دوستان هر چیستانی که دوست دارید (مزداهیکی، ..) را اینجا بگذارید.
![]()
پاسخها را درون تَگ spoiler بگذارید:
[spoiler]
پاسخ
..
[spoiler/]
نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان هر چیستانی که دوست دارید (مزداهیکی، ..) را اینجا بگذارید.
![]()
پاسخها را درون تَگ spoiler بگذارید:
[spoiler]
پاسخ
..
[spoiler/]
خدايان هند
آگاهانید ما را یك هندی، كه در یك پرستشكده میهن اش، تندیس سـه خدای در كنار یكدیگر برجایند و آنچنانكه در افسانه ها آمده، آن سه زمانی سخن می راندند. یكی از تندیس ها نماینده خدای راستی، دیگری خدای دروغ و آن دیگر خدای "دیپلماسی" بود.
خدای راستی همه ی پرسش هایی را كه از او می شد به درستی پاسخ می داد، خدای دروغ از پایه و بن دروغگو بود و خدای "دیپلماسی" ویژگی های دو خدای پیشین را یگانه در خود داشت و گزاره هایش یا درست و یا نادرست بودند . زمان های درازی هیچكس نمی دانست كه، كدام تندیس نماینده كدام خدای است، تا اینكه روزی مرد خردمندی این راز را واگشود.
او به پرستشكده رفت و از تندیس نخست ( چپ ) پرسید: ' كیست پهلوی شما ؟ '
او پاسخ داد: 'خدای راستی'.
از دومین ( میانه ) تندیس پرسید: 'تو كیستی؟'
او پاسخ داد: ' خدای "دیپلماسی" '.
و سرانـجام ' تندیس سوم ( راست ) در پاسخ به پرسش ِ كیست پهلوی شما؟ پاسخ داد:
' خدای دروغ. '
كدام تندیس نماینده كدام خداست؟
اینهم یک چیستان Lateralی:
یک زن سند بی چون و چرایی در داتگاه دارد که همسر او بدست خواهرش کشته است.
داتگر (قاضی) میگوید: این شگفتترین پروندهای است که تاکنون دیدهام. اگرچه پروندهی بسیار آشکار و روشنیست، ولی این زن را نمیتوان کیفر داد.
[spoiler]
به ترتیب چپ خدای دیپلماسی-میانه خدای دروغ-راست خدای راستی.....
از 6 حالت چینش,خدای راستی نمیتواند چپ یا میانه باشد چون اگر چپ بود که خودش خدای راستی بود و نمیگفت خدای راستی پهلوی من است و اگر میانه بود باز نمیگفت من خدای دیپلماسی هستم...پس خدای راستی باید حتما خدای سمت راست باشد....و اگر خدای سمت راست خدای راستی باشد حرفش هم راست است و خدای میانه خدای دروغ است و خدای چپ هم میشود خدای دیپلماسی:4:
[/spoiler]
آفرین!
این همه تندیس خدایان:
كدام جفت در چه هوایی، كجا به گردش می رود؟
سه جفت زن و شوهر پایان هفته خود را (هر جفت به جایی) به گردش و راهپیمایی می روند:
نخست چهار گزاره زیر را موشكافانه بخوانید:
١- فرزاد و همسرش پایان هفته ای آفتابی دارند.
٢- كاوه به جواهرده نمی رود و نام همسرش نرگس نیست.
۳- مهناز با نم نم باران سر می كند و به لیله كوه نمی رود.
۴- در هوای ابری یك زن و شوهر برای گردش و راهپیمایی به ماسوله می روند.
كنون بگویید كه، كدام جفت در چه هوایی، كجا به گردش می رود؟
--------------
گردشگاه: جواهرده، ماسوله، لیله كوه
زنان: مهناز، ژاله، نرگس
مردان: فرزاد، كاوه، بهرام
هوا: ابری، بارانی، آفتابی
درست است، آفرین!
یک فرانمود و توضیح هم ولی بد نبود راسل جان.
---------- Post added at 12:00 AM ---------- Previous post was at 12:00 AM ----------
لَترال نبود؟
---------- Post added at 12:05 AM ---------- Previous post was at 12:00 AM ----------
یک لترال دیگر:
مردی به رستورانی رفته، آلباتروس سپارش داده، یک لقمه خورده، سپس خودش را میکشد.
یک چیستان مزداهیکی:
با شمارگان 8, 8, 3, 3 و کاربرد دلخواه از چهار عملگر +, ÷, ×، - به برآیند (حاصل) 24 برسید.
همه شمارهها میبایستی بکار روند (تنها یکبار). کاربرد پرانتز نیز دلخواه است.
مهربد جان من این را چند مدل حل کردم ! ولی به هر حال خرده دار میشود !
[spoiler]
(۸ × ۸) ÷ (۳ + ۳) = ۲۴،۳
۸ ÷ (۳-(۸÷۳)) = ۲۴،۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۲
ولی اگر فاکتوریل هم قبول است میشود :
((۸ × ۳!) ÷ ۳) + ۸ = ۲۴
(۸ - ۳)! ÷ (۸ - ۳) = ۲۴
از طریق ریشه سوم هم میشه - چون نوشتنش رو به زبان ریاضی بلد نیستم توضیح میدم .
ریشه سوم عدد ۸ میشه ۲ .
حالا اگر فاکتوریل ۲ ضرب در ۲ رو بگیریم میشه :
۱ × ۲ × ۳ × ۴ = ۲۴
ولی راحت ترین و قابل درک ترین راهش اینه که ۸ رو با ۸ جمع ببندیم و یک جذر (ریشه دوم) ازش بگیریم که میشه برابر ۴ و بعدش ضرب در ۳ + ۳ بکنیم :4:
[/spoiler]
من این راه ها رو بلد بودم .
راه جدید تر بلدید بگید :4:
آفرین! راه درست همین است:
آن خردهاش از گرد شدن خوارزم میاید، مهم نیست:گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی sonixax
http://en.wikipedia.org/wiki/Floatin...error_analysis
راههای دیگر هم گیرا بودند :41:
اندکی فرانمود در شیوه رسیدن به پاسخ؟
همین راهی که نوشتید رو دوران دبیرستان یکی از معلمین ریاضی بهمون یاد داده بود :4: و من از همون موقع گیر این خرده ی تهش بودم :21:
فاکتوریل اولی هم اکتشافات گروهی بچه ها بود :4:
فاکتوریلهای دوم و سوم را هم یک جایی خوانده بودم ! درست یادم نیست . فکر کنم توی یکی از این مجله هایی بود که قبل از آزمون آینده سازان بهمون میدادند !
آن آخری که جذر دارد را هم خودمان پیدا کرده بودیم ! ولی نمره اش را نگرفتیم ! چون دیگر دیر شده بود :21:
اینیکی جوابش رند رند میشود 24
[spoiler]
آن خرده ها برای تقسیم هست بجای گرفتن مخرج مشترک کسرها
۸ ÷ (۳-(۸÷۳)) = ۲۴،۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۲
[/spoiler]
چیستان جدید چیه؟
دستدادن
بانو و سرکار doe چهار جفت را برای میهمانی به خانه خود میفراخوانند. پس از رسیدن همگی، برخی از آدمها با برخی دیگر دست میدهند. روشن است که هیچکس با جفت خود دست نداده و هیچکس نیز با کسی دو بار دست نمیدهد.
پس از همه اینها، سرکار doe میپرسد که هر کس چند بار با دیگران دست داده است. او از تک تک آدمها پاسخ گوناگونی (متفاوتی) میگیرد.
اکنون بگویید بانو doe چند بار با دیگران دست داده است؟
- سرکار و بانو = آقا و خانم
- جفت = زوج = couple
- فراخواندن = دعوت
پ.ن. پاسخها را در تگ spoiler بگذارید.
اینا واقعا چیست آن هستن؟؟؟؟
آری، سخت بودند؟
یکی هم بالا به نام دست دادن داریم.
[spoiler]در معمای چیستان آمده "برخی از میهمانان با برخی دیگر دست میدهند"،یعنی فقط مهمانان با مهمانان دست میدهند؟
در آن صورت میزبان با کسی دست نمیدهد.جواب میشود 0.[/spoiler]
[spoiler]
اگر همسر میزبان دست داده باشد - از آنجایی که ۸ میهمان داریم و هر نفر با دیگری تنها یک بار دست میدهد باید ۸ بار دست داده باشد
اگر خانم doe مبادی آداب باشد! تنها با خانم ها دست داده که میشه ۴ بار و با آقایان روبوسی کرده .
اگر هم مسلمان باشد یحتمل با هیچ کسی دست نداده :21:
:39:
[/spoiler]
هر کس با دیگری چرا تنها یک بار دست میدهد؟ گفتیم که سرکار doe پاسخهای گوناگون از هر کس میگیرد.گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی sonixax
[spoiler]چهار بار دست داده
چون 9 حالت برای هر فرد بطور کلی هست (صفر تا 8)،اقای doe هم با 9 نفر صحبت میکند.از آنجایی که یک نفر حتمن 8 بار (10 منهی خود و همسرش دست داده) همسرش مجبور است دست نداده باشد،با ادامه همین منطق به این ترنیب جفت شدن اعداد میرسیم:
8-0،7-1،6-2،5-3،4-4
و از آنجا که ما زوج 4-4 داریم(تکرار یک عدد) بنابراین آقای doe باید خودش در زوج 4 و 4 باشد در نتیجه خانمش 4 بار دست داده.
[/spoiler]
آفرین پاسخ درست همین است!
