریم به این پرسش پاسخ میدیم که "امور چگونه باید باشند؟" یعنی حوزه اخلاق. عطف بماسبق هم نمیشود.
البته من فراموش کردم به با یک آنارشیست طرفم. شما راه حلی بهتر برای مشکل ما پیشنهاد بدید. دستکم در موردش بحث میکنیم و دست آخر یکی بهتر از اونیکی از آب درمیاد.
به چه دلیل باید به سکون برسه؟ توضیح دادم که سلایق افراد دچار تغییرند و لاجرم پاسخگویی ها به این نیازها هم باید دچار تغییر شوند. از طرفی، به دلیل اینکه بهترین نظام ممکن (ممکن در همه اعصار نه در عصر حاضر) دست یافتنی نیست، یا به قول مهندسین_ سیستم، بهترین سیستم قابل طراحی نیست، ما باید همواره به سمت بهتر شدن، نه بهترین شدن (بهترین در همه اعصار نه در عصر حاضر) پیش بریم. یعنی پیشرفت پایانی نداره.
یعنی چه؟ ما نمیتونیم سیاست خنثی بودن و پوچی رو پیش بگیریم که! باید بالاخره یک راهی باشه! راه پیشنهادی من اینه. شما راهی دارید یا اینکه همینو می پذیرید؟
مشکل در جایی پیش میاد که تفسیر شخصی از اخلاقی و غیراخلاقی بودن قوانین مطرح میشه. شما برای حل این مشکل چه مرجعی از اخلاق رو که باید همه باور و همه پسند باشه پیشنهاد میدید؟
این یک حکم کلیه. دلیل تاکید من بر کلی بودنش اینه که حکم کلی دلیل نداره. بالای اون دیگه بحثی نیست. مثلن وجود چیست؟ آیا وجود وجود دارد؟ اگر بله، آیا وجود_ وجود، وجود دارد؟ وجود_ وجود_ وجود چطور؟ یا مثلن آیا میتوان خردگرایی رو با خردگرایی اثبات یا تفسیر کرد؟ احکام کلی اگر منطبق بر چیزی باشند دیگه حکم کلی نیستند. البته ما برای این حکم کلی یه نیمچه دلیلی هم از هرج و مرج آوردیم.
از کجا میفهمید: 1- حق شما چقدر است؟ 2_ این قانون چقدر از حق شما رو خورده؟
مثلن در محله شما خیابانتون رو یک طرفه کردند و شما مجبورید هر روز در ساعت اوج شلوغی که برمیگردید، مسیر طولانی و شلوغی رو طی کنید. این آیا حق شما رو خورده؟ چقدر؟ بعبارتی این قانون غیراخلاقیه و باید ضدش رفتار کرد؟
ما صحبت از اخلاق عام نکردیم. منظور همون حکم کلیه. به محض تغییر قانون، کار ما اخلاقی میشه چرا که مطابق با اون حکم کلیه. یعنی ما در زمانی از این جهت که قانونی درست نیست، به اون احترام نمیگذاشتیم، این عمل غیراخلاقی بود چرا که مطابق حکم کلی نبود. حالا که اون قانون تغییر کرده بهش احترام میگذاریم. حالا عمل ما اخلاقیه چون مطابق اون حکم کلیه. پس حرف من یادم هست؟
از جمله معایب دموکراسی هم همینه دیگه. با دموکراسی ممکنه اسلامگرایان آدمخوار به قدرت برسند ممکنه فرشتگان هم به قدرت برسند.
بازم خیلی حرف پوچی میزنید. من قانونگذار نیستم من دولت هم نیستم. در جایگاه دولت اگر بودم برای این قبیل افراد حداقل حقوق و مزایایی اونهم به شرط تعیین میکردم. ولی بچه گانه و سطحی بودن سخن شما از اینجا ناشی میشه که گویا کسی که گرسنه هست، پروانه دزدی داره چون به دلیل گرسنگیش دزدی کار اخلاقی میشه. دزدی بدست آوردن یک دارایی بطور نامشروع بدون اجازه صاحب اصلی هست. با این تعریف فکر نمیکنم هیچکش دزدی رو اخلاقی بدونه.
من فکر میکنم در این جستار به اندازه کافی شرکت کردم. همه خوانندگان پوزش من رو بپذیرید تا بیشتر وارد تکرار نشیم.

















































پاسخ با گفتآورد