• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 55

    جُستار: تعالیم ارزشمند اسلام

    Threaded View

    1. #6
      مدیر تالار
      Points: 220,665, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 5.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      سر گیجه !!
       
      مهربون
       
      Anarchy آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      نا کجا آباد
      نوشته ها
      5,234
      جُستارها
      57
      امتیازها
      220,665
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      32,457
      از ایشان 11,792 بار در 4,917 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      86 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      در مورد زکات هم من قائل به این برداشت شما نیستم چرا که از موارد مصرف زکات برای ایجاد برابری نیست !!

      زکات - ویکی فقه

      مصرف زکات

      هشت صنف زیر مستحق زکات‏ اند.
      ۱ و ۲. فقیر و مسکین: فقیر از فقر گرفته شده و به معناى نیاز است؛ چنان که مسکین از مسکنت آمده و به معناى ذلّت مى‏باشد. بنابر این، مفهوم آن دو متفاوت است؛ لیکن چنانچه هر کدام جداگانه به کار رود، شامل دیگرى نیز مى‏شود؛ زیرافقیر به لحاظ فقرى که دارد ذلیل (مسکین) است؛ چنان که مسکین به لحاظ نیازى که دارد فقیر مى‏باشد. اما اگر هر دو باهم به کار روند- مانند آیه زکات- معنایشان متفاوت خواهد بود. در این صورت در اینکه فقیر نیازمندتر از مسکین است یا عکس آن، اختلاف مى‏باشد. مشهور قول دوم است. بنابر این قول، فقیر کسى است که براى تأمین زندگی خود نیازمند مال است؛ اما این نیازمندى به حدّ سؤال از دیگران نرسیده است؛ لیکن مسکین نیازمندى است که شدّت نیاز او را وادار به تحمل ذلّت سؤال و گدایى کرده است. [۱۱۸] [۱۱۹]
      البته این اختلاف، ثمره مهمى در بحث زکات ندارد؛ زیرا فقیر و مسکین، هر دو مستحق زکات‏اند؛ لیکن در اینکه نیاز تا چه اندازه مجوّز گرفتن زکات است، اختلاف مى‏باشد. بنابر قول مشهور، کسى که بالفعل یا بالقوه مئونهسال خود و خانوادهخویش را ندارد، مستحق زکات است. بنابر این، دارنده اموالى که کفایت کننده زندگى او و خانواده‏اش در طول سال مى‏باشد یا کاسب و صنعتگرى که مئونه زندگى‏اش از کسب یا صنعت تأمین مى‏شود، مستحق زکات نیست.
      قول مقابل مشهور، کمتر بودن دارایى شخص- اعم از مال یا قیمت آن- از یکى از نصابهاى تعیین شده در اجناس متعلّق زکات است. بنابر این، کسى که درآمدش در حدّ یکى از آن نصابها نیست مى‏تواند از زکات استفاده کند. [۱۲۰] [۱۲۱] [۱۲۲]
      ۳. کارگزاران: مراد از کارگزاران (عاملان) کسانى‏اند که از سوى امام علیه السّلام یا نایب او مأمور گردآورى زکات و امور مربوط به آن مى‏باشند.
      پرداخت زکات به این صنف در ازاى کار آنان است. بدین جهت، فقیر بودن ایشان، شرط جواز دریافت زکات نیست.
