ببین چه پیش آمده که من کم سخن باید میاندار شوم...:e409:
نمایش نسخه قابل چاپ
از شب های تلخی بود که تو این 3 سال دفترچه تجربه کردم !! دوستان هر کاری میکنید فقط همه پل ها رو پشت سرتون خراب نکنید :e058: ...
من آنها را نوشتم چون اتفاقا میدانستم پایان دهندهیِ داستان اسن
میدانستم گمان میکنی تو مرا وادار کردهای اینها را بگویم و بسیار بامزه است فکر میکنی اینها روی من تاثیری دارد !!
همانطور که گفتم چیزی که تغییر کرده جدای این جوکهایی ست که در ذهن توست و بسیار خوشحالم از داستانهای پیش آمده!
منکه نظرم از ابتدا مشخص بود و بعد هوچیگریهای تو و برخلاف توهماتت اتفاقا خردمندی باقی دوستان و البته نبود تو بود که باعث شد کار سامان یابد.
من همان موقع هم گفتم که نظرم چه بوده ولی در دنیای رفقا گویا وقایع وارونه ثبت میشوند و داستان حذف پستهای کاربر آلیس هم میشود نقشهیِ تو برای من !!
میشود به من توضیح دهید رفتار فمنیستیِ فمنیستها در چه جایگاهِ قلیلتری نسبت به فمنیسم است که از تیغ انتقاد شما دور مانده؟!
خب پس چه؟ یک بام و دو هوا که نمیشود مهربد جان؟ از یک طرف در دفاع از کمونیسم چندین صفحه بنویسید، از طرفی بگویید که کمونیسم را نمیگویم خوب است؟
کمی اندیشه کنید و اینقدر ما را به آنچه توی کتاب نوشته شده ارجاع ندهید. ما به رفتارِ کمونیستها گیر ندادهایم، به نمودِ بیرونیِ خودِ کمونیسم پرداختهایم. من از شما پرسیدم که چرا باید چشم را به شکستِ اجرای چندبارهی ایدههای کمونیستی با هزینههای بسیار گراناش بست و دوباره دچار دلباختگی واعتماد به آن شد اما شما به ازای آن مدام ما را به آنچه که خودمان از بر هستیم ارجاع میدهید. شر بودنِ سرمایهداری و بهرهکشی چیزی نیست که برایش لازم باشد به کلاس درس بروم.
انتقاد من از چند وجه به کمونیسم وارد است که شما و دوستانتان پاسخی درخور برایشان نیافتهاید. اگر شما خود را صاحب شکل دیگری از اندیشهی کمونیسم میدانید، برشماست که آن را توضیح دهید وگرنه کسی در مورد ساختارِ سیستم کمونیستی که برپایهی دولتی مرکزی و مقتدر است، اختلافِ نظر ندارد (جز اینکه در تعبیر رویایی کودکانه در موردِ نیکسرشتی حکومت برآمده از انقلابِ کارگری و ناتوانیِ ذاتیِ آن برای افتادن در دام اقتدارگرایی داستانسرایی کنند). مدلهای تاریخی برآمده از این اندیشه، چه در انواعِ لنینی، استالینی و تروتسکیاش ، چه در شکلهای اروپای شرقیاش، چه از نوعِ آسیای دورش و چه در انواعِ آمریکای جنوبیاش، در ذات برپایهی همین تئوری برآمدهاند و در نهایت دیدیم که چه گندی از آنها درآمد، حال شما میفرمائید ما تمامِ آنها را نادیده بگیریم، چرا؟ این شما هستید که باید مشکلِ اقتدار و قدرتِ انحصاریِ غولی چون دولتِ کمونیستی را حل کنید. تضمین و قول و قسم هم کاری برنمیآورند، بلکه اینجا ما نیازمند سازوکاری قابلِ اتکا و معتبر برای پذیرشِ تبدیل نشدنِ دولتِ کمونیستی به دستگاهِ سرکوبِ همهجانبه هستیم، کاری که لیبرالیسم در عمل تا حدی از پساش برآمده و اگرچه این هم هرگز آرمانِ نهایی من نیست چنانکه هنوز چه در محتوا و چه در شکل با آنچه من میخواهم همسنجیپذیر نیست، اما کیلومترها با همانِ کمونیستی فاصله دارد.
این چگونه سخنیست؟ ما نمیتوانیم گنیجنهای از تجربیاتِ تاریخِ جوامع انسانی را که بسیار هم گران بدست آمدهاند، به سببِ اینکه تفسیرپذیر هستند، نادیده بگیریم. برمبنای سخنِ شما ما هرگز نمیتوانیم پیرامونِ هیچ پدیدهی تاریخیی قضاوتی داشته یا عبرت بگیریم. همچنین خوشبختانه امروز میزانِ اسناد و مدارک پیرامونِ گندِ بالا آمده از کمونیسمِ عملی چنان است که انکارِ آنها شهامتِ احمدینژادی میخواهد!
