آری، خودش گفته یک واژه اوستایی است.
برای Contradiction آشوری واژههای ناهمسازی و خلافگویی را پیشنهاد کرده که به نظرم ناهمساز با توجه به سادگیاش واژهی خوبی است .البته پادستیز خوب است.
البته مهربد جان idealism را گاه میشود آرمانخواهی (برابرنهاده آشوری) هم معنا کرد.البته در فلسفه همین معنای ایدهباورانه یا انگارهگرایی معنا میدهد و آرمانپرستی در سیاست و هنر برای این واژه کاربرد.
خودش هم هیچ توضیحی نداده برای این واژه.فکر میکنم در کتابهای دیگرش در این مورد توضیح داده و نخواسته اینجا تکرار کند (چون چندین بار به کتابها و ترجمههای دیگر ارجاع داده است).
به نظر من هم اکنون واژهی خوبی به نظر میآید.
--------------------------
خب برای اینکه وجهه کتاب خراب نشود، چندتا از واژههایی که از نظرم خوب هستند را میآورم:
برای متافیزیک :متاگیتیک را بکار برده (الیته اینجا این سوال پیش میآید که آیا میشود پیشوند لاتینِ متا را با واژههای پارسی بکار برد؟)
برای majesty و authority واژهی مهستی را بکار برده : خوشم آمد.
برای manifold واژه بسیارگان
برای ریاضیات ، مزداهیکی که خودت گفته بودی را پیشنهاد کرده.
برای contrast پادسانی را ساخته.
canon را به داتیک برگردانده (بزرگمهر و دیگران همان قانون را برگزیدهاند)
جای قطعیت تاشتیگی را بکار برده (certainly)
همنهاد آروینی =emprical synthesis
این را واقعا خوشم آمد : doctorine of the elements = بن پار شناسی
institution =درنهشت ، نهاد ، نظام
constitution, arrangement= آراستار ، سامان
به نظر من این واژهها خوب بودند.خیلی از واژهها هم هست که خودت قبلا به کار میبردی و آشنا و تکراری هستند به همین خاطر آنها دوباره نمیگویم مثل فرنام، آروین، برزش، سهش و ...
یک کاری هم که کرده و من اول بار است که میبینم به جای آنکه مثلا بگوید یگانگیِ سهش ، میگوید یگانگیی سهش ! به نظرم اینکه یک حرف اضافه کنیم برای چنین چیزی که میشود با همان کسره گفتش، بیخود است.

















































پاسخ با گفتآورد