ای خونین چشم و خونین دستبه راستی که شب رفتنی استنه اتاق توفیق ماندنیست
و نه حلقه های زنجیرنرون مرد، ولی رم نمرده است
با چشمهایش میجنگد
و دانه های خشکیده ی خوشه ای
درّه ها را از خوشه ها لبریز خواهد کرد.
دختر فلسطینی با چشمهایش می جنگد