[spoiler]
این هم برای روشن شدن بیشتر:
[/spoiler]
سکه برساخته (جعلی)
شما دوازه سکه دارید و میدانید که یکی از آنها برساخته است. تنها چیزی که سکه برساخته را از راستینها جدا میکند، دگرسانیِ گِـرانی (وزن) نامحسوس آن است.
در کنار آن شما یک ترازویی که بفرجامی (perfectly) همسنگیده را دارید که میتواند دریآورد کدام یک از دو پیمانه سنگینتر از دیگریست.
اکنون کمترین شماری که نیاز به سود بردن از ترازو برای درآوردن سکه برساخته دارید، چند بار است؟
تنها از دوازده سکه میتوانید سود ببرید و نه هیچ چیز دیگری؛ هیچ سنگه (وزنه) دیگری یا مداد برای نشانهگذاری و .. هم ندارید.
سکهها همگی امروزین هستند و سکه برساخته ناگزیر سبکتر نیست.
راهنمایی: پاسخ درست تنها با واکافت (analysis) بدست میاید.
در صورت خوش شانس بودن 2 بار و در صورت بد شانس بودن 3 بار:e105:
۵ تا فیل چطوری توی یه فولکس جا میشوند؟:e105:
دوستان امروز برایتان یک چیستان سخت و خوب دارم (:
پلی به گذشته ! پوششی بنام چادر ! - صفحه 7
گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی rahg0zar
اکنون بگویید آیا سرانجام گناهکار از خدا میترسد یا نمیترسد؟
چی شد ؟
بلاخره گناهکار از خدا میترسد یا نمیترسد ؟
چیستان سه در
در یک نمایش تلویزیونی, در پایانهایِ بازی میزبان به بازیکن سه در را نشان داده و میگوید پشت یکی از این درها ١ میلیون دلار خوابیده و
دو در دیگر پوچ هستند و به او شانس یک گزینش میدهد. بازیکن یکی از درها را میگزیند. میزبان سپس یک دگرگزین دیگر به بازیکن میدهد:
او میان دو در ناگزیدهیِ دیگر یکی که پوچ است را خود میگشاید, با این سامه که بازیکن پس از پوچ کردن وی, گزینهیِ خود اش را دگرانیده و در دیگر را بردارد.
پرسش:
آیا بازیکن بهتر است دگرگزین میزبان را بپذیرد؟ آری یا نه, و چرا؟
پارسیگر
نه....هم اره
اگر زندانبان براستی اندیشیده پس میدانسته هردوی آنها کام مرگ میروند و الکی یکی را برگزیده
پس آن تن 100% زنده میماند...
ولی اگر زندان بان اندیشه اش از روی خنگا باشد که اینجا به گمانم نبوده...پس وی 100% به کام مرگ میرود
چون آن یکی دیگر به کام مرگ نمیرود پس تنها کسی که زنده میماند او است و آمارگیر میمیرد.
پس با نادرست خواندن دومی... آمارگیر زنده میماند
پارسیگر
پس دوباره میگذارم:
چیستان آمارگر
آمارگری به همراه دو تن دیگر در زندان به سر میبرد. او به همراه دیگر زندانیها میداند که دو تای ایشان فردا اعدام شده
و یکیشان آزاد خواهد شد, ولی هیچکدام نمیدانند این دو کدامشان میباشند, زندانبانها ولی همگی میدانند چه کسی زنده میماند چه کسی میمیرد.
آمارگر پیش خود گرایندیِ اینکه فردا کشته شود را 2/3 درآورده است و شبهنگام, زمانیکه
یکی از زندانبانها شام آنها را آورده, از وی میپرسد: «من میدانم که به خود من نخواهی گفت فردا کشته میشوم
یا نه, ولی میدانم یکی از ایندو بیگمان فردا اعدام خواهد شد, پس دستکم به من بگو کدام یک از ایندو فردا میمیرند؟»
زندانبان کمی میاندیشد و سپس یکی از دو زندانی را با انگشت نشان میدهد.
آمارگر شاد شده و خندان میگوید: «آه! پس اکنون گرایندیِ فرازیست من به 1/2 افزایش یافت!»
پرسش:
آیا گرایندیِ فرازیست آمارگر از 1/3 به 1/2 میافزاید؟ آری یا نه, چرا؟
پارسیگر
گفتم که این ویرایش شده بود, پس دوباره:
چیستان سه در
در یک نمایش تلویزیونی, در پایانهایِ بازی میزبان به بازیکن سه در را نشان داده و میگوید پشت یکی از این درها ١ میلیون دلار خوابیده و
دو در دیگر پوچ هستند و به او شانس یک گزینش میدهد. بازیکن یکی از درها را میگزیند. میزبان سپس یک دگرگزین دیگر به بازیکن میدهد:
او میان دو در ناگزیدهیِ دیگر یکی که پوچ است را خود میگشاید, با این سامه که بازیکن پس از پوچ کردن وی, گزینهیِ خود اش را دگرانیده و در دیگر را بردارد.
پرسش:
آیا بازیکن بهتر است دگرگزین میزبان را بپذیرد؟ آری یا نه, و چرا؟
پارسیگر
باز هم که کسرها را عوض کردید. ای بابا این چه وضعشه؟
چرا از دو پوچ؟ چگونه درآمد هر دو در دیگر پوچ هستند؟گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی homayoun
شما در پیشانگاشت پرسمان گفته اید:سپس افزودید :گفتآورد:تا اینجا درست؛ سرانجام در پرسشنامه میگویید آیا گرایند زنده ماندن از 1/3 به 1/2 افزایش میابد؟گفتآورد:
یکی از دو زندانی را با انگشت نشان میدهد.
آمارگر شاد شده و خندان میگوید: «آه! پس اکنون گرایندیِ فرازیست[٣] من به 1/2 افزایش یافت!»
فردیدم این است که در پیش انگاشت (فرض) پرسمان دچار ستیز (تناقض) شده اید و در پرسش پایانی
پیش انگاشت نخستین را کنار گذاشته اید!
سریع تکلیف این چیستان را روشن کنید باید بروم کار دارم. زود تند سریع! :e011:
در دومی ما میدانیم که "در اصل" فرآیند انتخاب اعدامیان پیشتر معلوم شده، آن ارزیابی از احتمالات در نمونهیِ مسابقهیِ تلویزیونی اما دربارهیِ تصمیم ماست که میدانیم میتواند نتیجه را دگرگون کند چرا که در اصل ممکن است.اگر فرآیند انتخاب اعدامیان در جهان کوانتومی بود یا وابسته به آن بود (مانند مثال گربهیِ شرودینگر) آنوقت پاسخ هم متفاوت میبود.
آواتار راسل چه جانداری است؟ :e404:
کی میدونه؟
از دو دیدگاه میتوان اینرا نگریست:
 B A Z M M M Z M M M Z  = Âmârgar
M = Marg
Z = Zendegih
از دیدگاهِ آمارگر, زمانیکه زندانبان بگوییم B را نشان میدهد, اسپاش بالا کوچک شده و گرایندیِ فرازیست وی از ١/٣ به ١/٢ میافزاید.
میتوان هرآینه از دیدگاهِ زندانبان نیز نگریست. اگر زندانبان بداند که «Â با B کشته خواهند شد, پس B را ناچار نشان خواهد داد»; اگر بداند «Â میزیود, آنگاه میتواند دلبخواه A
یا B را» نشان دهد, که B را در اینجا نشان داده. گرایندیِ یکمی ١/٣ است, گرایندیِ دومی, که مایهیِ شادیِ آمارگر میشود چرا که زنده میماند, ١/٦.
از این دیدگاه گرایندیِ اینکه آمارگر بزیود, اگر زندانبان B را نشان داده باشد خواهد بود:
http://www.daftarche.com/images/imported/2013/12/10.png
همین فرنود همچنان درست است اگر زندانبان A را بجای B نشان میداد.
کدام دیدگاه درست است؟
پارسیگر
نه. چون آمارگر از پیش هم می دانست که دستکم یکی از دو نفر دیگر خواهند مرد. فهمیدن اینکه کدامشان می میرد تفاوتی در شانس زندگی او ندارد. اگر زندانبان می گفت فقط یکی از این دو نفر خواهند مرد آنگاه آمارگر می توانست بگوید شانس زندگی اش به 1/2 افزایش یافته.
باید بپذیرد. چون با انتخاب اولش او فقط 1/3 شانس موفقیت دارد و 2/3 شانس شکست. احتمال اینکه او یکی از دو در پوچ را انتخاب کرده باشد بیشتر از این است که در درست را انتخاب کرده باشد پس اگر یکی از دو در پوچ را انتخاب کرده باشد( که احتمالش 2/3 است) با شانسی که مجری برنامه به او داده، او می تواند برنده مسابقه شود چون یک در پوچ را انتخاب کرده مجری هم در دیگر پوچ رابرایش باز می کند و فقط در برنده می ماند و تنها در یک صورت یعنی اگر نخست در برنده را انتخاب کرده باشد( که احتمالش 1/3 است.) با شانسی که مجری به او می دهد شکست می خورد. پس نتیجه می گیریم اگر شانسی که مجری به او می دهد را بپذیرد شانس موفقیتش از 1/3 به 2/3 افزایش می یابد.
نه انگاه درمیافت که شانسش به 0 میرسد. چون تنها یکی از آنها میمیرد و دیگری که خواهد مرد خود او است
نه 3 در داریم و آن تن یکی را برگزیده میزبان میگوید به جای این در یک در دیگر را برگزین
و سپس من هم یک پوچ را باز میکنم... خوب 2 پوچ داریم. پس شانس وی نمیدگرد
ولی اگر میزبان بداند پول در کدام یک است شاید بخواهد به او کلک بزند...
