گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
من قبل از تغییر عقاید هم آنچنان مذهبی نبودم اما خاطره ای که دارم اینه که همیشه وقت گرفتاری به خدا میگفتم تو اگه هستی پس هدفت چیه که این بلا رو سر من آوردی !!
ممنون از پاسختان.
اما موقع شادی ها چی ؟ آیا آنموقع هم به خدا حرفی می زدید؟ یا فقط در گرفتاری ها و بلاها بود که یاد خدا می افتادید؟
گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
به نظر من چیزی که در عمل وجود داره رضایت از زندگی ربطی به خداباوری نداره ... فاکتور های زندگی امروزی رو تا حدی اگه داشته باشی ، احساس رضایت میکنی . اگه واقع بین هم باشی حالا با هر اعتقادی ، میدونی اتفاق های بد هم ممکنه پیش بیاد و یه دوره ای احساس ناراحتی میکنی اما به مرور باهاش کنار میای .

اگه سوال دیگه ای داشتید ، بفرمایید .
فاکتورهای زندگی امروزی همه اش بر مبنای ماده هستند.خب تکلیف "پرستیدن" چه می شود اگر شما نیاز به "پرستیدن " داشته باشید چه می کنید؟