من در پاسخ پیشینم عرض کردم، قصدم از اینکه قرآن را با «تورات و انجیل» مقایسه میکنم، اصلاً این نیست که شما برداشت کردهاید. جالب اینجاست که من بارها تأکید کردهام که «تورات و انجیل» یک ابزاریست برای سنجش قرآن، چون خودِ قرآن آنان را چنین دانسته است.
تا جایی که من میدانم، قرآن دو سنجش را بهطور اخص برای حقانیت خود پیشنهاد کرده است: (۱) تحدّی هست؛ (۲) اینکه قرآن گفته من مصدِّق و همخوان با کتابِ آسمانییی هستم که نزد اهلکتاب موجود است.
تحدّی که به نظرم روشن است که سنجش بیخودی است. این تصدیق کتابِمقدس امّا ابزار خوبی است (برای هر قرآنستیزی) که مشتِ قرآن را رو کند. یک شیوه برای یک قرآنباور هم راه فراری باقی نمیگذارد.
حال، اینکه شما این را بهشکل دیگری برداشت نمودهاید، من شخصاً موافق نیستم.
برای من شخصاً واضح است که هر باوری مدافعین و مخالفین سرسختِ خودش را دارد. بحث کردن و حتّی جنگ کردن سر اینکه کدام باور یا دین توان مقاومت بیشتری در مقابل انتقادات و حملهها دارد، کاری اساساً عقلانی است؛ به شرطی که قوائد بازی رعایت شوند.
اگرهم که قوائد بازی رعایت نشوند که چه جنگ شود و چه نشود، نتیجه یکسان است؛ بیهودگی و درجا زدن.
نیازی به برحق بودن مسیحیت یا یهودیت نیست.
قرآن، تورات و انجیلی را که پیشاروی خود و نزد اهلکتاب موجودست، تصدیق کرده است و خود را همخوان با آنها خوانده است. حال، اگر ما مواردی از تناقاضاتِ بنیادین بین این دو منبع را یافتیم، قرآن قطعاً زیرسؤال خواهد رفت.
چرا؟ چون در اینصورت، قرآن کتابی را که با آن اختلافات و تناقاضاتِ بنیادین دارد، مصدِّق خود دانسته است. امیدوارم تصدیق بفرمایید که در اینصورت، حقانیتِ قرآن قطعاً به زیرسؤال خواهد رفت -- چه تورات و انجیل برحق باشند و چه نباشند.