پس نباید پیشنهادش را بپذیرد
حق با شماست. نمی دانم چرا تصمیم گرفتم پستم را ویرایش کنم و این بخش را به آن اضافه کنم ولی باور دارم که فهمیدن اینکه کدام یک از دو نفر دیگر فردا اعدام خواهند شد تفاوتی در شانس زندگی آمارگر نخواهد داشت.
در مورد چیستان دومی هم توجه داشته باشیم که ما براساس فرض های خودمان نمی توانیم پاسخ دهیم. شما فرض گرفتید میزبان نیت بدی دارد من فرض می گیرم میزبان نیت خوبی دارد!
باید بر اساس استدلال به آن پاسخ داد و راه حل من راه منطقی و ریاضیاتی است و بر پایه داده های مسئله، پاسخ دادم.
من هردو را بررسی کردم و در یکی بدتر شد و در یکی همان ماند.
پس در هردو فرم یارو نباید بپذیرد :e415:
ویرایش: شانس پول داشتن هر در 1/3 است.
ان تن یکی را برگزیده که شانسش 1/3 است.
میزبان میگوید من یک پوچ را نشان میدهم و دیگری هرچه باشد برای تو است!
خوب چون پوچ کردن و بازکردن همزمان است هیچ دگرسانی ندارد.
شانس در دیگر هم 1/3 است.
پس نه شانسش 1/2 نمیشود مگر میزبان به مهر یکی را پوچ کند و بگوید اکنون دوباره برگزین!
چون هنگامی که یکی را باز کند دگرسانی ندارد که دیگری که پوچ است نشان دهد!
همه درها را هم بازکند همان است!
بسیار پرسش ساده ای است ! هردو پرسش!
پارسیگر
برای شخص و گروهی که مطمئن نیست که علم احتمال معنادار است چرا که برای تصمیم گیری باید بداند چقدر باید ریسک کند و پیامدهایش چیست. درست است که قدرت تصمیم گیری در مورد مرگ و زندگی دست آمارگر نیست ولی دانستن اینکه چقدر شانس زندگی دارد می تواند تصمیمش را عوض کند. مثلا این آمارگر اگر بداند 1/3 شانس زندگی دارد تصمیم می گیرد همان شب تلاش کند حقه ای بزند و از زندان فرار کند چرا که فکر می کند به ریسکش می ارزد ولی اگر بداند 1/2 شانس زندگی دارد تصمیم می گیرد ریسک فرار را به جان نخرد چون احتمال گیر افتادنش زیاد است.
این موقع شب همین به مغزم می رسد. مطمئن نیستم:
مرحله 1: 3 تا سکه در دو طرف کفه می گذاریم اگر دو کفه برابر بود یعنی سکه برساخته بین این 6 سکه نیست. اگر دو کفه برابر نبود پس سکه برساخته بین همین 6 سکه است.
مرحله 2: حالا که گزینه هایمان را به 6 سکه محدود کردیم از 6 سکه ای که مطمئن هستیم بین شان سکه برساخته است 2 تا سکه در دو طرف کفه ترازو می گذاریم
الف. اگر دو کفه برابر بود می فهمیم که از آن 2 سکه ای که استفاده نکردیم یکی سکه برساخته است. در این حالت:
مرحله 3:
یکی از آن 2 سکه باقی مانده را که می دانیم سکه برساخته بین شان است را با یکی از 10 سکه ای که می دانیم سالم است روی کفه ترازو می گذاریم اگر 2 کفه برابر بود تنها سکه ای که باقی مانده سکه برساخته است. اگر 2 کفه برابر هم نبود که سکه برساخته را شناسایی کرده ایم.
ب. اگر 2 کفه برابر نبود می فهمیم یکی از این 4 سکه روی دو کفه، برساخته است.
مرحله3:
دو سکه از یک کفه ترازو را بر می داریم و با 2 سکه ای که می دانیم سالم است و از قبل شناسایی کرده ایم روی کفه می گذاریم اگر دو کفه برابر بود که
مرحله 4: پس دو سکه باقی مانده را برمی داریم و مرحله 3.الف را تکرار می کنیم.اگر دو کفه برابر نبود که باز هم دو سکه ای را که یکی شان برساخته است شناسایی کرده ایم و مرحله 3.الف را تکرار می کنیم و پاسخ را می یابیم.پس حداکثر با 4 مرحله به پاسخ می رسیم.
گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی Mehrbod
این دو چیستان هر دو از یک جنس میباشند, با یک دگرسانیِ باریک و آنهم نا/داشتن توانایی گزینش و دگرانش است.
در چیستان آمارگر:
در چیستان «سه در»:
پاسخهایِ MEHDI, Russell درست بودند, پاسخ Homayoun نادرست.
من پاسخ هر دو را در همان چیستان آمارگر یک کُد کوتاه کردم, به این شیوه که در آن به آمارگر شانس
اینکه بتواند جایِ خود را براه بگوییم «برونافکنی اختری!» یا همچو چیزی جابهجا کند, داده میشود:
برونشد:کد:from random import randint as rand
def simul():
p = [0, 0, 0] # prisoners
#Â, B, A
while sum(p) < 2:
p[rand(0,len(p)-1)] = 1 # marg (= marked for death)
before_stats.append(p[0])
# Âmârgar miporsad, Zendânbân mipâsoxad:
pâsox = None
while not pâsox:
r = rand(1,2) # miyâne A o B
if p[r]: # mimirad
pâsox = r
p.pop(pâsox)
after_stats.append(p[0]) # pas as pâsoxe Zendânbân
change_stats.append(p[1]) # jâbejâyih
if __name__ == '__main__':
before_stats = []; after_stats = []; change_stats = []
t = 10000
for i in range(t):
simul()
print("Gerâyndaih, pišo pas az pâsoxe Zendânbân yeksân ast?", "Âri" if before_stats == after_stats else "Xeyr")
print('Gerâyandihe marg:', '%.02f%%' % (sum(before_stats) / t * 100))
print('Gerâyandihe marg, agar âmârgar mitavânest begunei pas az pâsoxe Zendânbân, jâbejâ šavad:', '%.02f%%' % (sum(change_stats) / t * 100))
>>>
Gerâyndaih, pišo pas az pâsoxe Zendânbân yeksân ast? Âri
Gerâyandihe marg: 66.47%
Gerâyandihe marg, agar âmârgar mitavânest begunei pas az pâsoxe Zendânbân, jâbejâ šavad: 33.53%
چنانکه میتوان دید, برای آمارگر گرایندیِ فرازیست ١/٣ میماند, ولی اگر میتوانست پس از پاسخِ زندانبان جایِ خود را یکجوری با A بدگراند, شانس فرازیست خود را
دوبرابر یا ٢/٣ میکرد. همین را در چیستان «سه در» نیز داریم. نکته در هر دوی این چیستانها کارکرد «آگاهیست». در چیستان آمارگر, آمارگر
با دانش به اینکه چه کسی میمیرد نمیتواند سرنوشت خویش را بدگراند, ولی در چیستان سه در, بازیکن میتواند با گزینش در دیگر, شانس بُرد
خود را دوبرابر کند, هر دو از اینرو که میزبان یا زندانبان, با نادیده گرفتن خود ایشان و دادن یک تکه "آگاهیِ نایکراست" به آنها, اسپاش گزینهها را کوچک کردهاند.
پ.ن.
در اینجا راسل یک گام پیشرفته و پاسخ را در جهان اگر بَخته (predestined) نبود و وابسته به نگاه نپاهشگر نیز داده بود.
پارسیگر
نه مهربد من گفتم تو شاید نخواندی
من چندگام جلوتر هم رفتم که شاید زندانبان میخواهد نارو بزند.
از 3 تن 2 تن میمیرند اگر از 2 تن دیگر یکی باشد امارگیر 100% میمیرد.
بسیار ساده است..مگر پرسش را دگریده باشی
من هم با اجازه mehrbod یک چیستان عملی در اینجا می نویسم. این چیستان را سال ها پیش خوانده بودم شاید برای بعضی ها تکراری باشد:
سه بطری را به طور ایستاده روی میز یا زمین صاف قرار دهید، طوری که هر یک از آن ها راس یک مثلث متساوی الاضلاع را تشکیل بدهد. فاصله بطری ها از یکدیگر باید کمی بیش از طول یک کارد غذاخوری باشد.
حال با استفاده از سه کاردی که در اختیار دارید یک سطح صاف را بر روی بطری ها تشکیل دهید به طوری که هیچ یک از کاردها با زمین تماس نداشته باشد و بتوان بر روی سطح ایجاد شده لیوان پر از آبی قرار داد.
لطفا وقتی چیستان را حل کردید از آن عکس بگیرید و اینجا قرار دهید.
اگر شما در یک زندان با 10 تن هم باشید و از انها 6 تن فردا میروند که میرند
و از زندان بان بپرسیم به من که نمیگویی میمیرم یا نه ولی از این 10 تن
5 تن که میمیرند به من نشان بده و او نشان دهد. بازهم شانس
آن تن برای زنده ماندن 4/10 و شانس مرگ 6/10 است.
مگر اینکه آن مردم بی سامه ی نبودن و نگفت به آن تن خوانده شوند.