      کارگزاران زکات باید مکلف (بالغعاقلمؤمن (شیعه دوازده امامیعادل و غیر هاشمی باشند؛ از این رو، غیر مکلّف همچون کودک و دیوانه، غیر شیعه از مخالفان، فاسق و هاشمی نمى‏توانند عامل زکات شوند. در اینکه آشنا بودن به احکاممورد نیاز و آزاد بودن نیز شرط است یا نه، اختلاف مى‏باشد. [۱۲۳]
      ۴. مؤلفة القلوب: مراد از آن، کافرانى‏اند که دادن زکات به آنان موجب گرایش ایشان‏ به اسلام یا به جهاد در جبهه حق علیه کفّار مى‏شود و نیز مسلمانانى که از نظر اعتقادى ضعیف‏اند و دادن زکات به آنان موجب تثبیت عقیده ایشان و بقاى آنان بر آیین اسلام مى‏گردد. [۱۲۴] [۱۲۵]
      برخى، «مؤلفة القلوب» را به کفار اختصاص داده و شامل مسلمانان ندانسته‏اند. [۱۲۶] [۱۲۷] [۱۲۸]این قول منسوب به مشهور است. [۱۲۹]
      در مقابل، برخى آن را به مسلمانان داراى اعتقادات ضعیف که اسلام در قلبشان استقرار نیافته، اختصاص داده و گفته‏اند: زکات به جهت تقویت اراده و استوارى قلوب آنان بر باقى ماندن در دین اسلام به ایشان داده مى‏شود. [۱۳۰]
      در اینکه سهممؤلفة القلوب پس از رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله ساقط گردیده یا نه، اختلاف است؛ چنان که در سقوط سهم یاد شده در عصر غیبت، اختلاف مى‏باشد. [۱۳۱] [۱۳۲] [۱۳۳]
      ۵. بردگان (رقاب): دادن زکات براى آزادی اصناف زیر از بردگان جایز است: برده مکاتبِ ناتوان از پرداخت مال الکتابه؛ برده مسلمان تحت فشار و سختى قرار گرفته و مطلق برده در صورتى که جز برده، مستحقى وجود نداشته باشد. [۱۳۴] [۱۳۵]
      برخى گفته‏اند: کسى که کفاره بر عهده‏اش آمده، اما از نظر مالى توان خریدن برده و آزاد کردن آن را ندارد، مى‏تواند براى این منظور از سهمرقاب استفاده کند. [۱۳۶] [۱۳۷]
      برخى نیز آزاد کردن مطلق برده را از سهم رقابجایز دانسته‏اند؛ هرچند تحت فشار نباشد و مستحق زکات نیز وجود داشته باشد. [۱۳۸]
      ۶. بدهکاران (غارمان): مراد، بدهکارى است که توان پرداخت بدهی خود را نداشته و وام دریافتى را در گناه صرف نکرده باشد. بنابر این، اگر مال را در راهمعصیت صرف کرده باشد، مستحق زکات نخواهد بود، مگر آنکه توبه کند، که در این صورت ازسهمفقرا به او داده مى‏شود نه از سهمغارمان. [۱۳۹]برخى در صورت توبه، دادن زکات به وى از سهمغارمان را نیز جایز دانسته‏اند. [۱۴۰]برخى، تنها پرداخت زکات از سهمسبیل اللَّه را به او در صورت توبهجایز دانسته‏اند. [۱۴۱]البته اعتبار توبهدر دادن زکات از سهمفقرا بنابر قول به اعتبار عدالت در فقیر است. [۱۴۲]
      ۷. سبیل اللَّه: مراد از آن بنابر قول مشهور، مطلق راه خیر است که مرضىّ خداوند متعال و موجب تقرّب به او مى‏باشد، مانند جهاد در راه خدا و آنچه که مصلحت اسلام و مسلمانان است، از قبیل ساختن مسجد، بیمارستان و پل، فرستادن افراد به حج، کمک به زائران، تأمین مسکن براى افراد نیازمند، تأمین هزینه ازدواججوانان، خریدن کتابهاى دینى و وقف آنها و کفن کردن مؤمن. [۱۴۳]برخى قدما آن را به جهادمشروع اختصاص داده‏اند. [۱۴۴]
      ۸. در راه مانده (ابن سبیل): مراد، مسافر در راه مانده است که با شرایطى استحقاق زکات دارد. [۱۴۵]
      زکات پولی بوده که محمد دیگران رو وادار به دادنش میکرده تا ابزاری داشته باشه برای پیشبرد اهدافش...