این هم نادرست است چرا که انداختنِ توپ در زمینِ دیگرانیست که نقشی در موردِ آنچه ما بدان نقد وارد میکنیم ندارند. بله، سرمایهداری در براندازی و جلوگیری از پیشروی کمونیسم نقشی غیرقابل انکار داشت، اما داستانِ سازمانهای مخوفِ سرکوبِ دولتی که براستی در تاریخ نظیر نداشتهاند هم از سرمایهداری ناشی میشوند؟
اینکه تاریخِ را پیروزمندان مینویسند، نیز دلیلی بر پاستوریزه کردنِ بازندههای شناخته شده نمیشود که! و هتا دلیلی برای انکار کاستیها و نادرستیهای ذاتی خودشان!
این از فرنودسار میاید,
یعنی شما میتوانید فرنودانه نشان دهید یک آموزه نادرست است, ولی نمیتوانید رفتار پیروان یک آموزه را ببایست برآمدهیِ همان آموزه ببینید.
برای نمونه, اگر کسی ناخداباور بود ولی آدم میکشت, آیا میتوانیم ناخداباوری را انگیزانندهیِ آدمکشی بدانیم؟
اگر نه, پس بهمینسان نمیتوانیم رفتار فمینیستها را به خودی خود برآمده از فمینیسم بدانیم, مگرآنکه پیوند میان ایندو بخوبی نشان داده شود.
در اسلام هم کاری جز این نمیکنیم, نشان میدهیم آیهیِ قران (سرچشمه) چه میگوید, سپس پیروان بر پایهیِ آن چگونه میرفتارند, آنگاه آنرا مینکوهیم.
من کمونیست نیستم (تازه آغازیده ام به خواندن Das Kapital).
هر آینه, تا آن زمان چرا باید اینجا کسی سخن پادکمونیستی شما را بپذیرد, زمانیکه تنها خرد و فرنودِ آن این است که "آزمودیم نشد"؟
چگونه شما میتوانید:
١- زمان کوتاهی که کمونیسم آزموده شده.
٢- ستیز سرمایهدارانی که هزاران سال بهرهکشیدهاند.
٣- نبود پیوند علّی میان شکست کمونیسم و آموزههای آن.
٤- سوگیری گستردهیِ تاریخنویسان و گزارشگران که از سرمایهداری میایند.
٥- نادیده گرفتن دستآوردهایِ شوروی کمونیسم (دم دستترین آن, هواکیهن).
٦- بخت, شانس, ...
٧- ...
همهیِ اینها را نادیده بگیرید و تنها به شکست بسنده کنید؟
خب این نگرش شماست. ولی همینجا کسانی مانند کوروش بیخدا یا @iranbanoo میگویند/میگفتند ایجور نبوده و سرمایهداری و بهرهکشی به خودی خود بد نیست.
پس اینجور هم نیست که همگی دربست پذیرفته باشند بهرهکشی از بیخ بد است.
شما میتوانید هر جور دوست دارید تاریخ بخوانید و تفسیر کنید, ولی تا زمانیکه پیوند میان ایدئولوژی و رفتار را ننمایانیدهاید, کارتان بی ارزش است.
چرا؟ زیرا بسادگی گفتیم میلیونها پراسنج و سامهیِ دیگر آنجا هستند که نه من میدانم, نه شما میدانید, نه در کتاب تاریخ آمده و نه تاریخنویس بدان آگاه بوده و همینجور نههایِ بسیار دیگر.
سپس اینکه گفتیم ما اینجا بی ستیز بیرونی که یک ایدئولوژی را نیازمودهایم, آنجا سرمایهداری همهیِ توان اش را گذاشته و میگذارد که کمونیسم پا نگیرد.
بردهداری همراستای بهرهکشی هم در همین ١٠٠٠٠ سال پیش بارها بار پا گرفته و هربار در پیِ جنگ و ستیزهای
خونین تا اندازهای برچیده شده است, که واپسین آن همین چند سد سال پیش بود و میتوانیم دیگر آنرا ریشهکن شده ببینیم.
اکنون اگر شما پیش از این ریشهکنی زاده شده بودید چه میگفتید, میگفتید هربار با
بردهداری ستیزیدهاند فرجام نداده, پس نباید با آن ستیزید و کاری آرمانگراینه و بیهوده است؟
اگر شما هم با بهرهکشی سر ناسازگاری دارید, خوب براستی شایستهیِ این نیست که نگاهی هم به آموزههایِ مارکس بیاندازید؟
پارسیگر
دوستان صلوات ختم کنید:e05a:
خاطر امام راحلمان را مکدر نفرمایید:e140:
جواب بی بی دو عالم رو میخواهید چه بدهید؟:e00e:
گیریم جواب آنرا دادید. جواب دولوی گیشنیز را چه میدهید؟:e40b:
الهی به حق علی دست کن تو جیب بغلی:e105:
باور بفرمایید خارج از فاروم من و مهربد همان دوستان قدیمی هستیم ! اختلاف نظر در بحث ها چیز عجیبی نیست . بروید بگردید سر داستام بمب اتمی و بحث من و راسل ببینید چه خبر بوده ولی تمام شده رفته پی کارش هیچکدام هم از هم دلخور نیستیم . بحثی که مدام قربان صدقه هم برویم که بحث نیست !!!
ولی به راستی من نمیدانم چرا دوستان با هم اینطوری میکنند :(