نادرستی شما این بود. چگونه چیستانی که خود ساخته اید را نمیتوانید دریابید؟
پارسیگر
:e00e:
من این چیستان را شوربختانه پیشتر یکمین بار در این بخش از stargate دیدهام: Trio - Stargate Wiki
ولی ترفند گیرایی است, گرچه در سریال فرجام خوبی نداشت! (:
@Mehrbod
بعد از آن بحث دربارهیِ احتمال در مسابقهیِ تلویزیونی با سه در خاطرم آمد که اینرا بگویم؛ احتمال برنده شدن از 0.33 به 0.5 افزایش نمییابد بلکه میشود 0.66 . پس از باز شدن انتخاب جدید به وسط دیگر ما از گزینههایی با احتمال وقوع یکسان صحبت نمیکنیم.در واقع با تغییر انتخاب بعد از پوچ شدن درب خالی شرکت کننده روی غلط بودن انتخاب اول خود شرط میبندد، احتمال برد انتخاب اول او 1/3 بوده بنابراین شانس غلط بودن آن میشود 1-1/3=2/3
برای واضحتر شدن موضوع اگر برخی دوستان هنز شک دارند میشود همان مسابقه را با 1000 در تصور کرد. شرکت کننده ابتدا یک در را انتخاب میکند، سپس مجری از 999 در باقی مانده 998 در را پوچ میکند.مشخص است که اینجا احتمال بین دو در باقی مانده 50-50 نیست بلکه از آنجا که احتمال انتخاب درست اول 1/1000 است احتمال اینکه با تغییر گزینه به در درست رسید اکنون 999/1000 است.
2 سکه از 12 دوازده سکه رو کنار میذاریم ، روی هر کفه ترازو 5 سکه میگذاریم... اگر وزن دو طرف برابر بوده ، یعنی یکی از دو سکه کنار گذاشته شده سنگین تر هست که با قرار دادن دو سکه در دو طرف ترازو ، سکه سنگین تر پیدا خواهد شد (حالت خوش شانسی) !!
حالا اگر یکی از دسته های پنج سکه ای سنگین تر بود ، از اون پنج سکه ای که سنگین تر بود باز یکی رو کنار میگذاریم و دو سکه رو هر طرف قرار میدیم !! اگر وزن دو طرف برابر بود یعنی سکه کنار گذاشته شده سکه مورد نظر هست (باز هم حالت خوش شانسی)
باز اگر یکی از دسته های دو سکه ای سنگین تر بود ، دو سکه مورد نظر رو دو طرف قرار میدیم و سکه سنگین تر پیدا میشه (حالت بد شانسی) !!
پس در نهایت در بهترین حالت با 2 بار امتحان کردن و در بدترین حالت با 3 بار امتحان کردن ، اون سکه سنگین تر پیدا میشه...
2نگفته سکه متمایز، سنگین تره یا سبک تر. پس با قرار دادن دوسکه در دو طرف ترازو سکه متمایز مشخص نمیشه.گفتآورد:
سکه از 12 دوازده سکه رو کنار میذاریم ، روی هر کفه ترازو 5 سکه میگذاریم... اگر وزن دو طرف برابر بوده ، یعنی یکی از دو سکه کنار گذاشته شده سنگین تر هست که با قرار دادن دو سکه در دو طرف ترازو ، سکه سنگین تر پیدا خواهد شد (حالت خوش شانسی) !!
روش اسپاگتی بختکی!! :e409::e105:
خوش شانس باشیم 2 بار است و بد شانس باشیم بی خیالش!!!
مرحله یک: 2 سکه را کنار گذاشته و 10 سکه باقی مانده را در دو سوی ترازو می گذاریم. اگر برابر بودند، یکی از آن دو سکه اول بر ساخته است.
مرحله دو: یکی از آن دو سکه را با یکی از آن 10 سکه مرحله یک که می دانیم راستین اند می سنجیم. اگر برابر بود که آن دیگری بر ساخته است و اگر نه خودش.
روش نا اسپاگتی بختکی!!
بدشانس باشیم 4 بار و خوش شانس باشیم 3 بار...
مرحله یک: 4 سکه را کنار گذاشته...8 سکه دیگر در دو سوی ترازو (4-4)
A)) برابر باشند: یکی از آن 4 سکه کنارگذاشته شده بر ساخته اند...و 8 سکه مرحله یک راستین...
مرحله دو: از آن 4 سکه دو سکه را با 2 سکه از 8 سکه راستین مرحله یک می سنجیم. برابر--->2 سکه دیگر یکی برساخته...
مرحله سوم: یکی از آن دو سکه با یک سکه از 8 سکه راستین مرحله یک می سنجیم. برابر---> سکه دیگری برساخته....
B)) برابر نباشند: پس آن 4 سکه کنار گذاشته شده راستین...
مرحله دو: این 4 سکه را جایگزین یک سوی ترازو در مرحله یک می کنیم. برابر--->4 سکه ای که از کفه ترازو در مرحله یک برداشتیم یکی در میان آنها برساخته است...با این روش 8 سکه راستین را شناسایی کردیم.
مرحله سوم: از این 4 سکه دو سکه را با 2 سکه از 8 سکه دیگر که می دانیم راستین اند، می سنجیم. برابر---> 2 سکه دیگر یکی برساخته...
مرحله چهارم: یکی از آن دو سکه با یک سکه از 8 سکه راستین می سنجیم. برابر--->سکه دیگری بر ساخته....
چی گفتم؟!!:e107::e404:
میاندیشم این پاسخ درست باشد, در ٣ گام:
چند تا چیستانِ آسان:
١- زن و شوهریی دارند بتندی در خیابان میرانند. خودرود ایستاده و شوهر از ماشین بیرون میپرد. زمانیکه برمیگردد همسرش مرده و یک بیگانه در خودرو است.
٢- چه واژهای همیشه نادرست نوشته میشود؟
٣- چی از آنِ شماست, ولی دیگران بیشتر از خود شما آنرا بکار میبرند؟
پاسخ با فانتزی من:
---------
زن, آبستن + بیمار است، مرد به تندی میراند که به یک پزشک یا تلفن برسد.
مرد میپرد تا تلفن کند یا اینکه راه بندان است. زمانی که بر میگردد،
همسرش بچه را زاییده ولی به انگیزه ی نداشتن پرستار، مرده است.
نوزاد اینجا همان بیگانه است چون هنوز برای پدر آشنا نیست.
-----------
پس از اینهم چیستان هایی بگویید که دل آدم را به درد نیاورد!
•
پارسیگر
کاروانی در سده ی بیستم، میانه بیابان بی اب و گیاهی، لاشه ی لخت
مردی را می بینند که یک چوب کبریت شکسته در دست گرفته است.
رویدادی را که به این فرجام انجامیده است، با نگرش به فرنودسار و شدنی ها ، بازگو کنید.
•
پارسیگر
:e303:
بد نبود ولی پاسخ چیستان این نیست.
Nicht schlecht, aber es fehlt an Logik:
او سراپا برهنه بوده و هتا کفش و زیرجامه هم نداشته.
خب کسی که از سرما میخواهد چیزی را آتش بزند، نخست
از یک دو بخش جامه هایش آغاز میکند و اگر آتش گرفت
و هنوز سردش بود، تا بیخ شاید همه را بسوزاند، نه انیکه
در آن سرما ١۰۰% برهنه شود و سپس دست بکار آتش؟!
تازه کفش ها، برای نمونه سوختنی هم نیستند.
چوب کبریت هم شکسته بوده، چنانکه گفتیم، نه سوخته!
دیگر اینکه اگر چوب کبریت شکسته و آتش درست نشده،
دستکم میتوانست برخی جامه هایش را باز بپوشد
نه اینکه دست روی دست بگذارد که توفان جامه هارا ببرد.
( ما جایی نگفتیم که یارو کودن هم بوده)
•
Also, fantasiere und überlege mal weiter, Du Teufelchen!
Hilfestellung:
Die Bemerkung von @pulsar, war ein Teil der Geschichte!
تو خودت بودی اینکار را میکردی؟
توی آفریکا که مردم جامه به تن نمیکنند و لخت مادرزاد هستد.
یارو گم شده یه چوب کبریت هم پیدا کرده بوده. همونجا به هر سببی از گرسنگی یا .. مرده دیگه
شاید برده بوده
شاید بهش یه چوب کبریت دادن بره واسه آزمون زندگی لخت و با یه چوب کبریت زندگی کنه ولی نتونسته
و همونجا مرده دیگه...
خوب 100000راه هست برای چنین چیزی :e107:
پاسخ چیستان در چهره ی نگاره:
فایل پیوست 3329
c = چ
x = خ
â = آ
•
خیلی دیگه تخیلی بود مزدک گرامی :e105: !!
افلاتون : سُقرات حاصل ضربِ دو شماره یِ پرهامیِ بزرگتر از 1 و کوچکتر از 100 را به من گفته.
اریستو : به من نیز جمع آن دو شماره را گفته.
افلاتون : نمی توانم آن دو شماره را بیابم.
اریستو : می دانستم که نمی توانی.
افلاتون : می دانستی؟ پس بدان که آن دو شماره را یافتم.
اریستو : پس من نیز آن دو شماره را یافتم.
چیستان: ۵ تا فیل چجوری توی یک فلوکس قورباقهای مینشینند؟:troll:
یک آگهی تبلیغاتی هر روز به خانهتان میآید در این مورد که فلان شرکت میتواند بورس را پیشبینی کند و برای اینکه شما را متقاعد کند 7 بار بورس هفتهی آینده را پیشبینی میکند و از قضا پیش بینیهایش درست هم از آب درمیآیند. شما از طریق این شرکت سرمایهگذاری میکنید و از شانس بد شما همان دفعهی اول پیشبینیِ او نادرست از آب درمیآید و تمامِ سرمایههایتان بر باد میرود، جه اتفاقی افتاده؟
اگر بخواهیم یک کم بیشتر توضیح دهیم اینطور میشود:
آن شرکت با 128 نفر شروع میکند و به نیمی از آنها پیشبینیِ افزایش سهام و به نیمی دیگر پیشبینی کاهش سهام را میدهد، در هفتهی بعد، نتیج در مورد 64 نفر درست بوده، به نیمی از آن 64 نفر دوباره افزایش سهام را پیام میدهد و به نیمی دیگر کاهش سهام را و همینطور تا 7 بار که تنها یک نفر باقی میماند اینکار را ادامه میدهد، یعنی تنها یک نفر باقی مانده که همه ی پیشبینیهای ارسالی به او درست بوده آن یکی شما هستید.با خود حساب میکنید که احتمال درست بودنِ توام 7 پیشبینی یکدوم به توانِ هفت است و این احتمال بسیار اندکیست، اما دیدیم که چگونه به سادگی میتوان افراد را فریفت.