      این داستان رو بخونید:

      فلسفه و اهمیت زكات

      ثعلبة بن حاطب انصاری از كسانی بود كه در جنگ بدر از جبهه اسلام دفاع كرده و همواره در محضر رسول خدا(ص) بود؛ امّا این امتیازات، او را نتوانست حفظ كند و سرنوشت خوبی برای خود انتخاب نكرد. ماجرای عبرت‌آموز وی را كه هم موضوع زكات را دربردارد و هم درسها و پیامهای مهمی برای عصر ما و نسل جدید، با هم می‌خوانیم:
      روزی وی خدمت پیغمبر(ص) آمد، عرض كرد: یا رسول الله! دعا كن خداوند به من ثروتی عنایت كند. فرمود: ثعلبه! مقدار كمی كه سپاسگزاری آن را بكنى، بهتر از ثروت زیاد است كه توان سپاس آن را نداشته باشى. ثعلبه رفت، باز مراجعه نمود و تقاضای خود را تكرار كرد. این بار حضرت به او فرمود: تو را پیروی و اقتدا به من نیست؟ به خدا سوگند اگر بخواهم كوهها برایم طلا شود و در اختیارم باشد، خواهد شد. باز رفت، سومین بار مراجعه نموده، عرض كرد: برایم دعا فرما! «لَئِنْ رَزَقَنِیَ اللَّهُ مَالًا لَأُعْطِیَنَّ كُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّه؛ اگر خدا مرا ثروتی بدهد، هر كه را حقی در آن مال باشد، حقش را خواهم داد.» آن جناب دعا كرد: «خدایا! به ثعلبه مالی عنایت كن!»
      بعد از آن، ثعلبه چند گوسفند تهیه كرد. كم‌كم گوسفندان او رشد كرده و رو به افزایش گذاشت. (ابتدا ثعلبه تمام نمازهای خود را پشت سر پیغمبر(ص) بجا می‌آورد)، بعد كه گرفتاریش زیاد شد، فقط ظهر و عصر را به مسجد می‌آمد و بقیه نمازها را در محل دامداری خود می‌خواند. اشتغال ثعلبه از زیادی گوسفندان، كار را به جایی رسانید كه روز جمعه به مدینه می‌آمد و نماز جمعه را می‌خواند. آن هم بعد از مدتی ترك شد و روز جمعه نیز دیگر نمی‌آمد. بعضی روزها بر سر راه می‌آمد و از عابرین اخبار مدینه را می‌پرسید. روزی پیغمبر اكرم(ص) جویای حال ثعلبه شد، گفتند: گوسفندان او به اندازه‌ای زیاد شده كه در این نزدیكى، محلی كه گنجایش آنها را داشته باشد، نیست. حضرت سه بار فرمود: وای بر ثعلبه!
      آیة زكات نازل شد. پیغمبر(ص) دو نفر؛ یكی از بنی سلیم و دیگری از جهنیه انتخاب نمود و دستور گرفتن زكات را برای آنها نوشت و فرمود: پیش ثعلبه و مرد دیگری از بنی سلیم بروید و زكات مال آنها را بگیرید. پیش ثعلبه آمدند. نامة پیغمبر(ص) را برایش خواندند و درخواست زكات كردند. ثعلبه فكری كرده، گفت: این جزیه یا شبیه جزیه است. فعلاً بروید از دیگران كه گرفتید، برگردید.
      نزد مرد سلیمی رفتند، از جریان مطلع شد. از بهترین شترهای خود انتخاب نمود و سهمیه زكات را داد. به او گفتند: تو را امر نكرده‌اند شترهای ممتاز را انتخاب كنى. گفت: من خود مایلم این كار را بكنم. به دیگران نیز رجوع كرده، زكات را گرفتند، آنگاه نزد ثعلبه برگشتند. گفت: نامه را بدهید ببینم. پس از خواندن، باز پاسخ داد: این جزیه یا شبیه آن است. بروید تا من در این باره فكر كنم. فرستادگان، خدمت پیغمبر(ص)آمدند، بعد از نقل جریان، آن جناب فرمود: وای بر ثعلبه! و برای سلیمی دعا كرد و این آیه در مورد ثعلبه بر پیغمبر(ص) نازل شد: Gوَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِینَ فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى‏ یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یَكْذِبُونf؛[9] «بعضی از آنها با خدا پیمان بسته بودند كه: اگر خداوند ما را از فضل خود روزی دهد، قطعاً صدقه خواهیم داد و از صالحان [و شاكران] خواهیم بود!؛ امّا هنگامی كه خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچی كردند و روی برتافتند! این عمل، [روح] نفاق را، تا روزی كه خدا را ملاقات كنند، در دلهایشان برقرار ساخت. این بخاطر آن است كه از پیمان الهی تخلّف جستند و بخاطر آن است كه دروغ می‌گفتند.»
      یكی از خویشاوندان ثعلبه هنگام نزول آیه حضور داشت. جریان را شنیده، نزد ثعلبه رفت، او را از نزول آیه آگاه كرد. ثعلبه خدمت پیغمبر(ص) شرفیاب شد، تقاضا كرد زكاتش را قبول فرماید. آن جناب فرمود: خدا امر كرده زكات تو را نپذیرم. ثعلبه از آشفتگی و ناراحتی خاك بر سر می‌ریخت. پیغمبر(ص) فرمود: این كیفر عمل توست؛ زیرا تو را امری كردم، نپذیرفتى. ثعلبه به جایگاه گوسفندان برگشت.
      پیغمبر(ص) تا زمانی كه از دنیا رفت، زكات او را قبول نكرد. بعد از درگذشت آن حضرت، به ابوبكر مراجعه نمود. او نیز گفت: چون پیغمبر نپذیرفته، من هم نخواهم گرفت. در زمان عمر آمادگی خود را برای پرداخت زكات اعلام كرد. عمر هم نپذیرفت. خلافت به عثمان رسید، به او نیز مراجعه كرد، از گرفتن امتناع ورزید. سرانجام او در زمان عثمان از دنیا رفت.[10]
      عجب خدای جالب و کینه ای بوده !!

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Anarchy گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (06-30-2013),sonixax (06-30-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. تناقض در تعاریف موجود از خدا
      از سوی Theodor Herzl در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 23
      واپسین پیک: 01-16-2013, 07:05 AM
    2. رویای صادقه و تعبیر خواب
      از سوی Soheil در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 10
      واپسین پیک: 12-13-2012, 04:27 PM
    3. تعریف دوستی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 43
      واپسین پیک: 12-06-2012, 07:55 PM
    4. پاسخ: 43
      واپسین پیک: 09-10-2012, 10:38 AM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •