هوش با بررسیِ رفتار در یک چارچوب اندازهگیری میشود.
در یک گفتمان چارچوب بر خِردورزی و فرنودآوری و فرجامیابی فرنودین و سرانجام خودداری از کژفرنودها میباشد.
کسیکه این چارچوب را بهم زده و به چارچوبی دیگر (خونسرد ماندن + آزردن روانی دیگران) روی میاورد, میتواند در این چارچوب نو باهوش
باشد, ولی چنانکه جای دیگر گفتم این هوش ارزشی ندارد,زیرا هر کنش هوشمندانهای در همسنجی با دیگر کارهایِ هوشمندانه و ناهوشمندانه است که میتواند سنجیده شود.
اگرنه, ب.ن. پیازداغ سرخ کردن هم نیاز به یک تراز ویژهای از هوشمندی دارد (میمون نمیتواند), ولی هر کس که
پیازداغ میتوانست سرخ کند یا در نمونهیِ ما میتوانست خونسرد مانده و دیگران را برانگیزاند, باهوش نیست, کسیکه
میتوانست در یک گفتمان با دادهیِ درست درون آمده و با خِرد تیز و فرنود بُرّنده آنرا ببرد, او را میشود باهوش دانست.
پارسیگر