چیزی که در گام نخست به ویر من میرسد این است که
:
١- همفزود دو شماره، میتواند به ما بگوید که آن دو شماره هر دو جفت /تاک یا یکی جفت و دیگری تاک هستند.
بزبان دیگر، اگر همفزود دو شماره تاک باشد، بیگمان یکی از شماره ها تاک و دیگری جفت است
و اگر همفزود دو شماره جفت باشد یا هردو جفت و یا هردو تاک هستند.
٢- هر چندینه ای از بسشماری شماره های نخست prime درست شده است.:
f.e.:
36=2*2*3*3
۳ - شماره ٢ یکی از شماره های نخست است که همزمان، هر فراورده ای را جفت میسازد.
۴- برخی فراورده ها گویا هستند مانند ۳۵ که فراورده چیزی نمیتواند باشد جز ۵ و ۷ ولی
برخی دیگر میتوانند از چند راه بدست آمده باشند، مانند ۳۶ که هم ۳ در ١٢ هست و هم ۹ در ۴
و هم ١۸ در ٢ ...
---> ۶
۵- از چیستان میتوان در یافت که این فراورده گویا نبوده و آگاهی دیگر که همان همفزود باشد،
زوج و تاک بودن یکی از پایه های فراورده را روشن نموده است
۶- از چیستان به گمان من بر میاید که این فراورده تنها از دو راه میتوانسته بدست آید، چرا که
پس از آگاهی از دانسته های آن فیسلوف، این فیلسوف توانسته یکی از گزینه ها را کنار بنهد.
۷- از چیستان به گمان من چنین بر می اید که همفزود جفت بوده و دو گزینه بجای
مینهاده : هردو شماره جفت و یا هردو شماره تاک، که سپس ، پس از آگاهی از اینکه
فیسلوف دیگر توانسته یکی از گزینه هارا کنار بنهد، این فیلسوف هم توانسته
یکی از گزینه هارا کنار بنهد.
•
تاک = فرد
جفت = زوج
نخست مر = شماره ی نخست = عدد اوَل
همفزود = مجموع
فراورده = حاصل (ضرب)
بسشماری = ضرب ( multiplication )
پارسیگر
خوندن نوشتههای مزدک گرامی چیستان را ۴ برابر سخت تر میکند!:e415:
چشم, ولی بی برنامهنویسی هم همین میشد, تنها کمی زمانبَرتر بود.
شیوهیِ فرجامیابی:گفتآورد:
نوشته اصلی از سوی pulsar
١- افلاتون بسشمار (حاصل ظرب) را دارد.
٢- ارستو همفزود را دارد.
٣- ارستو میداند که افلاتون با داستن بسشمار همچنان نمیتواند دو مَر را بیابد.
...
درخورترین نکته اینجا ٣ است که به ما میگوید دو مَر نامبرده نمیتوانند نُخُستمر باشند, زیرا فرآوردهیِ دو نخستمر تنها و تنها به همان دو بخشپذیر خواهد بود, مانند ٥ x ٧ = ٣٥
پس افلاتون مَرهایی را دارد که به بیشتر از یک راه میتوانند فرآورده شوند و برای بدست آوردن همهیِ
آنها ما تنها دو سامهیِ کوچک داریم: همهیِ دو مَرهایی که در بازهیِ ١-١٠٠ بوده و بیش از دو فاکتور داشته باشند:
در سویِ دیگر, همفزود دو مَر, بگوییم ٨ اینگونه بدست میاید:کد:# Barâye barresiye noxostmarih (primality):
is_prime = lambda a: all(a % i for i in range(2, a))
٨ = ٧ + ١ —> نادرست, زیرا بازهیِ ما از ١ بزرگتر و نه خود ١ است.
٨ = ٦ + ٢
٨ = ٥ + ٣
٨ = ٤ + ٤
٨ = ٣ + ٥
٨ = ٢ + ٦
٨ = ١ + ٧ —> نادرست
که کُد بدست آوردن این هم میشود:
کد:import math
def poss(x):
ret = [(a,b) for a in range(2, x) for b in range(2,x) if a + b == x];
return ret[:math.ceil(len(ret)/2)]
که با آمایش ایندو میتوانیم همهیِ مَرهایی که ارستو میتوانسته داشته را برونکشیم:
اکنون در دنباله:کد:>>> hamfozudhâ = [i for i in range(4, 100) if not any(is_prime(a) and is_prime(b) for a, b in poss(i))]
>>> hamfozudhâ
[11, 17, 23, 27, 29, 35, 37, 41, 47, 51, 53, 57, 59, 65, 67, 71, 77, 79, 83, 87, 89, 93, 95, 97]
٤- افلاتون پس از اینکه ارستو میگوید میدانستم نمیتوانی در بیاوری, درمیابد که که دو مَر کدام هستند, ولی چگونه؟
در اینجا افلاتون از سخن ارستو درمیابد که دو مری که همفزود ارستو را میتوانند بسازند, در همهیِ چهرههایِ خود بیش از ٣ فاکتور دارند و تنها
٢٤ مَر بالا هستند که این ویژگی را دارند. پس مَری که او در دست دارد یک سامهیِ افزوده میابد:
بسشمار دو مَری که بشوند آنچه او در دست دارند + همفزود دو مَری که بشوند یکی از ٢٤ مَر بالا.
با در دست داشتن این دو افلاتون درجا دو مر را میابد.
٥- افلاتون میگوید که دو مَر را یافته, ارستو پس از آنکه درمیابد افلاتون توانسته دو مَر را بیابد, او هم آنها را پیدا میکند, ولی چگونه؟
در اینجا بایستی از دیدگاه ارستو بنگریم. ارستو یکی از ٢٤ مَر بالا را دارد و هر کُدام از این ٢٤ مَر فهرستی از بسشُمارهایِ شایند در خود دارند. ب.ن. اگر
مَر همفزود در دست ارستو ٢٣ باشد, بسشمارهای شایند خواهند بود:
در اینجا همهیِ فهرستهایِ این ٢٤ مَر خواهند بود:کد:23 = (2, 21) 42, (3, 20) 60, (4, 19) 76, (5, 18) 90, (6, 17) 102, (7, 16) 112, (8, 15) 120, (9, 14) 126, (10, 13) 130, (11, 12) 132,
که فهرست بسیار ترسناکی میشود, ولی در اینجا ما افلاتون کار ارستو را نیز انجامیده, زیرا زمانیکه افلاتون میگوید دو مَرکد:for hamfozud in hamfozudhâ:
print(hamfozud)
for a, b in poss(hamfozud): print((a,b), a*b, end=', ')
print('\n')
11
(2, 9) 18, (3, 8) 24, (4, 7) 28, (5, 6) 30,
17
(2, 15) 30, (3, 14) 42, (4, 13) 52, (5, 12) 60, (6, 11) 66, (7, 10) 70, (8, 9) 72,
23
(2, 21) 42, (3, 20) 60, (4, 19) 76, (5, 18) 90, (6, 17) 102, (7, 16) 112, (8, 15) 120, (9, 14) 126, (10, 13) 130, (11, 12) 132,
27
(2, 25) 50, (3, 24) 72, (4, 23) 92, (5, 22) 110, (6, 21) 126, (7, 20) 140, (8, 19) 152, (9, 18) 162, (10, 17) 170, (11, 16) 176, (12, 15) 180, (13, 14) 182,
29
(2, 27) 54, (3, 26) 78, (4, 25) 100, (5, 24) 120, (6, 23) 138, (7, 22) 154, (8, 21) 168, (9, 20) 180, (10, 19) 190, (11, 18) 198, (12, 17) 204, (13, 16) 208, (14, 15) 210,
...
را یافتم, بسشمارِ در دست وی بباید نمیتواند یکزمان به دو تا از ٢٤ مر فهرست همفزودها بیانجامد. برای نمونه ما داریم:
11
(2, 9) 18, (3, 8) 24, (4, 7) 28, (5, 6) 30,
17
(2, 15) 30, (3, 14) 42, (4, 13) 52, (5, 12) 60, (6, 11) 66, (7, 10) 70, (8, 9) 72,
پس اگر بسشمار نمونهوار ٣٠ میبود, افلاتون نمیتوانست هرگز درآورد که این ٣٠ از ١١ آمده یا ١٧.
تا اینجا درست, ولی چگونه ارستو پس از اینکه در میابد افلاتون دو مَر را یافته, او هم در دنبال میابد؟ در اینجا تنها و تنها یک راه فرنودین بجا میماند, فهرستِ در دست
ارستو باید بگونهای باشد که بجز یکی از مَرهایِ آن, دیگریها همتایِ دوم یا بیشتری در فهرست داشته باشند, که از آنجاییکه افلاتون هیچکدام از
آنها را نگزیده (همچون ٣٠), پس ناگزیر تنها مَر بجا مانده همانْ بسشمار در دست افلاتون باشد; که در اینجا با یک نگاه سرسری این فهرست ویژه را در بالا میبینیم:
11
(2, 9) 18, (3, 8) 24, (4, 7) 28, (5, 6)30,
17
(2, 15)30, (3, 14)42, (4, 13) 52, (5, 12)60, (6, 11)66, (7, 10)70, (8, 9)72,
23
(2, 21)42, (3, 20) 60, (4, 19) 76, (5, 18) 90, (6, 17) 102, (7, 16) 112, (8, 15) 120, (9, 14) 126, (10, 13) 130, (11, 12) 132,
27
(2, 25) 50, (3, 24) 72, (4, 23) 92, (5, 22) 110, (6, 21) 126, (7, 20) 140, (8, 19) 152, (9, 18) 162, (10, 17) 170, (11, 16) 176, (12, 15) 180, (13, 14) 182,
29
(2, 27) 54, (3, 26) 78, (4, 25) 100, (5, 24) 120, (6, 23) 138, (7, 22) 154, (8, 21) 168, (9, 20) 180, (10, 19) 190, (11, 18) 198, (12, 17) 204, (13, 16) 208, (14, 15) 210,
35
(2, 33)66, (3, 32) 96, (4, 31) 124, (5, 30) 150, (6, 29) 174, (7, 28) 196, (8, 27) 216, (9, 26) 234, (10, 25) 250, (11, 24) 264, (12, 23) 276, (13, 22) 286, (14, 21) 294, (15, 20) 300, (16, 19) 304, (17, 18) 306,
...
پارسیگر
البته ارسطو قطعا خالی بسته، چون سقراط 15 سال پیش از به دنیا آمدن ارسطو شهید شده بود.
خرید اسب
سه مردی می خواهند اسبی را بخرند که بهایش ١۰۰ درهم است، ولی هیچکدام به تنهایی پول بسنده ندارند.
مرد نخست به دو دیگر می گوید: اگر یکسوم پولتان را به من بدهید، ١۰۰ درهم من جور می شود.
مرد دوم می گوید: اگر شما یک چهارم پولتان را به من بدهید، پول من ١۰۰ درهم خواهد شد.
سرانجام مرد سوم می گوید: اگر یک پنجم پولتان را به من بدهید، پولم ١۰۰ درهم خواهد شد.
هر مرد، چند درهم دارد؟
---
mm
https://fbcdn-sphotos-b-a.akamaihd.n...19932793_n.jpg
پ.ن.
ابوبکر محمد بن حسین کَرَجی (۹۵۳-١۰٢۹) مزدائیکدان و آب شناس، زادهی کرج است. در ری مزدائیک آموخت و سپس راهی بغداد شد. به دنبال آشفتگی های "سیاسی" در بغداد به زادگاه خود بازگشت و نزدیک ٢۰ سال پیش از ابوریحان بیرونی در گذشت. برخی او را کرخی می نامند (زادهی کرخ پیرامون بغداد). کرجی رویکردش به "ریاضی" ِ یونان بود و وارون "ریاضی" دانان آن زمان به "ریاضی" هند کمتر بها می داد. چیستان زیر در یکی از ماتیکانهایِ بجا مانده از کرجی به نام "الکافی فی الحساب"، نوشته شده است.
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/01/71.jpg
پارسیگر
فایل پیوست 3392
حالا کسی می تواند با چهار لیوان و چهار کارد یک سطح صاف را بر روی بطری ها تشکیل دهد تا بتوان لیوان آبی را بر روی آن قرار داد؟
آن چیست که همه مَرد ها دارند. (قاعدتا باید داشته باشن :-) )
3 حرف هست
حرف اولش « ک » هست
حرف آخرش « ر » هست
آن چیست؟ :-) خیلی ساده ست
5سیب در یک سبد است. و 5 نفر دور سبد هستند. چجوری این 5 سیب را بین 5 نفر تقسیم کنیم که : 1- به هر نفر یک سیب کامل برسد. 2- یک سیب در سبد باقی بماند!
6 مکعب مستطیل(مثلا جعبه کبریت) را طوری قرار دهید که هر مکعب فقط با دو مکعب دیگر مماس باشد. مماس بودن هم یعنی تمام یا بخشی از سطح مکعب با تمام یا بخشی از سطح مکعب دیگر در تماس باشد. تماس یک گوشه یا لبه تماس محسوب نمی شود. همچنین آرایش مکعب مستطیل ها باید متکی به خود باشد و نباید به وسیله دست یا جسم دیگری نگه داشته شوند.
طوری کجا قرار دهیم!؟
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/01/76.jpg
شاهکاری دیگر (:
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/01/77.jpg
مهربد جان اسم این نرم افزار چی هست؟
نرمافزار همگاه ئه:
3D Design Gallery of Hot Now Tinkercad
پارسیگر
نگاه از بالا،
تیل های گرانیگاه در درون پایه جای دارند
100% stability
•
فایل پیوست 3419
پارسیگر
ﮐﯽ میتونه ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻤﺎﺭﻭ ﺣﻞ ﮐنه؟
ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺟﻤﻠﻪ ﯼ:
ﮐﻮﭼﻪ ﺗﻨﮕﻪ ﺑﻠﻪ
ﻋﺮﻭﺱ ﻗﺸﻨﮕﻪ ﺑﻠﻪ
ﭼﻪ ﺭﺑﻄﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻥ ﺩﻗﯿﻘﺎ ؟ !
مزدک ارجمند
از آن چیستان های بالن و لختی و اینها بگذارید که خیلی خوب بود!
در یک روز تابستانی، در اتاقی که در و پنجره های آن، از تو قفل
هستند و هیچ روزنه و راه دیگری به بیرون ندارد، و در آن هیچ
چارپایه و مبلمانی نیز دیده نمیشود، مردی خود را با ریسمانی بس
کوتاه، از چراغ سقف که سه متر با کف اتاق دورا دارد، دار زده است.
چگونه این؟
Wie das?
•
پارسیگر
سدها زامبی به دنبال میردی میروند و او دارد با کلیدی در دست
به سوی اتاقی میگریزد. هنگامی که میخواهد در را ببندد با زامبی ای
درگیر میشود. در خانه ریسمانی می یابد و با آن زامبی را خفه میکند
ولی زامبی میگریزد و دست او را گاز میگیرد و سپس میگریزد.
مرد که میبیند دارد زامبی میشود و زامبی های دیگر به سوی او میآیند
به درون اتاق میرود و در را از تو میبندد و خود را دار میزند که زامبی نشود!
پارسیگر
این یخ در آب چند بتواند بود
وین برف در آفتاب تا کی باشد.
خوب ریسمان را به لوستر میبنند سپس میپرد!
بیازمایید باور کنید میشود!
یه گمان دیگر اینکه ریسمان را به لوستر میزند و خود را بالا میکشد . سپس ریسمان را به جایی
بالاتر میبندد و سپس به دور گردن خود میاویزد و هنگامی که بپرد زیر پایش پوچ است او آویخته میشود
و میمیرد!
پارسیگر
چینشی که هر درازکاب با پنج درازکاب دیگر مُماس است:
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/01/78.jpg
کاب = مکعب
درازکاب = مکعب مستطیل
http://www.daftarche.com/images/imported/2014/01/79.jpg
پارسیگر
چراغ کجا بوده ؟ اگر نزدیک در بوده خیلی راحت میشده از چارچوب در بالا رفت این طوری :
فایل پیوست 3428
آفرین، این واژه ها در چیستان، بیخود بکار نرفته اند!
راهنمایی را هم سرکار @pulsar نموده اند!
•
درسته. آخرین چیستان مکعب مستطیل ها هم حل کنید:
شش مکعب مستطیل را به ترتیبی منظم کنید که:
- یکی از مکعب ها تنها با یک مکعب دیگر در تماس باشد.
- یکی از مکعب ها تنها با دو مکعب دیگر در تماس باشد.
- یکی از مکعب ها تنها با سه مکعب دیگر در تماس باشد.
- یکی از مکعب ها تنها با چهار مکعب دیگر در تماس باشد.
- یکی از مکعب ها تنها با پنج مکعب دیگر در تماس باشد.
با توجه به چیستان قبلی شما، درست مثل یک پوآرو باید ریزترین دادههای چیستان
را کنار هم گذاشت تا به برآیندی منطقی برسیم!
اگر هیچ راه در رویی به بیرون نداریم و درها از تو قفل است، و هیچ چهارپایه و صندلی هم نداریم،
با این شعر فقط یک فرض پابرجا میماند، به جای چارپایه میشود از یخی بهره برد که در اثر مجاورت
با گرمای تابستان زیر پای وی «آب» میشود؟؟!
با نگرش به انیکه گرچه دو تا از درازکاب ها با ۳ درازکاب دیگر
بساوایی دارند ولی از انجا که چیستان نگفته است که :
"تنها یکی از مکعب ها تنها با سه مکعب دیگر در تماس باشد"
پس این پاسخ برآورنده ی پرسش است.
•
فایل پیوست 3432
پارسیگر
همین؟ ما چشم براه نگارهی چیستان بودیم تا لذت ببریم! :)
پاسخ راستین را هم جناب @pulsar دادند که اگر راهنمائی ایشان نبود
پاسخ آن را نمیافتم.
مزدک
پس نگاره چی شد؟ هیچ داستانی نداشت این چیستان!
مزدک بازهم چیستان بگوئید. :e11b: ولی مثل اولی هیجانانگیز باشد و نگاره و داستان منطقی داشته باشد. :e418:
فایل پیوست 3433
این مرد ورشکسته شده و دار و ندارش را گماشتگان
دادگاه فروگرفته بودند. همچنین نامه ای دریافت کرده
بود که بایستی خانه اش را تا روزی دیگر رها کند.
تنها چیزی که گماشتگان نبرده بودند، بلوک های یخ
در زیرزمینش بود. او آنها را به اتاق آورد و رویشان
رفته و با کراوات خود، خود را دار زد. یخ ها که
دیگر در سردخانه نبودند، آب شدند و بدینگونه ، این
صحنه ی دلخراش ولی پرسش بر انگیز پدید امد !
خیلی باحال بود خوشمان آمد! :-) ولی رنگ و بوی ایدئولوژیک داشت.
باز هم چیستان بگوئید :-)
:e303:
ولی نگفتید کف اتاق خیس بوده!
چه قدر بی جنبه!!
من اولین باری و آخرین باری که ورشکست شدم و دوست دخترم ولم کرد نه تنها ناراحت نشدم بلکه با بررسی گذشته و نبود دوست دختر به سمت آینده رفتم و کلی وضعم خوب شد و هر روز بهتر هم میشود :e14c:
در اتاقی که در و پنجره تا خرخره بسته است! در دمای بالا در صورتی که کف اتاق خشک بماند باید دم شدید ایجاد شود!
در نتیجه چنین دمی هم یحتمل در و دیوار کپک میزند!!!
افراد پیری هستند که چندین بار ورشکست شده اند و خودکشی نکرده اند! به نظر من (نظر شخصی) خودکشی کار افراد ضعیف است.
**
* x
-----------
**
**+
--------
**
به جای 9 تا ستاره اعداد 1 تا 9 را قرار دهید تا معادله بالا به درستی شکل بگیرد. از هر عدد 1 بار باید استفاده کنید.ببخشید از لحاظ گرافیکی امکانات نبود...
تصور بکنید که از طرف موسسهای هر روز برایتان هر هفته ایمیلی میآید مبنی بر این که میتوانند رکود یا صعود ارزش سهام شرکتها در بورس پیشبینی کنند. از قضا در هفت هفته تمام پیشبینیهای آنها درست از آب درمیآیند. شما بعد از اینکه هفت نتیجهی درستِ پیشبینیهای آنها را دیدید متقاعد میشوید که با آنها قرارداد ببندید تا در مدتِ یکسال به شما از این توصیهها بکنند. اما در همان هفتهی هشتم پیشبینی آنها نادرست از آب درمیآید. چطور چنین چیزی ممکن است؟
راستاش من همچنان به خاطر نمیآورم که اینجا این را گفته باشم. ولی حرف شما سند است. حالا ببینم شما یا این ارواح سرگردان میتوانند این یکی را پاسخ بدهند:
فرض کنید 10 سبد داریم که در هر کدام 10 سکه وجود دارد. تمامِ سکههای این سبدها 10 گرمی هستند به جز یک سبد که در آن تمامِ ده سکه نه گرمیست. چطور میتوانیم با یکبار وزن کردن سبدی که در آن سکههای 9 گرمیست بیابیم؟
بگمانم با یک حرکت اندازه گیری که نمیشود. ولی با یکار چنینش سبدها در ترازوی تعادلی چرا.
5 سبد را به طور قرینه دو طرف ترازوی تعادلی میچینیم (مانند الاکلنگ)، سپس در طرف سنگینتر به ترتیب از هر سبد یک سکه برمیداریم و سر جایش میگذاریم تنها در یک سبد با برداشتن سکه تعادل حاصل میشود و نقطهیِ متناظر آن در طرف دیگر میشود آن سبد تحت تعقیب ما !!
این هم یک معمایی که من از کودکی خاطرم هست:
فردی با قایقی با ظرفیت یک محموله میخواهد یک کیسهیِ گندم، یک مرغ و یک روباره خود را از یک سو به سوی دیگر رودخانه ببرد. چگونه اینکار را بکند تا مرغ با گندم و روباه با مرغ هرگز تنها نمانند.
مهدی گرامی این چیستان شما که جواب یکتا ندارد. من همان دفعهی اول که چیستانِ شما را دیدم گمان کردم که نفهمیدهامش یا شما جایی اشتباه کرده و شرطی را بیان نکردهاید. اما گویا همه چیز درست بوده. مثلا چرا پاسخ زیر یکی قبول نیست؟
15
*3
-----------
45
+20
------------
65
==============================
راسل جان این چه چیستانیست آخر برادر؟! چیستان باید در این سطح باشد:
فرض کنید اتاقی داریم که در آن n نفر هستند. حداقل یک و حداکثر n نفر از افرادِ درونِ اتاق روی بدنشان خال است. این افراد به هیچ شکلی نمیتوانند با هم حرف بزنند، یعنی هیچ جوری نمیتوانند به هم بفهمانند که روی بدنِ طرفِ روبرویی خال هست. حال فرض کنید که ایکس نفر از n نفرِ درونِ اتاق خالدار هستند. چطور در حداکثر x شب خالدارها از اتاق خارج خواهند شد؟ هر کس با یک بار نگاه کردن به شخص مقابل میتواند بفهمد که خال دارد یا نه. افراد خودشان هم نمیدانند که خال دارند یا نه.
اعلام عمومی چه؟ میشود چیزی را به اطلاع همه رساند یا هر گونه اطلاعرسانی ممکن نیست؟
نه، همهی این آدمها در یک اتاق هستند. اینها فقط و فقط با نگاه کردن به هم باید بفهمند که خودشان یا نفر روبرویی خال دارد یا نه! در پایان ایکس شب(واحد زمان)، همهی خالدارها باید خارج شده باشند.
راستاش این چیستان در طبقه بندی پنجسطحی چیستانها از لحاظ دشواری، در سطح پنجم است. خودم هم نتوانستم این را حل بکنم و پاسخ را شخصی که نقل میکرد به من گفت.
یک چیستان دیگر:
فرض کنید شخصی درون زندان است و دو در وجود دارد. هر کدام از این درها یک نگهبان دارد، یکی راستگو و دیگری دروغگو(زندانی نمیداند کدام راستگو و کدام دروغگوست). یکی از این دو در، درِ آزادیست، چطور شخص زندانی تنها با یکبار سوال کردن(هر نوع سوال) از یکی از نگهبانها( فقط از یکی از نگهبانها به انتخاب میتواند یک پرسش بکند)، در آزادی را تشخیص بدهد. شما باید پرسش درست و راهکارِ شخصِ زندانی را بیابید.
:e415:
نه به گمانم نشنیده بودم.
من همچنان در کف ان معمای خالخالی هستم !!
بالاخره یک عمل زمانبری هست که ما در انجام آن محدودیت داریم چون بدون اتفاق و تغییر که زمان معنا ندارد، ولی آن عامل محدود کننده را صورت معما نمیگوید و تنها میگوید که چیزی هست که محدودیت ماست.
آری! یک راهنمایی میکنم. ببینید، فرض کنید دو نفری که همدیگر را میبینند هر دو خالدار هستند. اولی خالِ دومی را میبیند اما نمیداند که خودش هم خال دارد و دومی هم همینطور. حالا نفر اول فکر میکند خودش خال دارد اما میداند نفر دوم خال دارد و همین حالت برای شخص دوم هم پیش میآید. پس نفر اول انتظار دارد که نفر دوم شب اول برود بیرون اما نفر دوم بیرون نمیرود چرا با دیدنِ خال نفر اول فکر میکند که او باید بیرون برود. بنابراین نه نفر اول و نه نفر دوم شب اول بیرون نمیروند. حالا در شب دوم وقتی نفر اول میبیند که نفر دوم بیرون نرفته، میفهمد که خودش خال دارد و میرود بیرون و همینطور نفر دوم هم همین فکر را میکند و میرود بیرون. پس اگر دو نفر خالدار در کل جمعیت وجود داشته باشد، دو نفرشان در همان شبِ اول از اتاق خارج میشوند. حالا شما باید دیگر حالات را آنالیز کنید و ببینید اگر این حالات را به n نفر برسانیم چیستان چطور حل میشود.
حالا یک چیستان ساده تر!
چطور یک ساعت دیواری رو به 3 قسمت تقسیم کنیم که جمع اعداد هر 3 قسمت با هم مساوی بشه؟
چقدر بد راهنمایی کردم اینجا! تماما اشتباه نوشتم:e40e:.
اینطور است:
فرض کنید پدرام و کیان تنها کسانی هستند که خال دارند. اینها وقتی دیگر افرادِ درون جمع را میبینند متوجه هیچ خالی نمیشوند تا اینکه به همدیگر برسند! پدارم به کیان نگاه میکند و میبیند که کیان خال دارد بنابراین انتظار دارد که او همان شب از اتاق خارج شود. اما کیان هم همین فکر را در مورد پدرام میکند. بنابراین در شبِ اول هر دوی آنها انتظار دارند که دیگری بیرون برود اما هیچکدام بیرون نمیرود. شب دوم وقتی پدرام میبیند که کیان با اینکه خال دارد بیرون نرفته، متوجه میشود که کیان در او خال دیده و منتظر بوده که او بیرون برود. بنابراین پدرام بیرون میرود و همین اتفاق هم برای کیان میافتد. بنابراین هر دوی آنها شبِ دوم از اتاق خارج میشوند.
فایل پیوست 4320
هشت کارت که بر روی هر یک عددی نوشته شده در دو ستون مطابق شکل قرار گرفته اند. مجموع اعداد ستون های راست و چپ به ترتیب 19 و 20 هستند. چطور این کارت ها را با
کم ترین حرکت ممکن مرتب کنیم تا مجموع دو ستون با هم برابر شود؟
داریوش گرامی شما وقتی ایکس برابر 2 باشد را استدلال کردید. حالا برای 3 نفر در نظر می گیریم. افراد را الف، ب و پ می نامیم. افراد داخل اتاق می دانند که دستکم یک نفر خال دارد. شخص پ با خود فکر می کند که اگر من خال نداشته باشم آنوقت الف و ب می بینند که من خال ندارم و می توانند بین خود استدلال x=2 را انجام دهند و در نتیجه شب دوم هر دو از اتاق بیرون می روند. بنابراین اگر شب دوم الف و ب بیرون نروند آنوقت پ می فهمد که خودش خال دارد و شب سوم از اتاق بیرون می رود. همین روند فکری را الف و ب دنبال می کنند و آن ها هم شب سوم از اتاق بیرون می روند پس الگوی کلی مسئله روشن می شود و این استدلال را برای x=n نفر ادامه می دهیم.
در این معما من اصلا حواسم به اینکه حداقل یک نفر باید خال داشته باشد نبود و برای همین دیشب اصلا دوزاریم نمیافتاد. الان گرفتن و با مهدی موافقم.
آفرین، درست است. البته وقتی که من راهِ حل را برای دو نفر ارائه کردم، تقریبا چیستان حل شده بود.
معما چو حل گشت..... ...؟!:e105:
جالبیِ این معما این است که همهی افراد دقیقا در شبِ آخرِ مهلتِ مقرر بیرون میروند. من خیلی روی این معما فکر کردم آن موقع اما نتوانستم حلاش کنم. یک راهکارهای عجیب و غریبی به ذهنم میرسید که نگو:e404:.
می تواند تعداد کارت های ستون ها نابرابر باشد ولی راه حل پایانی در هر دو ستون 4 کارت دارد. من هم این استدلالت رو خوندم ولی کلمه حرکت رو بلد کردم یعنی منظور من از حرکت کارت صرفا برداشتن کارت از یک ستون و گذاشتنش در ستون دیگر نیست. هر نوع حرکتی مجاز است. فقط دو ستون داریم با هشت کارت با وضعیتی که مشاهده کردی. فکر کن این کارت ها الان جلوی چشمت هستند حالا با کمترین حرکت ممکن کارت ها کاری کن که جمع اعداد دو ستون برابر شوند. فقط هیچ کارتی را کنار نمی توانی بگذاری.
شما می خواهید عضو یک کلوب شطرنج شوید. بازیکنی را می آورند و می گویند شرط عضویت این است که سه بازی با او انجام دهی و در دو بازی متوالی به برد برسید. می دانیم که در بازی شطرنج داشتن مهره سفید یک برتری محسوب می شود. شما ترجیح میدهید به ترتیب در این سه بازی، مهره سفید سیاه سفید را داشته باشید یا سیاه سفید سیاه؟ چرا؟
نکته اولی که باید در نظر بگیریم اینه که کلید موفق شدن تو این چالش برد در بازی دومه.چراکه در صورت باخت یا مساوی در بازی دوم هر نتیجه دیگری در دو بازی دیگه بگیرید باعث عدم راهیابی شما به به این کلوپ خواهد شد.
قدم دوم در نظر گرفتن شرایط احتمالی حریف قبل از انتخاب ماست(اینکه سیاه سفید سیاه رو انتخاب کنیم یا سفید سیاه سفید). با کمی تفکر میتونیم متوجه بشیم که قدرت ما نسبت به حریف یکی از این 3 حالت زیر ممکنه باشه:
1-ما بسیار قوی تر از حریف هستیم.
2-ما با حریف تقریبا در یک سطح هستیم.
3-حریف بسیار قوی تر از ماست.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــ
در حالت های اول و سوم انتخاب ما تفاوت زیادی در نتیجه نخواهد داشت چراکه اگه ما خیلی قوی تر از حریف باشیم در هر دو صورت(سیاه سفید سیاه یا سفید سیاه سفید) پیروز میشم و اگه حریف خیلی قوی تر باشه ما در هر صورت بازنده.
ــــــــــــــــــــــــ
اما در حالت دوم:
همونطور که گفتم کلید موفقیت ما در این چالش برد در بازی دومه چراکه فارغ از هر نتیجه ای که در بازی اول و سوم به دست میاد در صورت باخت در بازی دوم نمیتونیم با موفقیت چالشو پشت سر بذاریم. پس بهتر در بازی دوم در بهترین و کم خطر ترین حالت ممکن بازی کنیم.
اگه ما با مهره سفید شروع کنیم و بازنده بشیم احتمال اینکه بتونیم بازی دوم رو ببریم بسیار کم خواهد بود چرا که ما با وجود برتریمون در بازی اول باختیم چه برسه به حالا که رقیب با داشتن مهره سفید به ما برتری هم داره. و اگر هم برنده بشیم باز احتمال اینکه تو بازی دوم بازنده بشیم بیشتر از باخت تو بازی اوله چرا که اینبار حریف به ما برتری داره و ما هیچ وقت تجربه بازی زمانی که اون به ما برتری داشته رو نداشتیم و بازی اون رو زمانی که به ما برتری داره آنالیز نکردیم.
اما اگه با مهره سیاه شروع کنیم:
در صورت برد ما در بازی اول کار به بازی سوم نمیکشه(چون برد ها باید متوالی باشن پس برد یا باخت چالشو تموم میکنه) و در صورت باخت در درجه اول شانس خودمون رو تو برد بازی دوم به حد ماکسیمم رسوندیم و در درجه دوم به خودمون این فرصت رو دادیم که حریف رو در صورت داشتن برتری (داشتن مهره سفید) آنالیز کنیم،واضحه که آنالیز حریف زمانی که تو بازی اول نسبت به ما برتری داشته شانس برد مارو تو بازی سوم(در صورت برد در بازی دوم) افزایش میده.
نتیجه:بهتره چالش رو به صورت سیاه سفید سیاه انجام بدیم.
پ.ن:هر جا کلمه باخت آورده شده شامل مساوی کردن هم میشه(باخت یا مساوی).
استدلال من هم مشابه همین بود که باید بازی دوم را برد پس نیاز به مهره سفید است و بردن یکی از دو بازی با مهره سیاه محمتل است. ولی وقتی پاسخ را خواندم دیدم این بهترین شیوه استدلال نیست. اثبات منطقی این مسئله می تواند به شکل زیر و با استفاده از تکنیک coupling در علم احتمالات صورت گیرد. در این تکنیک شما صورت مسئله را به شکلی تغییر می دهید که در نهایت با متغیرهای مسئله اصلی مرتبط می شود و با مقایسه متغیرهای این دو مسئله جواب روشن می شود. اثبات مسئله بدون استفاده از جبر به شکل زیر است:
فرض کنید که شما باید به جای سه بازی چهار بازی در مقابل این بازیکن انجام دهید. در این چهار بازی رنگ مهره شما به ترتیب، سفید سیاه سفید سیاه خواهد بود. شما باید در دو بازی متوالی به برد برسید ولی باید در ابتدا تصمیم بگیرید که نتیجه بازی اول را نادیده بگیرید یا نتیجه بازی آخر را.
اگر بازی اول را تبدیل به بازی تمرینی کنید حاصل می شود سیاه سفید سیاه و اگر بازی آخر را تبدیل به بازی تمرینی کنید حاصل می شود سفید سیاه سفید. پس می بینیم که رسیدیم به مسئله اصلی. حالا برای اینکه مشخص شود که شما باید بازی آخر را نادیده بگیرید یا بازی اول را باید نتیجه برد برد باخت بی ارزش باشد یا بی ارزش باخت برد برد. یعنی اگر دو بازی اول را ببرید و بازی سوم را ببازید آرزو می کنید که بازی آخر را بی ارزش کرده بودید و اگر بازی دوم را ببازید و دو بازی آخر را ببرید آرزو می کنید که بازی اول را بی ارزش کرده بودید. ولی روشن است که بی ارزش باخت برد برد محتمل تر از برد برد باخت بی ارزش است.
دو برد در هر دو حالت حاصل یک برد با سفید و یک برد با سیاه است اما باخت در بی ارزش باخت برد برد با مهره سیاه است که محتمل تر از باخت با مهره سفید در برد برد باخت بی ارزش می باشد. در نتیجه شما ترجیح می دهید بازی اول را بی ارزش کنید که در مسئله اصلی باعث می شود شما با مهره سیاه سفید سیاه بازی کنید.
حالا مسئله ای که می تواند با تکنیک مشابه ای حل شود:
فرض کنید که شما و همسرتان برای تعیین کسی که ظرف ها را می شوید سکه پرتاب می کنید. اگر شیر بیاید او می شوید و اگر خط بیاید شما می شویید. ولی امشب همسرتان می گوید که می خواهد یک قانون جدید وضع کند. شما سیزده بار سکه را پرتاب می کنید و همسرتان 12 بار. اگر شما تعداد شیرهای بیشتری بیاورید او می شوید و اگر شما همان تعداد شیر و یا کمتر بیاورید شما ظرف ها را می شویید. آیا شما باید از انجام این معامله خوشحال باشید؟
تصور می کنیم که شما و همسرتان هر کدام 12 بار سکه پرتاب می کنید. اگر تعداد متفاوت با هم شیر بیاورید هر کسی کمتر شیر آورده باشد، ظرف ها را می شوید فارغ از نتیجه پرتاب سکه برای سیزدهمین بار. در غیراینصورت اگر تعداد شیر ها مساوی شود، پرتاب سکه برای سیزدهمین بار نتیجه را تغیین می کند. پس همچنان حاصل کار 50 50 است و قانون جدید تفاوتی با قانون پیشین ندارد.